بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آپارتمان خیابان املی | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آپارتمان خیابان املی

بریده‌هایی از کتاب آپارتمان خیابان املی

انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۱۱ رأی
۳٫۱
(۱۱)
چیزی در وجود آن دختر-روبی-بود که باعث شد همه‌چیز برای توماس تغییر کند. هشت روز قبل که توماس با چتر نجات در فرانسه فرود آمده بود، تنها چیزی که می‌خواست این بود که دراسرعِ‌وقت به انگلیس برگردد. اما اکنون بابت این تأخیر خدا را شکر می‌کرد. می‌دانست که با هر روز ماندن در پاریس خطر بیشتری تهدیدش می‌کند، اما انگار برایش چندان مهم نبود.
Solati
هنوز صدای هَری در گوشش بود که از آپارتمانی تعریف می‌کرد با دری قرمز کنار یک گالری که پُر از نقاشی‌های رقص باله بود، و از مردی که در آن آپارتمان آمادهٔ کمک به خلبانانی مانند او بود. اگر می‌توانست خودش را به آنجا برساند و به دست آلمانی‌ها نیفتد، شانسی برای بازگشت به انگلیس داشت.
Solati
در حال سقوط با خودش گفت «بسیارخب توماس. آروم باش. اگه هری تونسته از این وضعیت نجات پیدا کنه، تو هم می‌تونی.» اما آرامشی که به خودش تزریق کرده بود، با رگبار گلوله از هم پاشید. این بار صدایی در موتورش شنید. شیشهٔ جلوی کابین بر اثر پاشیدن روغن سیاه شد و دود غلیظی از هر طرف احاطه‌اش کرد. فریاد زد «لعنتی!»
Solati
فقط جرعه‌ای از قهوهٔ سیاهش را نوشیده بود که درِ کافه باز شد. باد شدیدی به داخل وزید و مردی با پالتوی پشمیِ سیاه وارد شد. کلاهش را برداشت. موهای مشکیِ پُرپشت و چهرهٔ جذابش روبی را یاد کَری گِرانت انداخت. تا با او چشم‌درچشم شد، نفسش بند آمد. چیزی در وجودش بود، چیزی مرموز و جذاب که نمی‌گذاشت روبی چشم از او بردارد. نگاه مرد در نگاه روبی گره خورد و لبخند زد، لبخندی آرام و تمام‌کمال. آهسته به‌طرف میزی رفت که دقیقاً روبه‌روی میز روبی بود
Solati
روزها جای خودشان را به هفته‌ها می‌دادند و روبی از خودش می‌پرسید که آیا خدا اصلاً قادر است اینجا صدایشان را بشنود یا آلمان به‌نوعی مانند خلائی بود که هیچ دعایی از آنجا نمی‌توانست بیرون برود.
alireza atighehchi
درواقع شارلوت اکنون از خودش می‌پرسید که آیا روبی هیچ‌وقت عاشق مارسل بود، یا صرفاً میل به رهایی از روزمرگی و نیاز به دوست داشته شدن را با عشق حقیقی اشتباه گرفته بود.
alireza atighehchi
همهٔ حرف‌هایی که روبی می‌خواست بزند وجود نداشت. اما روبی می‌دانست که هیچ‌وقت زمان کافی نخواهد بود. شاید وقتی عمیقاً عاشق کسی باشی، چنین به‌نظر برسد: احساس می‌کنی هر چقدر زمان در اختیارت گذاشته شود فایده‌ای ندارد؛ هیچ‌وقت زمان کافی نیست.
alireza atighehchi
فرانسه به افرادی مثل من پشت کرده، ولی من نمی‌تونم بهش پشت کنم. من هنوز به خوب بودنِ آدم‌ها اعتقاد دارم. من باور دارم که همه‌چی عوض می‌شه، ولی فقط به‌شرطی که ما اون‌قدر شجاع باشیم تا در برابرشون بایستیم.
alireza atighehchi
اگه بخوایم به این ظلمت غلبه کنیم، باید راه خودمون رو به‌سوی روشنایی پیدا کنیم.
alireza atighehchi
«گاهی‌وقت‌ها پدر و مادرهای ما اشتباه می‌کنن. به همین دلیله که خودمون باید راهمون رو بسازیم.»
alireza atighehchi
ایمان و اعتقاد همین جاها به درد می‌خوره: توی مواقع بحرانی ما رو قوی می‌کنه.»
alireza atighehchi
بعضی‌وقت‌ها توی زندگی، ما فقط موقعی ندای درونمون رو کشف می‌کنیم که همه‌چی در بدترین حالته.» روبی دست‌هایش را روی شانه‌های شارلوت گذاشت و به چشمانش نگاه کرد. سپس ادامه داد «از این تجربه استفاده کن تا از تو یه آدم قوی‌تری بسازه.»
alireza atighehchi
«شارلوت، تو خوب می‌دونی که مهم درون آدم‌هاست. گاهی‌وقت‌ها باید از سختی‌ها درس بگیری تا خودِ واقعی‌ت رو پیدا کنی. نباید امیدت رو از دست بدی.
alireza atighehchi
اگه از پرواز توی آسمون یه چیز یاد گرفته باشم، اون اینه که هیچ‌چی مطلقاً سیاه و سفید نیست.
alireza atighehchi
حس می‌کنم انگار می‌تونم تا ابد باهات حرف بزنم، بدون اینکه حرف‌هام تموم بشن
alireza atighehchi
ما تلاش می‌کنیم که روی پاهای خودمون بایستیم، برای آینده‌مون تصمیم بگیریم، و خیلی دیر متوجه اون چیزهایی می‌شیم که پشت سرمون جا گذاشته‌یم.
alireza atighehchi
بذر حماقتی که مارسل در وجود روبی کاشته بود بهترین نقاب برای او باشد. اکنون او فقط می‌بایست اوبرت را متقاعد می‌کرد که از این حس حماقت می‌تواند به‌عنوان یک مزیت استفاده کند.
alireza atighehchi
همیشه آرامش را در یک کتابِ خوب پیدا می‌کرد.
n re
نمی‌دانم چگونه بدون او زندگی کنم. واقعیت این است که از روزی که دیدمش، همه‌چیزم برای او شده است؛ همهٔ زندگی‌ام، همهٔ وجودم. نمی‌دانم چطور با او وداع خواهم کرد.
n re
زل زدن به چشمانش همواره گذرِ زمان را از ذهنم می‌زداید
n re

حجم

۳۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۳۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان