بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مجموعه اشعار فروغ فرخزاد | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مجموعه اشعار فروغ فرخزاد

بریده‌هایی از کتاب مجموعه اشعار فروغ فرخزاد

انتشارات:نشر وزرا
امتیاز:
۳.۵از ۴۳ رأی
۳٫۵
(۴۳)
من دلم می‌خواهد که ببارم از آن ابر بزرگ من دلم می‌خواهد که بگویم نه نه نه نه
Tamim Nazari
و سرانجام، تو در فنجانی چای فروخواهی رفت مثل قایق در گرداب ودر اعماق افق، چیزی جز دود غلیظ سیگار و خطوط نامفهوم نخواهی دید
Tamim Nazari
در تمام طول تاریکی ماه در مهتابی شعله می‌کشید ماه دل تنهایی شب خود بود داشت در بغض طلائی رنگش می‌ترکید
Tamim Nazari
در تمام طول تاریکی سیرسیرکها فریاد زدند: «ماه،‌ای ماه بزرگ»
Tamim Nazari
می توان همچون عروسک‌های کوکی بود با دو چشم شیشه‌ای دنیای خود را دید می توان در جعبه‌ای ماهوت با تنی انباشته از کاه سالها در لابلای تور و پولک خفت می توان با هر فشار هرزۀ دستی بی سبب فریاد کرد و گفت «آه» من بسیار خوشبختم
Tamim Nazari
می توان بر جای باقی ماند در کنار پرده، اما کور، اما کر می توان فریاد زد با صدایی سخت کاذب، سخت بیگانه «دوست می‌دارم»
Tamim Nazari
بیش از اینها، آه، آری بیش از اینها می‌توان خاموش ماند می توان ساعات طولانی با نگاهی چون نگاه مردگان، ثابت خیره شد در دود یک سیگار خیره شد در شکل یک فنجان در گلی بی رَنگ بر قالی در خطی موهوم بر دیوار
Tamim Nazari
زندگی من چو جویبار غریبی در دل این جمعه‌های ساکت متروک در دل این خانه‌های خالی دلگیر آه، چه آرام و پر غرور گذر داشت...
Tamim Nazari
عشق چون در سینه‌ام بیدار شد از طلب پا تا سرم ایثار شد این دگر من نیستم، من نیستم حیف از آن عمری که با من زیستم
Tamim Nazari
درد تاریکیست درد خواستن رفتن و بیهوده خود را کاستن
Tamim Nazari
چشم خود را دیدم چون رطیلی سنگین خشک میشد در کف، در زردی، در خفقان داشتم با همه جنبش هایم مثل آبی راکد ته نشین می‌شدم آرام آرام داشتم لرد می‌بستم در گودالم
Tamim Nazari
در خیابان وحشت زدۀ تاریک یک نفر گوئی قلبش را مثل حجمی فاسد زیر پا له کرد
Tamim Nazari
براو ببخشائید براو که گاهگاه پیوند دردناک وجودش را با آب‌های راکد و حفره‌های خالی از یاد می‌برد و ابلهانه می‌پندارد که حق زیستن دارد بر او ببخشائید
Tamim Nazari
درخت کوچک من به باد عاشق بود به باد بی سامان کجاست خانۀ باد؟ کجاست خانۀ باد؟
Tamim Nazari
افسوس، ما خوشبخت وآرامیم افسوس، ما دلتنگ و خاموشیم خوشبخت، زیرا دوست می‌داریم دلتنگ، زیرا عشق نفرینیست
Tamim Nazari
ما برزمینی هرزه روئیدیم ما بر زمینی هرزه می‌باریم ما «هیچ» را در راهها دیدیم
Tamim Nazari
«در اضطراب دستهای پر، آرامش دستان خالی نیست خاموشی ویرانه‌ها زیباست» این را زنی در آبها می‌خواند در آبهای سبز تابستان
Tamim Nazari
تنها تر از یک برگ با بار شادیهای مهجورم درآبهای سبز تابستان آرام می‌رانم تا سرزمین مرگ تا ساحل غمهای پائیزی
Tamim Nazari
در سایه ها، فروغ تو بنشست و رنگ باخت او را به سایه از چه سیه پوش می‌کنی؟
Tamim Nazari
امشب به قصۀ دل من گوش می‌کنی فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی              چون سنگها صدای مرا گوش می‌کنی سنگی و ناشنیده فراموش می‌کنی
Tamim Nazari

حجم

۱۱۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۶ صفحه

حجم

۱۱۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۶ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان