بریده‌هایی از کتاب صد راه برای ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس

اول آنچه که شما را خوشحال می‌کند را پیدا کنید و بعد شروع به انجام آن کنید. اگر نوشتن شما را خوشحال می‌کند و برای امرار معاش نویسندگی نمی‌کنید. با راه‌اندازی یک خبرنامه و یا وب‌سایت خودتان شروع کنید.

من قبلاً‌ فکر می‌کردم که می‌توانم از تمام افکار ترسناک نسبت به خودم فرار کنم. اما این کار تنها نتیجه‌ای که داشت عمیق‌تر کردن کشمکش‌ها و ترس‌های درونی‌ام بود. آنچه که واقعاً نیاز داشتم، قرار دادن تمامی این ترس‌ها در برابر نور خورشید و رمزگشایی آنان بود. و وقتی که شروع به انجام این کار کردم قادر شدم که تمامی آن ترس‌ها را خلع سلاح کنم. درست مثل یک خنثی کنندۀ بمب که بمب را خنثی می‌کند.

پیشرفت کردن – به سمت هدف، همیشه یک مسیر مستقیم نیست. این مسیر همیشه پر از فراز و فرود است. شما بالا می‌روید سپس کمی به سمت پایین می‌آیید. دو قدم به جلو و یک قدم به عقب، یک ریتم در آن وجود دارد.

«در اکثر رابطه‌هایمان ما بر روی خودمان متمرکز می‌شویم. ما مجذوب موقعیت خودمان هستیم. ما به طور مستمر آنچه را که دیگران راجع به ما فکر می‌کنند را تحت نظر داریم. ما طوری زندگی می‌کنیم که انگار با آینه احاطه شده‌ایم» .

اخبار خود را بسازید خبر فوری خود باشید. به رسانه‌ها نگاه نکنید تا به شما بگویند در زندگیتان چه اتفاقی می‌افتد. آنچه که اتفاق می‌افتد باشید.

به همۀ وظایفی که انجام می‌دهید، به عنوان تفریح نگاه کنید «اگر تفریح نباشد شما آن کار را به درستی انجام نخواهید داد»

مارتین لوترکینگ می‌گوید: در هر کاری که انجام می‌دهید هنرمند باشید، حتی اگر رفتگر خیابان‌ها هستید. سعی کنید میکل آنژ رفتگرها باشید.

شروع به انجام کاری، ‌ شما را به سمت انجام آن کار هدایت می‌کند.

ترس از انجام کاری فقط با انجام دادن آن کار درمان می‌شود. و خیلی سریع اطمینان من با دوباره و دوباره انجام دادن آن کار ساخته شد. هیجانی که بعد از دویدن به سمت آبشار ترس به ما دست می‌دهد، انرژی بخش‌ترین حس در جهان است. اگر بی‌علاقه هستید چیزی را که از آن می‌ترسید را پیدا کنید و انجامش دهید. و ببیند که چه اتفاقی می‌افتد.

بهترین رازی که در جهان وجود دارد این است که در طرف دیگر ترس چیزی ایمن و سود بخش منتظر شما است.

بزرگسالان بدترین سناریو را در طول روز تصور می‌کنند. تمام انرژی آنان صرف تصور کردنِ تصویری رنگی از آنچه که از آن وحشت دارند می‌شود. آنچه که آنها نمی‌دانند این است که نگرانی، سوء استفاده کردن از تخیلات است.

عهدی با خود ببیند که راهی طبیعی برای باانگیزه باقی ماندن پیدا کنید. با فهمیدن آن تأثیری که خندیدن، آهنگ خواندن، پایکوبی‌کردن، راه رفتن، دویدن و کاری را به اتمام رساندن بر روی انرژی او احساس شما می‌گذارد شروع کنید. اگر نمی‌توانید فوراً شادی را در چیزی پیدا کنید راهی برای خلق آن پیدا کنید. یک بار که کاری را با تفریح انجام دهید، مشکلات مربوط به ایجاد انگیزه در خود را حل خواهید کرد.

کسانی که مارجونا مصرف می‌کنند می‌توانند به همه چیز بخندند. مشکل‌ آن‌ها این است که فکر می‌کنند این نوع تفریح از ماریجوآنا نشئت می‌گیرد. این طور نیست. ظرفیت تفریح کردن از قبل در درون آنان بوده است. ماریجوآنا فقط به طور مصنوعی آن دریچه را به روی آنان باز کرده است.

گاهی اوقات در سیمنارهای انگیزشی من، یک نفر سئوال می‌کند که چرا بهترین ایده‌ها، ‌ هنگامی که در زیر دوش هستیم به ذهنمم خطور می‌کند؟ من معمولاً از آن شخص سئوال می‌کنم چه وقت دیگری در طول روز با خودت تنها هستی بدون هیچ مزاحمی؟ ‌ اگر آن شخص صادق باشد جواب می‌دهد هیچ‌وقت! ایده‌های عالی در زیر دوش، به سراغ ما می‌آیند چون این تنها زمانی در طول روز است که ما کاملاً تنهاییم

بی‌صدا نشستن به رویاهای واقعی زندگیتان اجازه می‌دهد که به ما نشانه‌هایی از انگیزه بدهند.

من چندین سال پیش در یک کلاس بازیگری شرکت کردم. چون فکر می‌کردم این کار بر غلبۀ ترس شدیدم از صحنه کمک می‌کند. اما چیز خیلی با ارزشمندتر از اینکه چطور در مقابل جمعیت خونسرد باشم را یاد گرفتم.

آنچه که شما را نسبت به زندگی گرسنه می‌کند تصویری است که به شما توانایی ایجاد انگیزه در خود را می‌دهد.

یک راه خوب برای تبدیل خودتان به یک فرد مشتاق این است که جوری تظاهر کنید که انگار تنبل‌ترین آدم روی این سیاره هستید (و البته برای من خیلی تظاهر نبود) . با قبول کردن آن شما در حقیقت وظایفتان را به آرامی و با تنبلی انجام می‌دهید و در این مواقع هیچ ترس و اضطرابی در مورد شروع کردن وجود ندارد. در حقیقت می‌توانید اوقات خوشی را با انجام آن حرکات آهسته داشته باشید. در کار مانند انسانی که از آب ساخته شده است شناور شوید. اما دوگانگی و پارادوکس در این کار این است که شما آرام‌تر کار را شروع می‌کنید و سریعتر تمامش خواهید کرد.

ما این نکته را فراموش کردیم که همۀ ما خلاق هستیم. یکی از دلایلی که خود را خلاق نمی‌بینیم این است که ما معمولاً‌ خلاقیت را با مبتکر بودن مرتبط می‌دانیم. ولی در حقیقت، خلاقیت ارتباطی با مبتکر بودن ندارد. در واقع گاهی اوقات این کمک می‌کند که متوجه شویم هیچ کس مبتکر نیست. حتی موتسارت این را گفته است که هرگز یک ملودی اصل در زندگیش نساخته است و تمام ملودی‌هایش ترکیبی از ملودی‌های محل قدیمی بوده است.

نگرانی راجع به اینکه در مورد خودتان چه فکر می‌کنید را متوقف کنید و شروع به ساختن یک لیست کاری کنید که ثابت می‌کند شما می‌توانید هر کاری را که اراده می‌کنید انجام دهید.