بریدههایی از کتاب لبه تیغ
۳٫۹
(۲۹)
سکوت نیز نوعی گفتوگوست.
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
یکی از نقطهضعفهای من این است که هیچوقت به زشتیهای مردم عادت نمیکنم.
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
حقیقت رخدادن آن را نمیشود انکار کرد. دشواری در بیان آن است.
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
«هرجور که فکر کنی زندگی جهنم است، ولی اگر چیزی باشد که بتوانی از آن لذتی ببری و این کار را نکنی، احمقی.»
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
شناختن آدمها کاری دشوار است و به گمانم آدمی جز هممیهنان خود نمیتواند کس دیگری را بشناسد، زیرا شخصیت مردان و زنان تنها در خود آنان خلاصه نمیشود؛ سرزمینی که در آن به دنیا آمدهاند، آپارتمان یا کلبهای روستایی که در آن راهرفتن آموختهاند، بازیهایی که در کودکی کردهاند، افسانههایی که شنیدهاند، غذایی که خوردهاند، مدرسهای که رفتهاند، ورزشهای محبوبشان، شاعرانی که شعرهایشان را خواندهاند و خدایی که به آن ایمان دارند، همه وهمه شخصیت آنان را ساخته است
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
برای من هیچوقت مهم نبوده که آدمها تصور کنند کمی احمقم.
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
من یک فیلسوفم و میدانم هرقدر از دریا ماهی بگیری، باز پر از ماهیهای خوب است.
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
شعورش به او اطمینان میداد که اگر کسی میخواهد در این دنیا به جایی برسد، باید به قواعد آن پایبند باشد. اگر خلاف جریان شنا کنی، عاقبتی جز بیثباتی نخواهی داشت.
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
«اعتقاد عدهٔ زیادی به یک موضوع دلیلی بر حقانیت آن نیست.»
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
در کسب وکار شاید زرنگی گاهی به درد بخورد، ولی در هنر روراستی نهتنها بهترین بلکه یگانه روش درست است.
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
میدانی که من اهل فخرفروشی نیستم و دوست دارم با آدمهای جالب و دوستداشتنی آشنا شوم.»
«بله، البته با لباس شَنلی به تن. فکر نمیکنی خیلی زود دستت را میخوانند و میفهمند که معاشرت با آنها برایت یک جور فقیرنوازی فرهنگی است؟ هم تو و هم آنها به یک اندازه معذب خواهید بود و تنها چیزی که عایدت میشود این است که بعدآ برای امیلی دومونتادور و گرِیسی دُ شاتوگایار تعریف کنی که مشتی آس وپاس عجیب وغریب در کارتیه لاتن دیدهای و حسابی به تو خوش گذشته.»
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
«با هیچکس پیکار نکردم، چون کسی را شایستهٔ پیکار با خویش نیافتم.
نخست به طبیعت عشق ورزیدم و آنگاه به هنر.
هردو دستم را با آتش زندگی گرم کردم.
آن گرما فرومینشیند و من نیز مهیای رفتنم.»
Zohreh Deljoo
"خدایی که قابل فهم باشد خدا نیست. چهکسی میتواند ابدیت را در قالب کلمات توصیف کند؟
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
شرق بیشتر از آنچه غربیها تصور میکنند میتواند به آنها چیز یاد بدهد."
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
دانشجوی پزشکی که بودم، مردههای زیادی دیده بودم و در ایام جنگ مردههای بس بیشتری. آنچه مرا وحشتزده میکرد این بود که انسانها پس از مرگ چقدر حقیر مینمایند. هیچ وقاری در آنها نبود. اجساد مثل عروسکهای خیمهشببازی بودند که عروسکگردان دورشان انداخته است.
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
با یک اقیانوس فاصله بین دو نفر، تحمل عشق آسانتر میشود
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
وقتی عاشق هستی و کارها درست پیش نمیرود، خیلی ناراحت میشوی و تصور میکنی هیچوقت نمیتوانی از این وضعیت خلاص شوی. اما اگر بفهمی دریا چه قدرتی دارد، حیرت میکنی!»
ایزابل لبخندزنان گفت: «منظورتان چیست؟»
«خب، عشقْ دریانوردِ ماهری نیست. در سفری دریایی سست میشود و از حال میرود. وقتی اقیانوس اطلس بین تو و لری فاصله انداخت، حیرت میکنی از اینکه دردی که قبل از سفر آنقدر تحملناپذیر به نظر میرسید، چنین سبک شده است.
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
«خب بعدش چی؟ بعدش میخواهی با اینهمه خرد چه کار کنی؟»
«اگر زمانی خردمند شوم، لابد همان خرد به من میگوید که چه کار کنم.»
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
دشوار است گامنهادن بر لبهٔ تیغ به همینسان فرزانگان میگویند رفتن به راه رستگاری دشوار است.
کتهه-اوپنیشد (بخش اول، فصل سوم، بند چهاردهم)
کاربر ۱۰۷۶۰۲۷
"دنیا آفریده نشده، چون از هیچ فقط هیچ به وجود میآید. دنیا تجلی ذات ابدیت است."
Zohreh Deljoo
حجم
۳۷۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۷۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان