بریدههایی از کتاب مجموعه اشعار فروغ فرخزاد
۳٫۵
(۴۳)
چو فال حافظ آن میانه باز شد
تو فال خود به نام دیگری زدی
Tamim Nazari
باید از داروی تلخ خواب
عاقبت بر زخم بیداری نهم مرهم
Tamim Nazari
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام ما
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است درجریدۀ عالم دوام ما»
Tamim Nazari
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا
Tamim Nazari
شادم که در شرار تو میسوزم
شادم که در خیال تو میگریم
شادم که بعد وصل تو باز اینسان
در عشق بی زوال تو میگریم
Tamim Nazari
تیره گیها را به دنبال چه میکاوم؟
پس چرا در انتظارش باز بیدارم؟
در دل مردان کدامین مهر جاوید است؟
نه... دگر هرگز نمیآید بدیدارم
Tamim Nazari
پشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارد
در سکوت سینهام دستی
دانۀ اندوه میکارد
Tamim Nazari
عشق،ای خورشید یخ بسته
Tamim Nazari
چه میشد خدایا...
چه میشد اگر ساحلی دور بودم؟
شبی با دو بازوی بگشوده خود
ترا میربودم... ترا میربودم
Tamim Nazari
ناله کردم: آفتاب،ای آفتاب
بر گل خشکیدهای دیگر متاب
تشنه لب بودیم و او ما را فریفت
در کویر زندگانی چون سراب
Tamim Nazari
شاید اینرا شنیدهای که زنان
در دل «آری» و «نه» به لب دارند
ضعف خود را عیان نمیسازد
راز دار و خموش و مکارند
آه من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو میزند پروبال
دوستت دارمای خیال لطیف
Tamim Nazari
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خوابست
Tamim Nazari
وه... چه زیبا بود اگر پائیز بودم
وحشی و پرشور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من میخواند... شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله میزد
در شرار آتش دردی نهانی
Tamim Nazari
آه... آری... این منم... اما چه سود
«او» که در من بود، دیگر، نیست، نیست
می خروشم زیر لب دیوانه وار
«او» که درمن بود، آخر کیست، کیست؟
Tamim Nazari
در منی و اینهمه زمن جدا
با منی و دیدهات بسوی غیر
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوی غیر
غرق غم دلم به سینه میتپد
با تو بیقرار و بی تو بیقرار
Tamim Nazari
من خزیدم در دل بستر
خسته از تشویش و خاموشی
گفتمای خواب،ای سر انگشت کلید باغهای سبز
چشمهایت برکه تاریک ماهیهای آرامش
کوله بارت را بروی کودک گریان من بگشا
و ببر با خود مرا به سرزمین صورتی رنگ پریهای فراموشی
Tamim Nazari
خود نمیدانم کدامینم
آن من سرسخت مغرورم
یا من مغلوب دیرینم؟
بگذرم گر از سر پیمان
می کُشد این غم دگر بارم
می نشستم شاید او آید
عاقبت روزی بدیدارم
Tamim Nazari
قلب هامان، میوههای نور
یکدگر را سیر میکردیم
با بهار باغهای دور
می نشستم خسته در بستر
خیره در چشمان رؤیاها
Tamim Nazari
روز اول پیش خود گفتم
دیگرش هرگز نخواهم دید
روز دوم باز میگفتم
لیک با اندوه و با تردید
روز سوم هم گذشت اما
بر سر پیمان خود بودم
Tamim Nazari
بوی تو موج میزند آنجا، بروی آب
چشم تو میدرخشد و تاریک میشود
بیچاره دل که با همه امید و اشتیاق
بشکست و شد به دست تو زندان عشق من
Tamim Nazari
حجم
۱۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه
حجم
۱۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان