بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک | صفحه ۱۶۴ | طاقچه
کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک اثر جیمز نوربری

بریده‌هایی از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک

نویسنده:جیمز نوربری
امتیاز:
۴.۳از ۱۶۵۴ رأی
۴٫۳
(۱۶۵۴)
پاندای بزرگ گفت: «فصل‌ها کاملاً با هم متفاوت‌اند ولی هر کدوم شگفتی‌های خودشون رو دارن.» اژدهای کوچک با نیشخندی گفت: «درست مثل ما.»
Ozra
روزهایی هست که بلندشدن، خودش پیروزی است.
Ozra
می‌ترسم شکست بخورم.» پاندای بزرگ باز هم برای دوستش چای ریخت و گفت: «ممکنه شکست بخوری کوچولو، ولی اگه از ترس امتحانش نکنی، قطعاً شکست خوردی.»
Ozra
پاندای بزرگ گفت: «اگه امتحان نکنی، هیچ‌وقت نمی‌فهمی می‌تونی پرواز کنی یا نه.» اژدهای کوچک آهی کشید: «خسته‌ام.» پاندای بزرگ گفت: «پس وقت توقفه. ستاره‌ها رو تماشا کن و یه استکان چای بنوش.»
Ozra
وقتی برای دیگری فانوسی روشن می‌کنی، خود‌به‌خود راه خودت را هم روشن می‌کنی.
Ozra
«صدای پیچیدن باد توی درخت‌ها رو می‌شنوی اژدهای کوچیک؟ طبیعت اینجوری به ما می‌گه یه لحظه بایستیم، نفس بکشیم و فقط باشیم.»
Ozra
اژدهای کوچک پرسید: «این درخت چه جوری هنوز سرپاست؟» پاندای بزرگ گفت: «توی شرایط بهتر ریشه‌هاش عمیق شده‌ان. حالا می‌تونه هر طوفانی رو پشت سر بذاره.» اژدهای کوچک گفت: «چه حیف که خیلی وقت پیش این درخت رو نکاشتیم. تصور کن الان چقدر بزرگ شده بود.» پاندای بزرگ گفت: «الان که داریم می‌کاریمش. همین مهمه.»
Ozra
اژدهای کوچک گفت: «برگ‌ها دارن می‌میرن.» پاندای بزرگ گفت: «ناراحت نباش. طبیعت با پاییز بهمون نشون می‌ده رهاکردن چقدر می‌تونه زیبا باشه.»
Ozra
وقتی چای می‌نوشی... چای بنوش.
Ozra
اژدهای کوچک گفت: «با همه مهربون‌بودن سخته.» پاندای بزرگ گفت: «درسته و از همه سخت‌تر مهربون‌بودن با خود‌مونه، ولی باید تلاش کنیم.»
Ozra
اژدهای کوچک پرسید: «اگه بعضی‌ها از من یا کار‌هام خوش‌شون نیاد چی؟» پاندای بزرگ گفت: «تو باید راه خودت رو بری. بهتره اون‌ها رو از دست بدی تا خودت رو.»
Ozra
پاندای بزرگ گفت: «دوباره گم شدیم.» اژدهای کوچک گفت: «من وقتی گم می‌شم از اول شروع می‌کنم و سعی می‌کنم یادم بیاد که چرا شروع کردم و همین بهم کمک می‌کنه.»
Ozra
با هم می‌توانیم هر کاری بکنیم.
Ozra
اژدهای کوچک گفت: «می‌دونی، ممکنه بعداً با کلی اشتیاق از روز‌های خوب قدیم یاد کنیم.» پاندای بزرگ گفت: «پس بیا هیچ‌وقت دست از خاطره‌سازی برنداریم.» عشق نیازی به توضیح ندارد.
Ozra
پاندای بزرگ گفت: «بهترین چیزی که با چای می‌چسبه یه دوست خوبه.»
Ozra
اژدهای کوچک آهی کشید و گفت: «یادم رفته تصمیم سال جدیدم رو بگیرم.» پاندای بزرگ گفت: «نگران نباش کوچولو. اگه می‌خوای چیزی رو تغییر بدی می‌تونی از همین الان شروع کنی.»
دختر‌ِقوی♡
اژدهای کوچک عصبانی گفت: «نمی‌تونم یه جای خوب برای این شاخه‌ی آخری پیدا کنم.» پاندای بزرگ بامبو‌اش را متفکرانه جوید و گفت: «همین نقص‌ها‌ست که فوق‌العاده‌اش می‌کنه.»
Ozra
بزرگ‌اژدها‌همان اژدهای کوچکی است که هیچ‌وقت تسلیم نشد.
Ozra
اژدهای کوچک گفت: «ذهنم گاهی مثل این طوفانه.» پاندای بزرگ گفت: «اگه درست گوش بدی، می‌تونی صدای پاشیدن قطره‌های بارون روی سنگ رو بشنوی. حتی توی طوفان هم می‌شه کمی آرامش پیدا کرد.»
Ozra
اژدهای کوچک گفت: «الان چند روزه که وزن من رو تحمل می‌کنی.» پاندای بزرگ گفت: «می‌تونست بدتر باشه. می‌شد اژد‌های بزرگ و پاندای کوچیک باشیم.»
دختر‌ِقوی♡

حجم

۱۰٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۰٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان