بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ذهن هولوتراپیک | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ذهن هولوتراپیک

بریده‌هایی از کتاب ذهن هولوتراپیک

۲٫۶
(۱۹)
یک روانپزشک اروپایی تجربه‌ای را گزارش کرد که در ادامه می‌خوانید. وقتی دارید این نوشته را می‌خوانید، فراموش نکنید که این زن مطلقآ هیچگونه دانش عقلی درباره تاریخ آمریکای لاتین نداشت. با این وجود، تجربه وی به شکل حیرت‌انگیزی یادآور «ردّ اشک چروکی» (Cherokee Tear Trail) و دیگر وقایع در زندگی سرخپوستان آمریکا در دوره قانون جابجایی سرخپوستان (Indian Removal Act) است. و این هم گزارش این خانم. ناگهان همه چیز سرد، وحشتناک و نومیدکننده شد. احساس کردم نیروی عظیمی مرا به جایی بس فراتر از مرزهای زندگی فعلی‌ام می‌برد، به دوره دوری از تاریخ. به نظر می‌رسید خودِ روزمره و عادی‌ام به اندازه یک فوتون کوچک شده است و بعد موقتآ از بین رفت. آدم دیگری شدم ــ یک پیرزنِ سرخپوست کوچک و بی‌نهایت چروکیده با گیس‌های پرپشت و روغن خورده. سطح وسیع و بازی را دیدم و روی آن جمعی از هزاران سرخپوست
Javad Azar
تجربه‌های نژادی و جمعی یک گام فراتر از خاطرات اجدادی هستند. تجربه‌های نژادی می‌توانند، خارج از خانواده یا شجره فرد، هر یک اعضای همان نژاد را در بربگیرند. این فرآیند می‌تواند به فراسوی یک نژاد خاص امتداد یابد و به دیگر گروه‌های نژادی و خاطره جمعی بشر به طور کلی برسد. پیش از این اشاره کردم که روانپزشکی سنتی معتقد است روان ما فقط متأثر از تجربه‌های دست اول ما از طریق حواس جسمی یا در نتیجه تفسیرهای خودمان از این تجربه‌هاست. ولی مشاهدات ما در مورد صدها نفری که تجربیات اجدادی، نژادی و جمعی را گزارش کرده‌اند، مؤید نظر کارل گوستاو یونگ است، مبنی بر اینکه روان ما عمیقا تحت تأثیر یک ناخودآگاه جمعی نیز می‌باشد که ما را به مخزن عظیمی از خاطرات، که کل تجربه بشر از آغاز تا امروز را در برمی‌گیرد، متصل می‌سازد.
Javad Azar
تئوری من این بود که شاید یکی از بازماندگان خانواده اشرافزاده، مثلا دختر یا پسر او، توانسته این اطلاعات را به صورت ژنتیکی به رناتا منتقل کند. شاهد، در این مورد، باید اعدام پدرش را در حالت فرافردی «وحدت دوجانبه» تجربه کرده و عواطف و احساسهای جسمی واقعی مرد اعدام شده را از دیدگاه خودش، به دیگران انتقال داده باشد. یا شاید اینطور باشد که جهان، در تحلیل نهایی، یک بازی الهی (divine (خودآگاهی است که در آن تمام قوانین طبیعی در نهایت من‌درآوردی و دلبخواهی است، و جایی که هر یک از ما، هر وقت بخواهیم، می‌توانیم به طریقی به تمام آنچه تاکنون بر تک‌تک آدم‌ها رفته و خواهد رفت، در همه جا، آزاد از توهم ماده، فضا و زمان، دسترسی پیدا کنیم؟ یک چیز مسلم به نظر می‌رسد: اصولی در جهان درکار است بس فراتر از تخیل آدمی. مسلمآ پدیده‌هایی وجود دارند که واقعیت آنها را نمی‌توان با نظامهای اعتقادی تحمیل شده از سوی علوم نیوتونی به فرهنگ ما، توضیح داد.
Javad Azar
دوسال بعد، بعد از اینکه به ایالات متحده رفتم، نامه بلندی از او دریافت کردم. تعریف کرد پدرش را اخیرآ دیده، پدری که از سه سالگی به این طرف، یعنی بعد از جدایی پدر و مادرش، ندیده بود. با پدرش در خانه او شام خورده بود و بعد پدرش محصول سرگرمی مورد علاقه‌اش را به او نشان داده بود، یک نمودار شجره‌نامه خانواده که تاریخ آن را تا قرنها دنبال می‌کرد. رناتا در کمال حیرت فهمید که پدرش و او از اعقاب یکی از اشرافزادگانی هستند که در آن روز شوم در دهه اول قرن هفدهم به دست خاندان هابسبورگ اعدام شدند. این اطلاعات صرفا مهر تأییدی بود بر گمانی که خودش از قبل داشت، اینکه احتمالا برخی از خاطراتی که بار عاطفی زیادی دارند، در کد ژنتیکی فرد حک می‌شوند و طی قرنها به نسل‌های بعد منتقل می‌گردند.( ۵ )
Javad Azar
بسیاری از تجربیات رناتا درباره یک اشرافزاده خاص بود که به دست خاندان هابسبورگ اعدام شد. در یک صحنه نمایشی، رناتا جزئیات اعدام این مرد را، با جزئیات واقعی و مستند، به یاد آورد و آن را به نحوی که انگار درون جسم آن مرد قرار دارد، تجربه کرد. به عنوان کسی که شخصآ شاهد زنده شدن این درام شخصی در ذهن رناتا بوده، باید تصدیق کنم که من هم در حیرت و سردگمی او شریک بودم. برای اینکه بفهمم چه اتفاقی دارد می‌افتد، دو رویکرد مختلف در پیش گرفتم. در رویکرد اول، زمان زیادی را صرف پی بردن به صحت و سقم اطلاعات تاریخی که او گزارش می‌کرد کردم، و متوجه شدم شواهد عینی بسیار زیادی در تأیید داستان او از این قطعه از تاریخ قرن هفدهم وجود دارد. در رویکرد دوم، تمام مهارتهایم در زمینه روانکاوی را به کار گرفتم تا شواهدی پیدا کنم که نشان دهند تجربیات تاریخی رناتا درحقیقت تعارضها یا درگیری‌های سرپوش گذاشته شده دوران کودکی او در زمان حال هستند. اما هر چه تلاش کردم نتوانستم تجربه‌های فرافردی او را بر اساس مشکلات روانشاختی‌اش توضیح دهم.
Javad Azar
در درمان روشمند به کمک ال‌اس‌دی، زن جوانی که من اسمش را رناتا می‌گذارم، و به خاطر یک روان‌رنجوری پیچیده تحت درمان قرار داشت، صحنه‌های متعددی را تجربه کرد که در پراگ و در قرن هفدهم اتفاق می‌افتادند. در آن دوره، یعنی درست قبل از جنگ سی ساله در اروپا، بوهمیا (Bohemia) که بخشی از چکسلواکی امروزی است، در قلمرو حکومت خاندان هابسبورگ قرار گرفت. خاندانِ هابسبورگ برای خرد کردن غرور ملی مردم، بیست و هفت تن از اشراف چک را دستگیر و سر آنها را در میدان اُلد تاون در پراگ از تن جدا کردند. طی جلسات درمانی که با هم داشتیم، رناتا تصاویر و ادراکات زیادی را از معماری آن دوره، لباسهایی که مردم می‌پوشیدند، و نیز سلاحها و ابزارهایی که در زندگی روزمره استفاده می‌کردند، شرح داد. او قادر بود روابط پیچیده میان خانواده سلطنتی و رعایا را شرح بدهد. تمام این چیزها با جزئیات کامل و با درک و شناختی عمیق به ذهن او رسید، درحالی‌که او هرگز درباره این دوره تاریخی مطالعه نکره بود. (مجبور شدم برای پی بردن به صحت و سقم بسیاری از نکات و جزئیات، از منابع دانشگاهی کمک بگیرم.)
Javad Azar
به نظر می‌رسید جلب رضایت آنها امر محالی است. احساس بیگانگی و شرم می‌کرد. مثل موارد دیگر از این دست، نادیا را نیز ترغیب کردیم تا درباره صحت و سقم این تجربه تحقیق کند و ببیند آیا ارتباطی با واقعیت‌های عینی دارد یا نه. نادیا نمی‌خواست به مادرش بگوید ال‌اس‌دی مصرف کرده چون می‌دانست مادرش با این کار موافق نیست. برای همین، به مادرش گفت درخواب تبدیل به او در سنین کودکی شده و درحالی‌که زیر پله‌ها قایم شده و حسابی شرمنده بوده، به بزرگترها که در ایوان نشسته و اصلا در فکر او نبودند نگاه می‌کرده است. تا آمد شروع کند، مادرش حرف او را قطع کرد و جزئیات ماجرا را دقیقآ همان طوری که نادیا تجربه کرده بود شرح داد. شرح دقیق مادر نادیا از واقعه دقیقآ منطبق بر تجربه ال‌اس‌دی نادیا بود، از جمله جزئیات ایوان بزرگ و پله هایی که به آنجا منتهی می‌شد، و نیز توصیفات مربوط به لباس افراد و حتی لباسی که خودش به تن داشت و با یک پیش‌بندِ سفید آهاردار پوشیده شده بود.
Javad Azar
نادیا گزارش کرد که تغییر شدیدی را در هویت ایگوی خود احساس کرده است. ناگهان تبدیل به مادرش در سن سه یا چهارسالگی شده بود. سالِ ۱۹۰۲ بود و او لباس آهارخورده و پرزرق‌وبرقی به تن داشت، گواینکه خود را در مکانی بسیار ویژه و نامحتمل یافت، که به خاطر لباسی که پوشیده بود، به ویژه حیرت‌انگیز و گیج‌کننده به نظر می‌رسید. زیر یک پلکان قایم شده بود. احساس ترس و تنهایی می‌کرد و به شکل دردناکی آگاه بود که به تازگی اتفاق هولناکی افتاده است. فهمید که لحظاتی پیش حرف خیلی بدی زده، دعوایش کرده‌اند و یک نفر دستش را با خشونت روی دهان او گذاشته است. نادیا از همانجا که قایم شده بود می‌توانست بستگانش ــ عمه، خاله، عمو، دایی و بچه هایشان ــ را ببیند که در ایوان یک خانه چوبی نشسته‌اند و لباس‌های قدیمی به سبک آن دوره پوشیده‌اند. همه در حال حرف زدن و بی‌خبر از ناراحتی او بودند. به‌شدت احساس شکست می‌کرد و زیر بار خواسته‌های غیرقابل‌درک بزرگسالان از پای درآمده بود ــ خوب باش، درست رفتار کن، درست حرف بزن، تمیز باش.
Javad Azar
وقتی تحقیق روی ال‌اس‌دی را تازه شروع کرده بودیم، روانپزشکان و روانشناسانی که می‌خواستند با این مواد کار کنند باید آموزشهای زیادی می‌دیدند، از جمله تجربه دست‌اول با این ماده تحت نظارت دقیق درمانگرانِ آموزش دیده. در موارد متعدد، مردان و زنانِ بسیار فرهیخته و تحصیل‌کرده، که سابق بر این حتی به مفاهیم به نسبت مستدل نظیر «ناخودآگاه جمعی» یونگ، هم به دیده شک و تردید می‌نگریستند، خود را در حال عبور از مرزهای فیزیکی و زمانی در ناخودآگاهشان یافتند. برای مثال، در یک مورد، یک روانشناس پنجاه ساله به نام نادیا (Nadja)، همذات‌پنداری با مادرش را به شکلی زنده و قانع‌کننده تجربه کرد. این تجربه حتی از تجربه اینگا هم عقب‌تر رفت زیرا صحنه‌ای از اوان کودکی مادر نادیا را به نمایش می‌گذاشت.
