بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از چیزی نمی ترسیدم | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب از چیزی نمی ترسیدم

بریده‌هایی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۲۵۷ رأی
۴٫۴
(۱۲۵۷)
از همان ابتدای کودکی، حالتی از نترسی داشتم
حسین(ع) همه جا با ماست
این داستانِ شکل‌گیری شخصیت مردی است که از چوپانی به جایگاهی رسید به‌بلندای وسعت آسمان‌ها.
سعیده زنگنه
دایرهٔ کتاب‌های انتخابی‌اش وسیع بود: از شعر فارسی و رمان خارجی تا کتاب‌های تاریخی و سیاسی، و از خاطره‌ها و شرح‌حال‌ها تا کتاب‌های نظامی. روش خواندنش هم، در نوع خود، جالب بود: کتاب را با دقت می‌خواند. بر ابتدا و میانه و انتهای کتاب یادداشت می‌نوشت. گاهی حتی یادداشت‌های مفصّل‌ترش را در دفتر جداگانه‌ای ثبت می‌کرد. بسیاری کتاب‌ها را با ماژیک رنگی نشانه‌گذاری می‌کرد و خط می‌کشید. بله، این‌طور با کتاب‌ها مأنوس می‌شد.
خوانا
حاج‌قاسم، هم خودش و هم ما بچه‌هایش را موظّف به خواندن می‌دانست
Amirhossien Farahi
زنی بود به‌نام حُسنیه که از عشیرهٔ ما بود. زنی تقریباً ۵۰ ساله که ظاهراً مرضِ سِل داشت. همه او را رها کرده بودند. پدرم رفت او را به پشت خود کرد و آورد خانهٔ ما. چهار سال مادرم از او پذیرایی می‌کرد تا حُسنیه از دنیا رفت. هرگز ندیدم مادرم یا پدرم در این مورد بگومگویی داشته باشند.
حسین(ع) همه جا با ماست
این داستانِ شکل‌گیری شخصیت مردی است که از چوپانی به جایگاهی رسید به‌بلندای وسعت آسمان‌ها.
کاربر ۳۷۷۵۸۳۹
سؤال کرد: «می‌خوای این عکس رو به تو بِدم؟» به‌سرعت جواب دادم: «بله، می‌خوام.» حسن، دوست سیدجواد، گفت: «نباید این عکس رو کسی ببینه؛ وگرنه ساواک (که حالا دیگر برایم کاملاً اسم آشنایی بود) تو رو دستگیر می‌کنه.» عکس را گرفتم و در زیر پیراهنم پنهان کردم. خداحافظی کردم و از آن‌ها جدا شدم. «شریعتی و خمینی» دو نام جدیدی بود که می‌شنیدم.
الف. میم
من در سال ۱۳۳۷ به دنیا آمده‌ام. در زمستان بسیار سردی، دچار مریضی سُرخچه می‌شوم. پدر و مادرم امیدی به شفایم پیدا نمی‌کنند. از کلیهٔ داروهای محلی بهره می‌گیرند؛ اما اِفاقه نمی‌کند. بنا به قول پدرم، درحالی‌که برف تا بالای زانو بود، مرا بر پشت مادرم می‌بندند و به‌سمت رابُر جهت معاینهٔ دکتر حرکت می‌کنند. به‌هرصورت، پس از مدتی، مشیّت خداوند این‌گونه می‌شود که زنده بمانم.
کاربر ۲۷۷۰۳۴۰
از دوران کودکی نماز می‌خواندم؛ اگرچه خیلی از قواعدِ آن را درست نمی‌دانستم. صدای نماز پدرم یادم است، همراه با دعای پس از سجده که پیوسته زمزمه می‌کرد: الهی به عزّتت و جلالت، خارم مکن به جرم گُنَه شرمسارم مکن مرا شرمساری به روی تو هست مکن شرمسارم مرا پیشِ کس
کتابخوان00
اساساً ورزش تأثیر زیادی بر اخلاق دینی من داشت و یکی از مهم‌ترین عواملی که مانع مهمی در کشیده‌نشدنم به مفاسد اخلاقی بود، به‌رغم جوان‌بودن، ورزش بود؛ خصوصاً ورزش باستانی که پایه و اصولِ اخلاقی و دینی دارد
خوانا
اساساً ورزش تأثیر زیادی بر اخلاق دینی من داشت و یکی از مهم‌ترین عواملی که مانع مهمی در کشیده‌نشدنم به مفاسد اخلاقی بود، به‌رغم جوان‌بودن، ورزش بود؛ خصوصاً ورزش باستانی که پایه و اصولِ اخلاقی و دینی دارد.
Amirhossien Farahi
قاسم سلیمانی در زندگی، آن‌چنان‌که یک فرماندهِ نظامی باید باشد، منظم و دقیق بود. او برای دقیقه‌های زندگی‌اش برنامه داشت. ساعت‌های کاری و فشردگیِ مسئولیت‌هایش، بیشترِ اوقات وقتی برای امور شخصی‌اش باقی نمی‌گذاشت؛ اما یک چیز در این میان استثنا بود: مطالعه‌کردن و نوشتن.
smoothybook
زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی. جان فدا می‌کنیم در رَهِ آزادگی.
محمدرضا میرباقری
تابستان سال ۵۵ گاردان‌پارتی را به کرمان آوردند. قابل‌توجه است شاه در همهٔ مراکز استان‌ها، مراکز فسادی را برای گمراه‌کردن جوانان ایجاد کرده بود؛ اما در کرمان هیچ‌یک از این مراکز نتوانست شکل بگیرد. آن روز همهٔ خواننده‌ها و رقاصه‌های معروف (آقاسی، حُمِیرا، هایِده، آزیتا) آمده بودند در یک زمینِ باز، در انتهای خیابان ابوحامد که در آن زمان به خیابان صَمصام معروف بود. خیمهٔ بسیار عظیمی برپا کرده بودند. مردم برای تماشا به آنجا می‌رفتند و خواننده‌ها و رقاصه‌ها برای آن‌ها اجرای برنامه می‌کردند. با دوستم فتحعلی که اهل جَواران بود و علی یزدان‌پناه، تصمیم به مقابله و خراب‌کاری گرفتیم. شب که همه مشغول تماشای اجرای برنامه‌ها در محل گاردن‌پارتی بودند، ۱۵۰ کِرمَکِ چرخ و موتور را کشیدیم و همه را پنچر نمودیم و بی‌سروصدا فرار کردیم! در دوران نوجوانی، این نوع مبارزه با فساد را با افتخار انجام می‌دادیم و هیچ ترسی از کسی هم نداشتیم.
یاقوت
ما به‌دلیل مشغولیتِ شَدید و کارکردن‌های پیوسته، نه خوشی را حس می‌کردیم و نه سختی را. انگار هر دوی این، جزئی از وجود ما شده بود.
خوانا
قاسم سلیمانی در زندگی، آن‌چنان‌که یک فرماندهِ نظامی باید باشد، منظم و دقیق بود. او برای دقیقه‌های زندگی‌اش برنامه داشت. ساعت‌های کاری و فشردگیِ مسئولیت‌هایش، بیشترِ اوقات وقتی برای امور شخصی‌اش باقی نمی‌گذاشت؛ اما یک چیز در این میان استثنا بود: مطالعه‌کردن و نوشتن. حاج‌قاسم، هم خودش و هم ما بچه‌هایش را موظّف به خواندن می‌دانست. دایرهٔ کتاب‌های انتخابی‌اش وسیع بود: از شعر فارسی و رمان خارجی تا کتاب‌های تاریخی و سیاسی، و از خاطره‌ها و شرح‌حال‌ها تا کتاب‌های نظامی. روش خواندنش هم، در نوع خود، جالب بود: کتاب را با دقت می‌خواند. بر ابتدا و میانه و انتهای کتاب یادداشت می‌نوشت. گاهی حتی یادداشت‌های مفصّل‌ترش را در دفتر جداگانه‌ای ثبت می‌کرد. بسیاری کتاب‌ها را با ماژیک رنگی نشانه‌گذاری می‌کرد و خط می‌کشید. بله، این‌طور با کتاب‌ها مأنوس می‌شد.
محمد دانشجو
گفت: «عمو چای می‌خوری؟» گفتم: «بله.» سه تا چای پُررنگ با قندِ بزرگ خوردم که هنوز مزه‌اش را در ذائقه‌ام دارم.
حسین(ع) همه جا با ماست
از چیزی نمی‌ترسیدم زندگی‌نامه‌ای است که حاج‌قاسم با دستِ مجروحش نوشته است؛
مهدی نادریان
سه روز از شدت درد تکان نمی‌توانستم بخورم؛ اما انرژی جدیدی در خود احساس می‌کردم. ترس از کتک‌خوردن و شکنجه فروریخته بود. فکر می‌کردم هرچه باید بشود، شد! این حادثه به‌نحوی در من اثر کرد که انگار مثل خال‌کوبی‌ای بود که در دوران بچگی، با برگ پودنه، خال کوچکی پشت دست‌های خود می‌کوبیدیم. با هر ضربه و لگدی کلمهٔ «خمینی» را در عمق وجود من حک شده بود.
کریم بخش
قاسم سلیمانی در زندگی، آن‌چنان‌که یک فرماندهِ نظامی باید باشد، منظم و دقیق بود. او برای دقیقه‌های زندگی‌اش برنامه داشت. ساعت‌های کاری و فشردگیِ مسئولیت‌هایش، بیشترِ اوقات وقتی برای امور شخصی‌اش باقی نمی‌گذاشت؛ اما یک چیز در این میان استثنا بود: مطالعه‌کردن و نوشتن. حاج‌قاسم، هم خودش و هم ما بچه‌هایش را موظّف به خواندن می‌دانست. دایرهٔ کتاب‌های انتخابی‌اش وسیع بود: از شعر فارسی و رمان خارجی تا کتاب‌های تاریخی و سیاسی، و از خاطره‌ها و شرح‌حال‌ها تا کتاب‌های نظامی. روش خواندنش هم، در نوع خود، جالب بود: کتاب را با دقت می‌خواند. بر ابتدا و میانه و انتهای کتاب یادداشت می‌نوشت. گاهی حتی یادداشت‌های مفصّل‌ترش را در دفتر جداگانه‌ای ثبت می‌کرد. بسیاری کتاب‌ها را با ماژیک رنگی نشانه‌گذاری می‌کرد و خط می‌کشید. بله، این‌طور با کتاب‌ها مأنوس می‌شد.
sedighe

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۱۰,۵۰۰
۳۰%
تومان