بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هر دو در نهایت می میرند | صفحه ۲۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هر دو در نهایت می میرند

بریده‌هایی از کتاب هر دو در نهایت می میرند

نویسنده:آدام سیلورا
انتشارات:نشر نون
امتیاز:
۴.۰از ۹۴۱ رأی
۴٫۰
(۹۴۱)
هیچ کس نباید به‌خاطر تلاشش برای خوب بودن، احساس بدی داشته باشد.
ahmad
حیف که زندگی به ما اجازهٔ برگرداندن عقربه‌هایش را نمی‌دهد، کاش وقتی که به زمان بیشتری نیاز داشتیم، دنیا مثل ساعت بود. "
ahmad
خاطرات می‌توانند انسان‌ها را جاودانه کنند تا وقتی کسی باشد که دلش بخواهد آن‌ها را بشنود و تعریف کند.
ahmad
خداحافظی ممکن‌ترین غیرممکن است.
ahmad
از روزت نهایت استفاده رو ببر.
ahmad
آدم‌ها فکر می‌کنن برای کارهایی که دوست دارن، همیشه وقت دارن و لذت داشته‌هاشون رو نمی‌برن، حتی حرف‌هاشون رو هم به‌هم نمی‌گن و صبر می‌کنن. اما من فهمیدم که ما آدم‌ها واقعاً وقتی برای منتظر شدن و تلف کردن نداریم. اگر دنبال چیزهایی که دوست داریم نریم، چیزی جز حسرت برامون نمی‌مونه.
Yasaman Mozhdehbakhsh
به‌خاطر بزرگ‌ترین گناه امشبش: اینکه بهترین دوستش را نتوانسته بود در آغوش بگیرد و با او خداحافظی کند.
Rozhan
او فقط به آن‌ها نمی‌گفت که دارند می‌میرند، بلکه به آن‌ها فرصتی می‌داد تا واقعاً زندگی کنند.
Rozhan
مهم نیست چه انتخابی بکنیم ـ تکی یا با هم ـ نقطهٔ پایان ما مشخص است. مهم نیست چند بار چپ و راستمان را نگاه کنیم. مهم نیست به‌خاطر ترس به چتربازی نرویم، هر چند به‌معنای آن باشد که هرگز فرصت پرواز مثل اَبَرقهرمان‌های محبوبم را پیدا نکنیم. مهم نیست موقع عبور از کنار دار و دسته‌های خلاف‌کار در محله‌ای بد، سرمان را پایین بگیریم. مهم نیست چگونه زندگی کنیم، هر دو، در نهایت، می‌میریم.
Rozhan
ما همیشه رابطهٔ فوق‌العاده‌ای با هم داشتیم. نمی‌شود گفت رابطه‌مان بی‌نقص بود، اما مطمئنم هر دو نفری که با هم رابطه دارند ـ چه در مدرسه، چه در شهر، چه در آن‌ور دنیا ـ با هم، سر چیزهای کوچک و بزرگ، مشکل پیدا می‌کنند، اما آن‌هایی که به هم نزدیک‌ترند راهی برای حل مشکلاتشان پیدا می‌کنند.
Yasaman Mozhdehbakhsh
او دارد شجاعت را امتحان می‌کند، برای این کار، بهش افتخار می‌کنم. مثل خارج کردن پرنده از لانه‌اش است ـ شاید مجبور شوید هلش بدهید، چون آن پرنده باید مدت‌ها پیش پرواز را تجربه می‌کرده.
Alireza Ranjbari
امروز، صبح بلندی است، اما من باید کسی باشم که بیدار می‌شود و از تخت بیرون می‌آید
Alireza Ranjbari
مسئله ترسی است که از ناامید کردن دیگران و ساختن تصویر یک احمق در ذهن دیگران دارم، ترسی که همیشه بر علاقه‌ام پیروز می‌شود.
Alireza Ranjbari
نمی‌توانم از پوستهٔ خودم بیرون بیایم.
Alireza Ranjbari
انگار که دنیا همون بلاهایی رو سر آدم‌های خوبش می‌آره که سر آدم‌بدهاش هم می‌آره
zok
دنیایی بدون خشونت و ناراحتی، جایی که همه تا همیشه زندگی می‌کنند یا حداقل، تا وقتی که به آرزوهایشان برسند و خوشبخت شوند و در نهایت، خودشان تصمیم بگیرند که بفهمند مرحلهٔ بعدی چیست.
zok
"از طرف تمام کسانی که اینجا، در قاصد مرگ هستن، اعلام می‌کنم که خیلی متأسفیم تو رو از دست می‌دیم. از روزت نهایت استفاده رو ببر."
zok
ممکن است در خانواده‌ای متولد شده باشی و حق انتخابی نداشته باشی، اما دوستی‌هایت را خودت انتخاب می‌کنی. می‌فهمی که بعضی دوستی‌ها ارزشش را ندارد و باید آن‌ها را پشت سر بگذاری، اما دوستی‌هایی هستند که ارزش هر خطر و هر چیزی را دارند.
hamtaf
زندگی را نباید تنها زندگی کرد، حتی در روز آخر.
hamtaf
شاید یه روز زندگی کردن بهتر از یه عمر زنده موندنِ اشتباه باشه.
Shaghayegh

حجم

۲۹۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۹۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان