بریدههایی از کتاب دستهای آلوده
۴٫۲
(۲۵۷)
آدمکشها آدمهايی هستند که قوهی تخيل ندارند؛ زياد برايشان فرق نمیکند که کسی را از زندگی محروم کنند. چون هيچ تصوری، هيچ تخيلی دربارهی زندگی ندارند. من آدمهايی را که از مرگ ديگران میترسند ترجيح میدهم؛ چون همين دليل آن است که اين جور آدمها بلدند زندگی کنند.
پرویز
منزه بودن عقيدهای است که به کار درويشها و کشيشها میخورد. و شما روشنفکرها و بورژواهای آنارشيست برای اينکه کاری انجام ندهيد، دست به دامان منزهطلبی شدهايد. هيچ کاری نکردن، ساکن و ساکت ماندن، دست زير چانه زدن و دستکش به دست کردن! اما من دستهايم آلوده است. تا آرنج.
Aryan Babakan
اما من آدمها را همانطور که هستند دوست دارم. با تمام کثافتها و با تمام حقه بازیها و بدیهاشان. من صدای آنها را، دستهای گرمشان را و پوست بدنشان را دوست دارم. لختترين پوستها را دوست دارم. نگاههای مضطربشان را و مبارزهی نوميدانهای را که هر کدامشان در مقابل مرگ و رنج میکنند دوست دارم. از نظر من اينکه در تمام دنيا يک آدم کمتر باشد يا زيادتر حساب است. قيمتی است.
رها
بهترين کار آن نيست که بيش از هر کاری آدم را به زحمت بيندازد؛
رها
من اصلاً نفهميدم جوانی يعنی چه؟ من يک راست از بچگی به سن کهولت رسيدم.
هلن🌿
بهترين کار آن نيست که بيش از هر کاری آدم را به زحمت بيندازد؛ آن است که بيش از هر کاری آدم در آن موفق بشود.
mhdbagha
چقدر به پاکی و منزه بودن علاقمندی پسرجان! چقدر وحشت داری از اينکه دستهايت آلوده بشود. بسيار خوب پاک و منزه بمان! ولی اين منزهطلبی به درد چه کسی میخورد و اصلاً چرا تو ميان ما آمدهای؟ منزه بودن عقيدهای است که به کار درويشها و کشيشها میخورد. و شما روشنفکرها و بورژواهای آنارشيست برای اينکه کاری انجام ندهيد، دست به دامان منزهطلبی شدهايد. هيچ کاری نکردن، ساکن و ساکت ماندن، دست زير چانه زدن و دستکش به دست کردن! اما من دستهايم آلوده است. تا آرنج.
پرویز
تنها مزيت من نسبت به مردهها اين بود که هنوز میتوانستم فکر کنم که شما در باب من فکر میکنيد.
A_
اگر آدم بخواهد قيمت جانش را بداند بايد گاهگاهی به خطر بيندازدش.
❤ محمد حسین ❤
ژسيکا: تو ترسو نيستی عزيزم.
هوگو: من ترسو نيستم اما دل و جرأت هم ندارم. عصبم خيلی زيادی است. دلم خواست بخوابم و خواب ببينم که مثل سليک شدهام. نگاه کن! صد کيلو گوشت و به اندازهی يک گردو مغز توی جمجمهاش. درست مثل يک نهنگ. مغز تو اين هيکل گم میشود. برای همين است که اينجور اتفاقات قلقلکش میدهد. همين و بس.
sogol
بهترين کار آن نيست که بيش از هر کاری آدم را به زحمت بيندازد؛ آن است که بيش از هر کاری آدم در آن موفق بشود.
Diako87
افکار و عقايد را ساخته و پرداخته قبول میکنند و بعد مثل خدا بهش ايمان پيدا میکنند. اما برای ما مردها جور ديگری است. برای ما تير انداختن به يک آدم روی اصول عقايد زياد آسان نيست. چون ما خودمان اينجور عقايد را میسازيم و از دست پخت خودمان خوب سر در میآوريم. ما مردها هيچوقت اطمينان نداريم که حتما حق با ما باشد
رها
هودهرر: من اصلاً نفهميدم جوانی يعنی چه؟ من يک راست از بچگی به سن کهولت رسيدم
Andrey
آدم همانطور که دچار امراض میشود دچار عقايد هم میشود.
rayehe
همين پسرهای آرام خانوادهها هستند جانم که وحشتناکترين انقلابیها از آب در میآيند!
Andrey
اولگا: گرسنهای؟
هوگو: دلت میخواهد گرسنه باشم. هان؟
اولگا: برای چه؟
هوگو: چون غذا دادن کار آسانی است. فاصلهی آدم را حفظ میکند. و تازه آدمی که غذا میخورد قيافهی آرام و صلحجو دارد. (پس از لحظهای) متشکرم. نه گرسنهام نه تشنه.
نون صات
من اصلاً نفهميدم جوانی يعنی چه؟ من يک راست از بچگی به سن کهولت رسيدم.
❤ محمد حسین ❤
من به وظايف و مسؤوليتها احترام میگذارم اما به خودم هم احترام میگذارم. و دستورهای احمقانهای را که فقط برای مسخره کردن من داده شده گردن نمیگذارم.
❤ محمد حسین ❤
آدمی که ميل به زندگی ندارد اگر ديگران بتوانند به کار بکشندش ممکن است به دردی بخورد.
❤ محمد حسین ❤
قبل از اين که خوابم ببرد میگفتم: شايد همين امشب حرف مرا میزدهاند. تنها مزيت من نسبت به مردهها اين بود که هنوز میتوانستم فکر کنم که شما در باب من فکر میکنيد.
❤ محمد حسین ❤
حجم
۱۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
حجم
۱۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۲۷,۳۰۰۳۰%
تومان