بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هر دو در نهایت می میرند | صفحه ۳۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هر دو در نهایت می میرند

بریده‌هایی از کتاب هر دو در نهایت می میرند

نویسنده:آدام سیلورا
انتشارات:نشر نون
امتیاز:
۴.۰از ۹۴۱ رأی
۴٫۰
(۹۴۱)
سال‌ها از زندگی‌ام را صرف احتیاط برای زنده ماندن کردم تا بلکه زندگی طولانی‌تری داشته باشم و ببینید این روش من را به کجا رسانده است. در خط پایان هستم و هرگز لذت مسابقه دادن را تجربه نکردم.
Alibakhtiyari.1
آدم هیچ وقت دلش نمی‌خواد مرگ کسی رو ببینه، حتی اگه نشناسدشون."
کاربر ۱۳۹۶۳۸۳
به نظرم، بیشترین چیزی که دلم برایش تنگ شود فرصت‌های ازدست‌رفته برای واقعاً زندگی کردنِ زندگی‌ام باشد
fa,3in
زندگی کردن نادرترین اتفاق جهان هستی است. بیشتر مردم فقط وجود دارند، همین.
fa,3in
خدا می‌دونه که به‌خاطر این کار، حتی حاضره روحش رو هم بفروشه تا کنترل کل دنیا رو دستش بگیره و تو قرار بود باشی و کمکش کنی از این معامله‌های فاوستی نکنه."
RoyaM
"کاش وقت بیشتری داشتیم." واقعاً احساسم همین بود. "شاید الآنشم داشته باشیم، اما الآن، از زندگی‌ام راضی‌ام. آدم‌ها فکر می‌کنن برای کارهایی که دوست دارن، همیشه وقت دارن و لذت داشته‌هاشون رو نمی‌برن، حتی حرف‌هاشون رو هم به‌هم نمی‌گن و صبر می‌کنن. اما من فهمیدم که ما آدم‌ها واقعاً وقتی برای منتظر شدن و تلف کردن نداریم. اگر دنبال چیزهایی که دوست داریم نریم، چیزی جز حسرت برامون نمی‌مونه. تو داری می‌میری و ممکنه هیچ وقت نتونم به‌اندازهٔ کافی بهت بگم که چقدر ازت ممنونم. برای همین، تا وقت داریم، می‌خوام تا جایی که می‌تونم، بهت بگم ممنونم، ممنونم، ممنونم و ممنونم."
Sophie
بابا می‌گفت خداحافظی ممکن‌ترین غیرممکن است. چون هیچ وقت دلت نمی‌خواهد به زبان بیاوری‌اش، اما احمقانه است که وقتی فرصتش را داری، از آن استفاده نکنی.
Sophie
گشت زدن در زندگی‌ای که هرگز فرصت زندگی کردنش را پیدا نکردید.
Morena
گشت زدن در زندگی‌ای که هرگز فرصت زندگی کردنش را پیدا نکردید.
Morena
گاهی وقت‌ها، حقیقت رازی است که آن را از خودت هم مخفی می‌کنی، چراکه زندگی با یک دروغ، ساده‌تر است.
Toktam Vakilian
باید قول بدیم توی زندگی بعد از مرگ، همدیگه رو پیدا کنیم. باید زندگی بعد از مرگ وجود داشته باشه، روف. چون این تنها چیزیه که مردن جوون‌هایی مثل ما رو توجیه می‌کنه.
ماتیلدا
ممکن است در خانواده‌ای متولد شده باشی و حق انتخابی نداشته باشی، اما دوستی‌هایت را خودت انتخاب می‌کنی. می‌فهمی که بعضی دوستی‌ها ارزشش را ندارد و باید آن‌ها را پشت سر بگذاری، اما دوستی‌هایی هستند که ارزش هر خطر و هر چیزی را دارند.
ماتیلدا
کاش آن‌قدری شجاع بودم که جرئت سفر را به خودم می‌دادم. حالا که دیگر وقتی برای رفتن به جایی ندارم، دلم می‌خواهد همه جا بروم. دلم می‌خواهد در صحراهای عربستان سعودی گم شوم، یا چشمم را ببندم و باز کنم و ببینم زیر پل خیابان کنگره، در آستینِ تگزاس، در حال فرار از دست خفاش‌ها هستم. شب را در جزیرهٔ هاشیما بگذرانم که داخلش یک معدن زغال‌سنگ متروکه است و به همین دلیل، به آن جزیرهٔ ارواح هم می‌گویند، یا از خط‌آهن مرگ در تایلند بگذرم، به‌خاطر اینکه شاید علی‌رغم اسمش، برایم شانسی وجود داشته باشد که از پیچ‌های تند و تیز و پل‌های لقش زنده بگذرم و خیلی جاهای دیگر. دلم می‌خواست از تک‌تک کوه‌ها بالا بروم، در تک‌تک رودخانه‌ها قایق‌سواری کنم، تک‌تک غارها را بگردم، از تک‌تک پل‌ها بگذرم، در تک‌تک سواحل بدوم و تک‌تک شهرها و کشورها را بگردم. دوست داشتم همه جا را ببینم. باید کاری بیشتر از تماشای مستندهای جاهای دیدنی، در زندگی‌ام، انجام می‌دادم.
ماتیلدا
فقط تلاش می‌کنم که محکم به نظر بیایم، اما محکم نیستم.
atosama
بعضی دوستی‌ها ارزشش را ندارد و باید آن‌ها را پشت سر بگذاری، اما دوستی‌هایی هستند که ارزش هر خطر و هر چیزی را دارند.
Parinaz
"کاش وقت بیشتری داشتیم." واقعاً احساسم همین بود. "شاید الآنشم داشته باشیم، اما الآن، از زندگی‌ام راضی‌ام. آدم‌ها فکر می‌کنن برای کارهایی که دوست دارن، همیشه وقت دارن و لذت داشته‌هاشون رو نمی‌برن، حتی حرف‌هاشون رو هم به‌هم نمی‌گن و صبر می‌کنن. اما من فهمیدم که ما آدم‌ها واقعاً وقتی برای منتظر شدن و تلف کردن نداریم. اگر دنبال چیزهایی که دوست داریم نریم، چیزی جز حسرت برامون نمی‌مونه. تو داری می‌میری و ممکنه هیچ وقت نتونم به‌اندازهٔ کافی بهت بگم که چقدر ازت ممنونم. برای همین، تا وقت داریم، می‌خوام تا جایی که می‌تونم، بهت بگم ممنونم، ممنونم، ممنونم و ممنونم."
Parisa
جای کشتی در بندرگاه امن است، اما این آن چیزی نیست که کشتی‌ها برای آن ساخته شده باشند.
Parinaz
همیشه از مرگ می‌ترسیدم. نمی‌دانم چرا فکر می‌کردم این ترس جلوی اتفاق افتادنش را می‌گیرد. البته، می‌دانستم همیشه از من محافظت نمی‌کند، اما حداقل، آن‌قدری جلویش را می‌گیرد که بتوانم بزرگ شوم.
۱۱۱۴۸۷.D.p
از خیابان می‌گذرم، اما این بار، دستی نیست که من را نگه دارد
Taha Taha
حقیقت گاهی وقت‌ها، می‌تواند پیچیده باشد. مهم نیست که حقیقت تلخ باشد یا شیرین. گاهی وقت‌ها، حقیقت تا وقتی که تنها نباشی، بروز پیدا نمی‌کند. حتی در این هم تضمینی نیست. گاهی وقت‌ها، حقیقت رازی است که آن را از خودت هم مخفی می‌کنی، چراکه زندگی با یک دروغ، ساده‌تر است.
azin

حجم

۲۹۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۹۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان