بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از چیزی نمی ترسیدم | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب از چیزی نمی ترسیدم

بریده‌هایی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۲۵۷ رأی
۴٫۴
(۱۲۵۷)
به‌محض ورود به کرمان، به علی یزدان‌پناه نشان دادم. گفت: «این عکس آقای خمینی است.» با تعجب سؤال کرد: «از کجا آوردی؟! اگر تو رو با این عکس بگیرند، پدرت رو درمیارند یا می‌کُشندِت.» جرئت و شجاعتِ عجیبی در وجودم احساس می‌کردم. ساواک را حریف کاراتهٔ خودم فرض می‌کردم که به‌سرعت او را نقشِ زمین می‌کنم! آن‌قدر وجودم مملو از نشاط جوانی بود که ترسی از چیزی نداشتم. حالا من یک «انقلابیِ دوآتیشه» شدیدتر از علی یزدان‌پناه بودم و بدون ترس از اَحَدی بی‌محابا حرف می‌زدم.
کاربر ۳۷۷۵۸۳۹
همان‌گونه که به نماز تقیّد داشت، به حلال و حرام هم همین‌گونه بود. همهٔ اهل عشیره‌مان او را به درستی می‌شناختند. آن‌وقت‌ها ایشان مشهد رفته بود و به «مَشدی‌حسن» مشهور بود. زَکات مالَش را، چه در گندم و جو و چه در گوسفندها، به‌موقع به سیدمحمد می‌داد.
saharmlk72
بسمه تعالی هر چیز که یاد شهیدِ عزیزِ ما را برجسته کند، چشم‌نواز و دلنواز است.
Fatemeh Moez
از چیزی نمی‌ترسیدم آغاز رسالتی است عظیم: شناختن مردی بزرگ.
عاطفه سادات
الهی به عزّتت و جلالت، خارم مکن به جرم گُنَه شرمسارم مکن مرا شرمساری به روی تو هست مکن شرمسارم مرا پیشِ کس
امیرماکان جعفری
جهانگیر نقل می‌کند: «در روز عروسیِ پدرت، او سوار بر شتر بود. شتر دررَفت و فرار کرد و داماد هم سوار بر آن! پس از مدتی توانستند شتر را که داماد بر پشت آن سوار بود، بازگردانند.»
علیرضا
«عمو چای می‌خوری؟» گفتم: «بله.» سه تا چای پُررنگ با قندِ بزرگ خوردم که هنوز مزه‌اش را در ذائقه‌ام دارم.
کاربر ۸۴۹۶۹۷۳
گوسفندها بر اساس غریزه به‌سرعت تفکیک شدند و هریک به خانهٔ صاحب خود هجوم آوردند. صدای بع‌بع بره‌ها منظرهٔ زیبایی را به وجود آورده بود. قدرت خداوند را در این حرکت می‌دیدم. این حیوانِ بدون شعور را خداوند چگونه به‌قدر نیاز حقیقی، شعور به او داده است که در تاریکی مطلق، خانهٔ صاحب را و برهٔ خود را با هم تشخیص می‌دهد.
مهر دلدارها
یک روز صبح، مدیر مرا از صف بیرون کشید. گفت پشت دست‌هایم را نشان بدهم. دادم. شروع کرد به زدن با ترکهٔ خیسانده در جوی آب. پدرم که برِ آفتاب نشسته بود، صدای گریهٔ مرا شنید. فاصلهٔ مدرسه تا خانهٔ ما چهل قدم بود. صدا زد: «آقای مدیر، این پوستش سیاه است. چرا او را می‌زنی؟ هرچی بزنی، سفید نمی‌شود!»
عاطفه سادات
حاج‌قاسم، هم خودش و هم ما بچه‌هایش را موظّف به خواندن می‌دانست. دایرهٔ کتاب‌های انتخابی‌اش وسیع بود: از شعر فارسی و رمان خارجی تا کتاب‌های تاریخی و سیاسی، و از خاطره‌ها و شرح‌حال‌ها تا کتاب‌های نظامی.
عاطفه سادات
این داستانِ شکل‌گیری شخصیت مردی است که از چوپانی به جایگاهی رسید به‌بلندای وسعت آسمان‌ها.
مهدی نادریان
عکس خمینی آینهٔ روزانهٔ من بود: روزی چند بار به عکس او می‌نگریستم. انگار زنده در کنارم بود و من جَنب او که مشغول خواندن قرآن است، نشسته بودم. او بخشی از وجودم شده بود.
کریم بخش
اساساً ورزش تأثیر زیادی بر اخلاق دینی من داشت و یکی از مهم‌ترین عواملی که مانع مهمی در کشیده‌نشدنم به مفاسد اخلاقی بود، به‌رغم جوان‌بودن، ورزش بود؛ خصوصاً ورزش باستانی که پایه و اصولِ اخلاقی و دینی دارد.
کریم بخش
گفت: «اسمت چیه؟» گفتم: «قاسم.» - فامیلی‌ت؟ - سلیمانی. - مگه درس نمی‌خونی؟ - چرا آقا؛ ولی می‌خوام کار هم بکنم.
کاربر ۵۳۵۵۳۵۰
کرمان محوریتِ اساسی در انقلاب داشت.
fatemeh_ahmadi
یک روز صبح، مدیر مرا از صف بیرون کشید. گفت پشت دست‌هایم را نشان بدهم. دادم. شروع کرد به زدن با ترکهٔ خیسانده در جوی آب. پدرم که برِ آفتاب نشسته بود، صدای گریهٔ مرا شنید. فاصلهٔ مدرسه تا خانهٔ ما چهل قدم بود. صدا زد: «آقای مدیر، این پوستش سیاه است. چرا او را می‌زنی؟ هرچی بزنی، سفید نمی‌شود!»
karbasi
آن‌چنان با خوشی‌های ساده و عادی، و سختی‌ها عادت کرده بودیم که همهٔ این‌ها جزئی از زندگی ما بود و ما به‌دلیل مشغولیتِ شَدید و کارکردن‌های پیوسته، نه خوشی را حس می‌کردیم و نه سختی را. انگار هر دوی این، جزئی از وجود ما شده بود.
karbasi
اساساً ورزش تأثیر زیادی بر اخلاق دینی من داشت و یکی از مهم‌ترین عواملی که مانع مهمی در کشیده‌نشدنم به مفاسد اخلاقی بود، به‌رغم جوان‌بودن، ورزش بود؛ خصوصاً ورزش باستانی که پایه و اصولِ اخلاقی و دینی دارد.
ام‌البنین
الهی به عزّتت و جلالت، خارم مکن به جرم گُنَه شرمسارم مکن مرا شرمساری به روی تو هست مکن شرمسارم مرا پیشِ کس
ام‌البنین
قدرت خداوند را در این حرکت می‌دیدم. این حیوانِ بدون شعور را خداوند چگونه به‌قدر نیاز حقیقی، شعور به او داده است که در تاریکی مطلق، خانهٔ صاحب را و برهٔ خود را با هم تشخیص می‌دهد.
ام‌البنین

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۱۰,۵۰۰
۳۰%
تومان