بریدههایی از کتاب روح یک زن
۳٫۱
(۱۶۱)
خشونت علیه زنان بهعنوان یک رسم و عادت تمدنی قدیم جهانی است. هر جا صحبت از حقوق بشر به میان میآید، همه از حقوق مردان حرف میزنند. اگر مردی از حقوق و آزادیهای خود محروم شود، نامش شکنجه است. اما اگر زنی همین مشکل را داشته باشد، نامش دعوای خانوادگی است. در اغلب نقاط جهان، اینگونه دعواها و محرومیتها را موضوعاتی شخصی و خصوصی تلقی میکنند. در برخی از نقاط جهان، کشته شدن زنان بهخاطر حفظ آبرو اصلاً گزارش نمیشود. سازمان ملل متحد تخمین زده است که در خاورمیانه و آسیا، سالانه، پنج هزار زن و دختر برای حفظ آبرو و شرافتِ یک مرد یا یک خانواده به قتل میرسند.
lrigrats
زن این انتظارات را دارد:
امنیت، ارزش و احترام، آرامش، استقلال مالی، ارتباط با دیگران، حق حاکمیت بر جسم و بر زندگی خود و دوست داشته شدن.
lrigrats
مادرم میگفت در دوران سالمندی دو تأسف داشته است: یکی کارهای دلخواهی که انجام نداده و دیگری چیزهای دوستداشتنیای که نخریده است.
lrigrats
تصمیم دارم تا آخرین روز زندگیام فعال بمانم و از توان روحی و قدرت آخرین سلول مغزم استفاده کنم. قصدم آن است که هر چه را دارم در این دنیا به کار گیرم و چیزی برای بعد از مرگم باقی نگذارم. پس بازنشسته نخواهم شد. خودم را بازسازی خواهم کرد.
lrigrats
سوفیا همچون طاووسی میان جوجههایش ایستاده بود. چشم از او برنمیداشتم. آن روز، هفتادوچند سال سن داشت، اما همچون دوران جوانی سرزنده و شاداب بود. راز جذابیت، جوانی و دوامش چه بود؟ در یک مصاحبه تلویزیونی گفت این راز در خوشبختی و شادمانی است.
lrigrats
که انسان هر چقدر پیر باشد، فرصت جوانتر ماندن دارد. تردیدی نیست که عشق اعجاز میکند، طراوت میبخشد و جوانی میآفریند. عشق تازهای یافتم. برای همین است که احساس سلامت و شور میکنم، گویی سی سال جوانتر شدهام. عشق به من هورمون شادمانی و خوشحالی تزریق کرده است. به همین دلیل است که احساس میکنم جوانتر شدهام. وقتی تقویم به من یادآوری میکند که یک سال یا ده سال به سنم افزوده شده است، تعجب میکنم. زمان زود میگذرد. من همیشه سنم را از یاد میبرم.
lrigrats
انسان هر چقدر پیر باشد، فرصت جوانتر ماندن دارد. تردیدی نیست که عشق اعجاز میکند، طراوت میبخشد و جوانی میآفریند.
lrigrats
در شیلی، هر کس قدش کمی از دیوار بلندتر شود سرکوب میشود. تنها کسانی که میتوانند تا هر اندازه که دوست دارند اوج بگیرند فوتبالیستها هستند.
lrigrats
اما بعدها، یاد گرفتم که زمان تفریح و استراحت میتواند زمینهساز شکوفایی خلاقیت در انسان باشد. حالا دیگر مانند گذشته در بند انضباط بیش از حد نیستم. اتفاقاً، نوشتن برای من تبدیل به تفریح شده است. وقتی قصهای مینویسم، از کلمهکلمه آن و از لحظهلحظه روایتش لذت میبرم.
lrigrats
سالها تمرین کردهام که پیرزنی بااحساس و پرشور باشم. عدهای آموزش میبینند و تمرین میکنند که کوهنورد شوند، گروهی بازی شطرنج را میآموزند، من هم پرشور و احساساتی بودن را آموختهام. دوست ندارم اجازه دهم احتیاط ـ که در سنین سالمندی بر انسان غالب میشود ـ شور و احساس را از من سلب کند.
