بریدههایی از کتاب مردم مشوش
۳٫۸
(۴۶)
شماها فکر میکنین پولدارها هر چیزی رو نمیخرن. اما این فقط در مورد فقرا صدق میکنه.
sh.taa
اما مهر با عشق فرق دارد، مگر نه؟ چنین نیست؟ هیچ احدالناسی نیست که سالها از پی هم همچنان بتواند مهر بورزد. وقتی مهر میورزی، هر چیز دیگری را به باد فراموشی میسپاری؛ دوستانت را، کارت را، ناهارت را. اگر مدام مهر بورزیم، ذوب میشویم و چیزی از ما باقی نمیماند. عشق آن است که مهر بورزی اما گاهگاه. و در آن میان به خودت استراحت بدهی.
sh.taa
اما مهر با عشق فرق دارد، مگر نه؟ چنین نیست؟ هیچ احدالناسی نیست که سالها از پی هم همچنان بتواند مهر بورزد. وقتی مهر میورزی، هر چیز دیگری را به باد فراموشی میسپاری؛ دوستانت را، کارت را، ناهارت را. اگر مدام مهر بورزیم، ذوب میشویم و چیزی از ما باقی نمیماند. عشق آن است که مهر بورزی اما گاهگاه. و در آن میان به خودت استراحت بدهی.
sh.taa
این روزها، سخت است معلوم کنی چهکسی خبرنگار است، چون همه دارند فیلم و عکس میگیرند و لحظهبهلحظه هر ماجرایی را مستند میکنند؛ حتی هر لحظهٔ زندگیشان را، انگار هر آدمی برای خوش یک کانال تلویزیونی باشد.
sh.taa
ترسناکترین امر دربارهٔ بزرگسال بودن این است که میفهمی احدی به تو اهمیت نمیدهد. حالا خودمان باید از عهدهٔ همهچیز برآییم و بفهمیم سازوکار جهان چگونه است. کار کنیم و قبضها را بپردازیم، نخ دندان بکشیم و بهموقع به جلساتمان برسیم، توی صف بایستیم و فرم پر کنیم، سیمکشی کنیم و مبلمان جدید خانه را سرهم کنیم، لاستیک ماشین را عوض کنیم و موبایلمان را شارژ کنیم و قهوهساز را خاموش کنیم و یادمان نرود نام بچهها را در کلاس شنا بنویسیم.
sh.taa
میدانی که از سر حماقت این کار را نکرده، فقط مدلش اینطور است. به همین دلیل است که هیچ دوستی در فضای مجازی ندارد و همهٔ زندگیاش را تنها صرف این میکند که از زندگی آدمهای معروف سر دربیاورد و بفهمد آنهایی که او دوستشان ندارد امروز زندگیشان را به گند کشیدهاند یا نه.
sh.taa
این امری است درکناشدنی برای پسرها، و شرمی برای پدرها: اینکه ما نه میخواهیم فرزندانمان رؤیای خودشان را دنبال کنند و نه اینکه پا جای پای ما بگذارند. درواقع، آنچه ما میخواهیم این است که ما پا جای پای آنها بگذاریم وقتی که آنها دارند رؤیاهای ما را دنبال میکنند.
sh.taa
مردم بچههایشان را اینطور تنبیه میکردند: اجازه نداری از اتاقت بیایی بیرون. اما امروز باید بگویی: مجبوری از اتاقت بیایی بیرون! نسلی مرتب غرغر میشنید که چرا نمیتواند آرام یک جا بنشیند و این نسل دیگر اینکه چرا اینقدر بیجنبوجوش است.
sh.taa
وظیفهٔ پدرومادرها همین است: که شانهای باشند برای تکیه کردن، همان شانهای که بچهها تا کوچکاند روی آن قلمدوش مینشینند تا دنیا را ببینند، همان شانهای که وقتی کمی بزرگتر شدند روی آن میایستند تا دستشان به آسمان برسد و ابرها را بگیرند، همان شانهای که در لحظات تردید و ترسولرز سر روی آن میگذارند و به آن تکیه میکنند. آنها به ما اعتماد میکنند و این خردکننده است، چون هنوز نفهمیدهاند ما خودمان هم درواقع نمیدانیم چه داریم میکنیم.
sh.taa
تو هم با اضطراب آشنایی، روزهایی که جاهایی از تو درد میکند که در هیچ عکس اشعهٔ ایکسی دیده نمیشود، و تو هیچ واژهای برای تشریح آن نمییابی، حتی برای آنها که عاشقانه تو را دوست دارند.
sh.taa
حجم
۲۹۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۹۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۹,۵۰۰۵۰%
تومان