بریده‌هایی از کتاب رها کردن آسان نیست

همین‌طور هیچ ایرادی ندارد اگر از او متنفر هستید و دیگر هیچ‌وقت نمی‌خواهید او را ببینید. این موضوع به نفع شماست، ولی بازهم فاصله‌تان را با او حفظ کنید. گاهی‌اوقات وقتی از دست کسی که از ما جدا شده است عصبانی هستیم می‌خواهیم او را ببینیم تا تلافی کارش را دربیاوریم، به‌همین‌خاطر مدام دنبال این هستیم که از وضعیت او خبر داشته باشیم. این کار به‌شدت ممنوع است. اجازه دهید این موقعیت مزخرف زودتر تمام شود.

باید به خودتان زمان کافی بدهید تا فرایند درمانتان شروع شود و اگر آن شخص مدام جلوی چشم و در ذهنتان باشد نمی‌توانید بهبود پیدا کنید.

از کسی که به شما آسیب زده است دوری کنید. احتمالاً با خودتان فکر می‌کنید متنی شامل چندین پاراگراف بنویسید و بعد تردید می‌کنید که آیا پیغام را بفرستید یا نه، چون شک دارید پاسخی دریافت کنید. این احساس شک و دودلی را در چنین مواقعی می‌شناسید؟ اگر می‌شناسید این نشانه‌ای است مبنی‌بر اینکه نباید آن را بفرستید. هر کاری که می‌کنید دکمهٔ ارسال را فشار ندهید. بعدها سپاسگزار من خواهید بود.

صرف‌نظر از اینکه رابطهٔ شما چطور تمام شده است احتیاج به زمان دارید تا آنچه را اتفاق افتاده است هضم کنید. همچنین نیاز به زمان دارید تا دوباره خودتان را پیدا کنید. فارغ از اینکه شما چقدر عجله داشته باشید این فرایند یک‌شبه انجام نمی‌شود، ولی تا زمانی‌که از شخصی که ناراحتتان کرده است دوری کنید فرایند بهبودی‌تان سریع‌تر اتفاق می‌افتد.

شما نیاز به یک یادآوری همیشگی درمورد کسی که قلبتان را تکه‌تکه کرده است ندارید، ولی وقتی تماسی با آن‌ها برقرار می‌کنید و می‌بینیدشان نمک بیشتری روی زخمتان می‌پاشید. چرا باید چنین کاری در حق خودتان بکنید؟ قلب شما نیازمند توجه و عشق و مراقبت است که باید آن را از هرکسی یا هرچیزی که آسیب بیشتری به آن می‌زند حفظ کنیم. به قلبتان استراحت بدهید.

اگر می‌خواهید زودتر جدایی را پشت سر بگذارید باید ارتباطتان را با شخصی که دلتان را شکسته است کم کنید. می‌دانم آسان نیست. نیاز به کار و اصلاحات زیادی دارد، ولی طی دورهٔ بهبودتان شما حساس‌تر هستید و باید روی بهترکردن خودتان وقت بگذارید.

با او تماس نگیرید این خاطراتمان هستند که باعث می‌شوند دوباره به‌سمت تو برگردم، اگرچه می‌دانم بازهم به من آسیب خواهی زد. باید یاد بگیرم تو را رها کنم.

مواجه‌شدن با واقعیت یکی از سخت‌ترین کارهایی است که بعد از جدایی باید انجام دهید، ولی درعین‌حال بسیار رهایی‌بخش است؛ چون حالا هرچه را در اطرافتان می‌گذرد به‌خوبی می‌بینید و گاهی اعتراف‌کردن به اینکه کسی که عاشقش شده بودید برایتان مناسب نبوده است کمک می‌کند زودتر التیام بیابید و گذشته را رها کنید.

اگر می‌خواستم رهایش کنم باید اعتراف می‌کردم که او همان کسی که من دنبالش می‌گشته‌ام نبوده است و این موضوع اشکالی هم نداشت.

فرقی نداشت قضیه را از چه جهتی نگاه می‌کردم، درهرحال او نمی‌توانست مرد مناسب من باشد. او بارهاوبارها ثابت کرده بود که دیگر به من علاقه‌ای ندارد.

درنهایت فهمیدم که آدام نیمهٔ گم‌شدهٔ من نبوده است، چون اگر بود لازم نبود دنبال قلِ دیگر او بگردم و آدام واقعی خودش کنارم بود.

نمی‌توانستم خودم را کنار مرد دیگری تصور کنم و فکر می‌کنم به‌همین‌خاطر بود که طی این سال‌ها هیچ‌کدام از مردانی که با آن‌ها آشنا شدم برایم مناسب نبودند. آن‌ها شبیه آدام نبودند؛ یا خیلی قدکوتاه بودند یا خیلی قدبلند؛ یا خیلی لاغر بودند یا خیلی چاق. خیلی متفاوت بودند. فرقی نداشت با چه کسی آشنا می‌شدم، همیشه آن‌ها را با آدام مقایسه می‌کردم. مسابقه‌ای در کار نبود، ولی من از اعماق ذهنم همه‌چیز را مثل یک مسابقه در نظر گرفته بودم. انتظار داشتم مردی که با او آشنا می‌شوم مثل آدام باشد و به‌همین‌خاطر مردان خوب زیادی را از خودم راندم. اگر یک نفر شبیه آدام بود شاید دل به دریا می‌زدم و سعی می‌کردم گذشته را رها کنم، ولی هیچ‌کس مثل او نبود.

من او را نیمهٔ گم‌شدهٔ خودم می‌دیدم؛ مردی که می‌خواستم با او ازدواج کنم؛ ولی نمی‌توانستم ببینم که او مثل من فکر نمی‌کند. او فقط از من یک رابطهٔ دوستانه می‌خواست، نه بیشتر. باور این موضوع برای من سخت بود؛ چون غریزه‌ام می‌گفت که قرار است آینده‌ام را با او بسازم. هیچ‌کس نمی‌توانست جای او را برایم بگیرد.

اگر می‌خواستند شما نامزد یا همسرشان باشید از همان ابتدا خواسته‌شان را اجرایی می‌کردند. زمان زیادی طول کشید تا این موضوع را قبول کنم، ولی وقتی آن را پذیرفتم، همه‌چیز برایم واضح‌تر شد. برایم سخت بود که قبول کنم آدام دیگر نمی‌خواهد با من باشد. من همه‌چیزم را به پای او گذاشته بودم و او درعوض قلبم را شکسته بود. آن‌قدر گرفتار اعتیاد به او بودم که نمی‌خواستم قبول کنم او برایم گزینهٔ مناسبی نیست. از اعماق قلبم اعتقاد داشتم که ما برای هم ساخته شده‌ایم.

فهمیدن و پذیرفتن اینکه او شخص مناسبی برایتان نبوده است به‌احتمال زیاد شما را در هم خواهد شکست. وقتی تصمیم کسی درمورد شما جدی است، تمام سعی‌اش را می‌کند تا آن را به شما نشان بدهد و اجازه نمی‌دهد مسائل سال‌ها طول بکشند، فقط چون واقعاً نمی‌داند چه می‌خواهد.

سخت‌ترین کار من این بود که باید با این واقعیت روبه‌رو می‌شدم که تو برایم مناسب نبودی و بااین‌حال، بازهم اعتقاد داشتم می‌توانم تغییرت بدهم.

اتفاقاتِ بد رخ می‌دهند. زندگی ادامه دارد. شما بیشتر از آنچه فکر می‌کنید ارزش دارید و هرچه بیشتر خودتان را دلداری بدهید، بیشتر به خودتان و شرایط به‌وجودآمده فکر می‌کنید.

حق شما نیست که اذیت بشوید حق هیچ‌کس نیست که قلبش بشکند؛ هیچ‌کس. تمام این‌ها را گفتم که بدانید شما از همه‌نظر عالی هستید و اگر کسی متوجه این موضوع نمی‌شود این مشکل اوست نه شما. بنابراین اگرچه حس می‌کنید لازم است خودتان را بابت این جدایی سرزنش کنید، ولی دست از این کار بردارید! شما هر کاری از دستتان برمی‌آمده انجام داده‌اید. گاهی زندگی مسیر ما را سنگلاخ می‌کند، ولی این نباید باعث شود که شما همیشه حس کنید به‌اندازهٔ کافی خوب نبوده‌اید و اعتمادبه‌نفستان را پایین بیاورید.

شما به بهترین نحو تلاش می‌کنید قرار نیست زندگی تمام پاسخ‌های درست را دربرداشته باشد. زندگی یک فرایند یادگیری است و شما هرچه از دستتان بربیاید انجام می‌دهید. گاهی‌اوقات بیش‌ازحد به خودتان سخت می‌گیرید، درحالی‌که باید قدمی به عقب بردارید تا بفهمید همین‌که در این دنیا زنده مانده‌اید یعنی موفق شده‌اید.

شما منحصربه‌فرد هستید عیبی ندارد اگر برون‌گرا باشید، گرم و صمیمی باشید، خلاق باشید و... مهم این است که بفهمید منحصربه‌فرد هستید و هیچ‌کس شبیه شما نیست.