Javad Azar
وقتی از مادر ریچارد به طور مستقل درباره شرایط تولد ریچارد سؤال کردیم، بدون اینکه چیزی درباره تجربه ال‌اس‌دی پسرش بگوییم، در میان چیزهای دیگر این داستان را نیز تعریف کرد: در زندگی نسبتا کسل‌کننده دهکده، بازارِ سالانه، رویدادی بود که هیجانِ نادری را پدید می‌آورد. گرچه او در مراحل پایانی حاملگی بود، اما حاظر نبود این فرصت را با چیزی در دنیا عوض کند. به رغم اعتراضها و هشدارهای شدید مادرش، خانه را ترک کرد تا در جشن و سرور شرکت کند. به گفته بستگان این زن، محیط پرسروصدا و هیاهوی بازار، زایمانِ ریچارد را جلو انداخت. ریچارد مدعی بود که این داستان را هرگز نشنیده و مادرش هم به یاد نمی‌آورد که در این باره چیزی به او گفته باشد.( ۲ )
Javad Azar
روانپزشک ما در حالی‌که این پیکربندی‌های فیزیکی ـ شیمیایی (physiochemical) را مشاهده می‌کرد، در عین حال در تماس با عناصری از خاطرات اجدادی، نشانه‌هایی از اجداد حیوانی، نقش‌مایه‌های اساطیری و شکلهای کهن‌الگویی بود. به نظرش می‌رسید که ژنتیک، بیوشیمی، اسطوره‌شناسی و تاریخ تکامل، به طرزی جدایی‌ناپذیر به هم آمیخته و وجوه مختلفِ یک پدیده واحد هستند. وی گفت که حس می‌کرد ریزجهان (microworld)‌اسپرماتوزوئید، در آن لحظه، تحت تسلط و متأثر از نیروهای آغازین بود که نتیجه مسابقه را تغییر می‌دادند و تعیین می‌کردند. او این نیروها را به «شکل میدانهای نیروی کارمایی، زیست ـ کیهانی (cosmo-biological) و نجومی» توصیف کرد. وی در ادامه گفت: هیجان این مسابقه لحظه به لحظه بیشتر می‌شد و شتاب هیجان‌انگیز آن به حدی افزایش یافت که خودم را مثل سفینه‌ای که به سرعت نور نزدیک می‌شود احساس می‌کردم. و بعد نقطه اوج به شکل یک انفجار به درونِ (implosion) پیروزمندانه و ترکیب شدنِ خلسه‌آمیز با تخمک، از راه رسید.
Javad Azar
تبادل اطلاعات میان جنین و مادر می‌تواند شامل بسیاری از ظرائف احساسات و نیز انتقال افکار و تصاویر پیچیده باشد. بسیاری از افراد در حین به یاد آوردن زندگی اولیه در رحم، گزارش داده‌اند که از افکار و احساساتی که مادرشان هرگز در زندگی روزمره به زبان نمی‌آورد، به خوبی آگاه بودند. برای مثال، فردی که زندگی در داخل رحم را به یاد می‌آورد ممکن است ناگهان در تماس با احساسِ تردید یا نفرت مادر از باردار شدن قرار گیرد و یا برعکس، خوشحالی مادر را از حاملگی و انتظار شادمانه‌اش برای تولد کودک را احساس کند. من بعد از مشاهده موارد بی‌شمار از کسانی که به گذشته رفته و زندگی خود را در مراحل نوجنینی و جنینی زندگی، دوباره تجربه کرده‌اند و بعد از اینکه خودم این حالت را تجربه کردم، به نظرم محال است که بتوان آنها را امری خیالی و زاییده تخیل تلقی کرد.
Javad Azar
اینگونه تجربیات، از دوره‌های مختلف تاریخ و از کشورهای مختلف، اغلب همراه با حس زنده و روشن خاطره شخصی از تاریخ معنوی و نه تاریخ زیست‌شناختی، خودمان است؛ در اینجا می‌توانیم از تجربیات کارمایی یا یادآوری زندگی قبلی سخن بگوییم. در برخی موارد، افراد خاطراتی را از نیاکانِ حیوانی مشخص در تبارنامه تکاملی، گزارش کرده‌اند. مع‌الوصف، به نظر نمی‌رسد خودآگاهی محدود به تاریخ بشر یا تاریخ ارگانیسم‌های زنده باشد. به طور کلی امکانِ تجربه کردنِ تاریخ زمین قبل از ظهور انسان هوشمند (هموساپینس) و حتی پیش از آغاز زندگی در روی زمین، وجود دارد. به نظر می‌رسد خودآگاهی ما این توانایی حیرت‌انگیز را دارد که مستقیما به دورترین تاریخ جهان دسترسی پیدا کند ــ مشاهده صحنه‌های هیجان‌انگیز از انفجار بزرگ (بیگ بنگ)، شکل گرفتن کهکشانها، تولد منظومه شمسی، و فرآیندهای ژئوفیزیکی اولیه که میلیارها سال پیش بر روی این سیاره روی داد.
Javad Azar
زمان حال و زمان گذشته شاید هر دو در آینده حضور دارند، و زمان آینده در زمان گذشته است. تی. اس. الیوت، چهار کوآرتت همان طور که شاعر توضیح داده، خودآگاهی فرافردی به ما اجازه می‌دهد گذشته و آینده را تجربه کنیم و از مرزهایی عبور نماییم که ساعتها، تقویم‌ها و پیر شدن بدنمان، آنها را بسیار واقعی و توقف‌ناپذیر جلوه می‌دهند. در اینجا وارد دنیای می‌شویم که در آن می‌توانیم خودمان را به عنوان یک نوجنین، در ابتدایی‌ترین مراحلِ رشدِ درون رحم یا، حتی پیش از آن، به عنوان اسپرمِ تلقیح‌کننده و تخمک تلقیح‌شده در لحظه حامله شدن، تجربه کنیم. بسیاری از کسانی که عبور از زمان خطی را تجربه کرده‌اند، حتی از محدوده زمانی زندگی خودشان هم عقب‌تر رفته و با خاطرات نیاکان خود ارتباط برقرار کرده‌اند، یا به مخزن خاطراتِ ناخودآگاهِ جمعی رسیده‌اند، یعنی آن دریای عظیم آگاهی که آن را از آغاز زمان تاکنون، با کل بشریت شریک هستیم
Javad Azar
وقتی محو شدن مرزهای فضایی دنیای خود را در حوزه فرافردی تجربه می‌کنیم، از میان رفتن مرزهای زمانی، که در زندگی روزمره به آنها وابسته‌ایم، را نیز تجربه می‌کنیم. به محض آنکه بتوانیم به فراسوی مرزهای فیزیکی برویم، می‌توانیم در زمان نیز به عقب و جلو پرش نماییم؛ می‌توانیم از زندگی خودمان، یا زندگی دیگران، به نحوی دیدن کنیم که گویی کل زمان تنها در یک لحظه منفرد وجود دارد. گرچه ادراک ما از زمان و فضا درهم‌تنیده‌اند، تفاوتهای ظریفی وجود دارد که وقتی محو شدن این مرزها را تجربه می‌کنیم، باید به دنبال آنها بگردیم. حالا اجازه بدهید در ادامه به کاوش در برخی از این تفاوت‌ها بپردازیم.
Javad Azar
بلافاصله بعد از این تجربه، توضیح داد که مراسم‌های درمانی مردمانِ بدوی در تجربه‌اش به عنوان زمین، برای وی تا چه حد مهم بوده است. شرح داد که فعالیتهای انسانی چگونه بر او تأثیر می‌گذاشتند، خصوصآ اینکه چگونه رقص‌ها، آوازها و عباداتی که توسط بدویان انجام می‌شد، باعث آرامش زیادی شده بود. وی پس از بازگشت به حالت روزمره وجود، به سختی می‌توانست تصور کند که این مراسم‌ها واقعآ مهم بوده‌اند، درحالی‌که در حالت همذات‌پنداری شدید با زمین، از اهمیت آنها برای آسایش و سلامت عمومی خود اطمینان کامل داشت.
Javad Azar
وی به عنوان خودآگاهی زمین، احساس کرد فلزات و مواد کانی که بخشی از او بودند، اسکلت او را تشکیل می‌دهند. به همین ترتیب، بیوسفر، یعنی تمام اشکال زندگی، گوشت او بود. گردش آب از اقیانوسها به ابرها، از آنجا به نهرها و رودخانه‌ها و سرانجام به دریاهای بزرگ را در درون خودش تجربه کرد. سیستم آب، خون او بود و تغییرات جوی مثل تبخیر، جریان‌های هوا، و بارش باران، تضمین کننده گردش آن، انتقال مواد غذایی و پاکیزگی بود. ارتباط میان تمام موجودات زنده، بزرگ و کوچک، سیستم اعصاب و مغز او را به وجود می‌آورد.
Javad Azar
شاید شواهد عینی برای اثبات نظریه گایا به حدی نباشد که دانشمندانِ سخت‌گیر و انعطاف‌ناپذیر را متقاعد کند اما مسلمآ وجود تجربیات فرافردی که کاملا همخوان با این نظریه می‌باشد، مؤید آن است. برای مثال، در یکی از کارگاه‌های پنج روزه ما در زمینه کار تنفسی هولوتراپیک، یک زن جوان آلمانی تجربه قانع‌کننده‌ای از تبدیل شده به ایزدبانوی کهن‌الگویی بزرگ مادر داشت. آن‌گاه تجربه گسترش بیشتری یافت و او احساس کرد در حال تبدیل شدن به سیاره زمین (مادر زمین) است. این زن هیچ تردیدی ندشت که با خودآگاهی زمین درآمیخته و تبدیل به آن شده است. وی خودش را زمین احساس می‌کرد، ارگانیسمی که زنده است، نفس می‌کشد و هوش دارد، ارگانیسمی که هنوز در حال تکامل به سوی سطح بالاتری از آگاهی است.
Javad Azar
نویسنده و فیلسوف انگلیسی، آلدوس هاکسلی، درک شهودی عمیقی از رابطه بین فلزات و سنگهای گرانبها و حالات معنوی خودآگاهی داشت. وی در سخنرانی معروف خود به نام «تجربه ژرف‌بینانه» به این پرسش پرداخت که سنگهای گرانبها چرا گرانبها هستند، و چرا فرهنگ عملگرایی مثل فرهنگ ما، حاضر است برای اشیایی که ارزش عملی کمی دارند یا اصلا ارزش عملی ندارند، قیمتهای گزافی بپردازد. به نظر او ما این کار را می‌کنیم به این دلیل که این اشیاء نقش جانشین را برای تجربیات عرفانی که زندگی ما فاقد آنهاست، بازی می‌کنند. آنها در زندگی ما معرف نزدیک‌ترین تماسی هستند که می‌توانیم با تجربه ژرف‌بینانه برقرار کنیم، و به ما درخشش، تابندگی، نهایت پاکی، روشنی، بی‌زمانی و فسادناپذیری را ارزانی می‌دارند. در ادامه گزارشی را از همذات‌پنداری یک نفر، به ترتیب با کهربا، بلور کوآرتس و الماس می‌خوانید. در این گزارش می‌توان ماهیت و پیچیدگی تجربیات مربوط به دنیای غیرارگانیک را مشاهده کرد.
Javad Azar
آتش نیز در عین حال، هم نیرویی مهیب در دنیای طبیعی است و هم یک نماد معنوی قدرتمند. آتش این توانایی را دارد که بیافریند و نابود کند، می‌تواند زنده نگه دارد و آرامش بدهد یا تهدید کند و آسیب بزند. می‌تواند روشنایی بدهد و می‌تواند کور کند. اشیاء، تحت تأثیر آن، تغییر شکل می‌دهند، شکل محکم و جامد خود را از دست می‌دهند و به انرژی محض بدل می‌شوند. آتش در قدرتمندترین جلوه و نمود خود ــ یعنی خورشید ــ یک اصل کیهانی است که بدون آن زندگی وجود نخواهد داشت. در سطح کهن‌الگویی و اساطیری، آتش نقشهایی را بازی می‌کند شبیه به همان نقشهایی که در دنیای مادی ایفا می‌کند ــ تداوم‌بخش زندگی و یک نیروی دگرگون‌ساز. از زمانهای بسیار دور، آتش در تمام اشکال آن مورد پرستش بوده، از ضعیف‌ترین سوسوی یک شمع تا فوران آشتفشانها و کوره‌های کیهانی و اسرارآمیز خورشید. در ادبیات معنوی، آتش و نور اغلب به عنوان استعاره‌ای برای نیروی خلاقِ خودِ عالم مورد استفاده قرار می‌گیرند.
Javad Azar

حجم

۶۰۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۷ صفحه

حجم

۶۰۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۷ صفحه

قیمت:
۱۱۷,۰۰۰
تومان