lrigrats
از پسرم چه انتظاری داشتم؟ میخواستم پسرم همراه و همپای همسرش باشد و زنستیز نباشد. من معیارها، موازین اخلاقی و سنتهای اجتماعی شیلی را بر فرزندانم تحمیل نکردم. من نگفتم دختر باید خدمتکار باشد.
lrigrats
هر چه بیشتر زندگی کردهام، از زن بودنم خشنودتر شدهام. زن بودن به من امکان داد تا صاحب دو فرزند به نام پائولا و نیکلاس شوم. این تجربه شیرین، که مردان از آن محروماند، موجودیت مرا تعریف کرده است.
lrigrats
عمو از من میخواست جوری بخوابم که بالهایم نشکنند.
,𝖦𝗂𝗎
در معنا، قربانی کسی است که نه قدرت دارد و نه کنترلی روی شرایط خود.
,𝖦𝗂𝗎
شامله به زادگاهش برگشت. برایش نگهبان و مراقب گماشتند. پدرش که مردی سنتی بود، بسیار نگران بود که مبادا دخترش آداب و رسوم غربی را یاد گرفته باشد. شامله اجازه نداشت در چشم مردی نگاه کند، تنها از خانه خارج شود، به موسیقی گوش دهد، کتاب بخواند یا با پسری صحبت کند. او باید در تملک پدرش باقی میماند.
lrigrats
عمو از من میخواست جوری بخوابم که بالهایم نشکنند. تا آخر عمر، این نکته را گوشزد میکرد. انگار باور داشت فرشتهام.
lrigrats
هفتهای دو بار هم با کمک آنها دوش میگیرد. دوش گرفتن بهترین لذت او است. میگوید هر قطره آبی که روی بدنش میریزد مثل نعمت است. از صابونی که بر بدنش میمالد و شامپویی که برای شستن موهایش استفاده میکند کمال لذت را میبرد.
گاه به گریس فکر میکنم. وقتی دوش میگیرم، بیشتر یاد او میافتم. دوست ندارم امکان دوش گرفتن را یک نعمت بدانم.
Rose
آستانه سالمندی را جامعه تعیین و تعریف میکند. جامعه به ما میگوید: «پیر شدهای و قانوناً باید بازنشسته شوی و از حقوق بازنشستگی استفاده کنی.» در آن زمان است که اکثر مردان بازنشسته میشوند. زنها دیگر موهای سرشان را رنگ نمیکنند و با موی خاکستری میسازند. مردان احساس میکنند همه نیرویشان از دست رفته است. در واقع، دوران سالمندی آغاز تولد دوبارهای است. هر کس این دوران را بهگونه متفاوتی آغاز میکند. فرهنگِ یک جامعه در تعریف خصوصیات این دوره نقش مهمی بازی میکند.
Rose
صنعتی درست کردهاند که با سالمندی مبارزه میکند. مگر سالمندی عیب و ایرادی دارد؟ در گذشته، جوانی از بیستسالگی آغاز میشد، میانسالی از چهل و سالمندی هم از پنجاه. اما امروز، فقط دوران نوجوانی تا سیسالگی و شاید چهلسالگی ادامه پیدا میکند. بزرگسالی از حدود شصتسالگی آغاز میشود. سالمندی هم از هشتادسالگی شروع میشود. اینها ثمره افزایش جمعیتاند. در نیم قرن گذشته، ابعاد فرهنگی برای راحتی انسانها بازتعریف شدهاند.
به هر حال، نسل ما تا قبل از آنکه تبعیض علیه سالمندها لغو شود، هفت کفن پوسانده است.
Rose
بعدها، فهمیدم دفاع از حقوق زنان بدون سر و صدا ممکن نیست.
Rose
حجم
۱۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان