طبق تمام کتابهای مربوط به بچهها، پنی دیگر نباید شیرخشک میخورد، اما مقاومتش بالا بود
Im here
بابا همیشه ساندویچ بیکن رو صبحها، روی نون تورتیلا درست میکرد." یکجورهایی اصلاً یادم رفته بود
Im here
هر جایی باشم، دوستت دارم.
Im here
"این داستان خوبیه. هر چند، پایانش هنوز معلوم نیست."
Márma
"کاش وقت بیشتری داشتیم." واقعاً احساسم همین بود. "شاید الآنشم داشته باشیم، اما الآن، از زندگیام راضیام. آدمها فکر میکنن برای کارهایی که دوست دارن، همیشه وقت دارن و لذت داشتههاشون رو نمیبرن، حتی حرفهاشون رو هم بههم نمیگن و صبر میکنن. اما من فهمیدم که ما آدمها واقعاً وقتی برای منتظر شدن و تلف کردن نداریم. اگر دنبال چیزهایی که دوست داریم نریم، چیزی جز حسرت برامون نمیمونه. تو داری میمیری و ممکنه هیچ وقت نتونم بهاندازهٔ کافی بهت بگم که چقدر ازت ممنونم. برای همین، تا وقت داریم، میخوام تا جایی که میتونم، بهت بگم ممنونم، ممنونم، ممنونم و ممنونم."
Márma
"آخرین پیام من اینه: کسایی رو که دوستشون دارین پیدا کنین و جوری زندگی کنین که انگار هر روز خودش یه زندگی تازه است."
Márma
وقتی تمام نوشیدنیهایمان سر میز رسید، لیوانم را بالا گرفتم. "بهسلامتی لبخند تا میتوانیم."
Márma
هیچ کس نمیخواهد بمیرد. حتی کسانی که میخواهند به بهشت بروند هم حاضر نیستند بمیرند. با این حال، مرگ مقصد مشترک همهٔ ماست. هیچ کس تاکنون نتوانسته از چنگ آن فرار کند و باید هم اینگونه باشد، چون مرگ به احتمال خیلی زیاد، بهترین ابداع زندگی بشر است. مرگ سفیر تغییر و تحول است. کهنگی را از میان میبرد و تازگی را جایگزین میکند.
استیو جابز
Márma
برگشتن به زندگی، بهعنوان یک درخت، میتواند خیلی باحال باشد.
Márma
نجات پیدا کردن بهم نشون داد که بهتره زنده باشی و بگی کاش مُرده بودم تا اینکه در حال مردن باشی و آرزو کنی کاش تا ابد زنده بمونی. اگه قراره همهٔ توانم رو بذارم و خودم رو عوض کنم، تو هم باید تا دیر نشده، همین کار رو بکنی، رفیق. باید بری دنبالش.
Márma