بریده‌هایی از کتاب صد راه برای ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس

شما نیاز به شرایط واقعی ندارید تا آنچه که می‌خواهید باشید، فقط نیاز به تمرین دارید.

«هنگامی که چشمانم را هر روز صبح باز می‌کنم من با یک دنیا مواجه نمی‌شوم بلکه با میلیون‌ها دنیای احتمالی مواجه می‌شوم» این همیشه انتخاب ماست که چه دنیایی را امروز می‌خواهیم ببینیم؟ فرصت‌ها، طلای زندگی هستند. تمام چیزی که نیاز دارید این است که خوشحال باشید

وقتی خوشحالم، شادی را در دیگران می‌بینم. وقتی دلسوزم دلسوزی را در دیگران می‌بینم. وقتی پر از انرژی و امید هستم، فرصت را در اطرافم می‌بینم. اما هنگامی که عصبانیم دیگران را می‌بینم که بی‌دلیل کج خلقند. وقتی افسرده‌ام در نگاه مردم غم می‌بینم. وقتی که خسته‌ام دنیا را خسته کننده و دلگیر می‌بینم. ما همانی هستیم که می‌بینیم!

وقتی چیزی را یاد می‌گیریم که آن را انجامش دهیم.

با محدود کردن خود، به یک شخص محدود تبدیل می‌شویم و با انجام عمل شجاعانه، شجاع خواهیم شد.

به عنوان مثال: یک مرد با ساختن ساختمان تبدیل به ساختمان ساز می‌شود و نوازندۀ چنگ بوسیلۀ نواختن چنگ.

او پیشنهاد می‌کند که یک لیستی از دوستان و آشنایانی که با همنشینی با آنها احساس سرزنده بودن و خوشحالی بیشتر به شما دست می‌دهد را تهیه کنید یکی از آن اسامی را انتخاب کرده و زمان بیشتری را در طول هفته با آن سپری کنید»

«هیچ راهی به خوشحالی وجود ندارد. خوشحالی خود یک راه است»

برخی شنوندگان که به رادیوی ماشینشان گوش می‌دهند. تصور می‌کند که تمام این اخبار بد واقعیت دارد و برداشتی منصفانه از آنچه که در دنیا اتفاق افتاده است. ولی در حقیقت این کار، به طور معمولی برای هیجان‌انگیز کردن برنامه‌ها و ترغیب مردم به گوش دادن به آن کانال خاص انتخاب شده است.

. هنگامی که اسطوره‌شناس جوزف کمبل پیشنهاد کرد که «خوشی‌هایتان را دنبال کنید» بسیاری از مردم آن را اشتباه متوجه شدند. آنها فکر می‌کردند که منظور او تبدیل شدن به یک خوش گذرانی، یک طرفدار مکتب خوب گذرانی و یا تبدیل شدن به یک «تولید کننده کلمۀ خودم» است اما در حقیقت منظور او این بود که برای پیدا کردن آنچه که زندگی واقعی شما می‌تواند باشد باید به دنبال سرنخ‌هایی باشید، در آنچه که شما را خوشحال می‌کند و اینکه چه چیزی شما را هیجان‌زده می‌کند. در پاسخ آن شما باید کشف کنید که کجا می‌توانید بیشتر خدمت‌رسان باشید. نمی‌توانید زندگیتان را واقعاً زندگی کنید اگر به مردم خدمت نکنید. و نمی‌توانید به مردم خیلی خوب خدمت کنید اگر نسبت به آنچه که انجام می‌دهید خیلی هیجان‌زده نباشید.

مشکلات یک بازی آموزشی ساده برای ورزش دادن به ذهن‌اند. و ورزشکار واقعی همیشه آروز دارد که بازی شروع شود.

فکر اینکه آهسته شروع کنید یک فکر آسان است. و به آهستگی شروع کردن آن به شما این اجازه را می‌دهد که شروع به انجام دادن آن کار بکنید. به همین خاطر هم آن کار زود تمام می‌شود.

ستارۀ فوتبال پیشین فران تار کنتون پیشنهاد می‌کند که به همۀ وظایفی که انجام می‌دهید، به عنوان تفریح نگاه کنید «اگر تفریح نباشد شما آن کار را به درستی انجام نخواهید داد»

به گفته بلیز پاسکال «تمام مشکلات انسان‌ها در نتیجۀ ناتوانی آنها در تنها نشستن، ساکت ماندن در یک اتاق برای مدت زمانی طولانی است»

، تخمین زده شده است که رانندگان می‌توانند در طول سه ماه معادل یک سال تحصیلی کامل در کالج اطلاعات از طریق CDهای صوتی دریافت کنند.

شما نسبت به آنچه که فکر می‌کنید کنترل بیشتری بر روی محیط خود دارید. شما می‌توانید آگاهانه خودتان را برنامه‌ریزی کنید. تا بیشتر و بیشتر متمرکز و مشتاق باشید شروع به شناختن صفحۀ کنترل خود کنید و یاد بگیرید چگونه تمام کلیدهای زندگیتان را فعال کنید. هرچه بیشتر راجع به عملکرد خود بدانید، مشتاق کردن خودتان آسانتر خواهد بود.

درسی که رِت به من داد از آنهایی بود که هرگز فراموش نمی‌کنم. هر وقت از چیزی که در پیش روست می‌ترسم، کاری را انجام می‌دهم که سختی و ترسناک‌تر باشد. وقتی یک کار سخت‌تر را انجام می‌دهم کار واقعی برایم خنده‌دارتر می‌شود.

در نقطۀ آسایشتان استراحت کنید و نه زندگی

چرا وقتی که یک موفقیت بزرگ را می‌بینم گریه می‌کنم؟ چرا در عروسی‌ها گریه می‌کنیم؟ ‌ چرا وقتی آن دختر که در فیلم «قلبهای وحشی نمی‌شکنند» با اسبش می‌پرد گریه می‌کنیم؟ ‌ چرا آن خبرنگاران ورزشی از دیدن برنده شدن آن اسب گریه کردند؟ این تئوری من است: ما برای برنده‌ای که در درون همۀ ماست گریه می‌کنیم. در آن لحظات تأثیرگذاری ما گریه می‌کنیم چون این حقیقت را می‌دانیم که چیزی در درون ماست که می‌تواند به همان فوق‌العادگی چیزی که می‌بینیم باشد.

هیچ هدفی بهتر از این نیست که بدانید هنگامی که در بستر مرگتان خوابیده‌اید، زندگی حقیقی خود را زندگی کرده‌اید