بریدههایی از کتاب جاودانهها پائولو کوئیلو: گزیده عارفانهها، عاشقانهها و نکات اخلاقی
۳٫۹
(۱۸)
(مکتوب)
فقط یک چیز در زندگانیهای ما اهمّیت دارد: دنبال کردن افسانۀ شخصی مان و مأموریتی که به ما واگذار شده است؛ اما همیشه با پذیرش بیش از حد مشغولیات بی حاصل، رؤیاهایمان را بر باد میدهیم.
مهدی فیروزان
یکی از قوی ترین تمرینهای رشد درونی، توجه کردن به کارهایی است که غیرارادی و به شکل اتوماتیک انجام میدهیم. کارهایی همانند نفس کشیدن، پلک زدن چشمان و یا دقت داشتن به مسائل دور و برمان.
(مکتوب)
مهدی فیروزان
با یک هدف مشترک در کنار یکدیگر بودن و اجازۀ این امر را دادن که هر کس به شیوه و روش خود رشد کند، راه کسانی است که آرزوی برقراری ارتباط با خدا را دارند.
(مکتوب)
مهدی فیروزان
اگر کسی برای شما هدیه ای بیاورد و شما آن را نپذیرید، آن هدیه از آن کیست؟ از آن کسی که قصد اهدا داشته! خشم، توهین و ناسزا نیز همین حکم را دارد. اگر آن را نپذیرید همچنان متعلق به کسی است که آنها را با خود آورده.
(مثل یک ببر زندگی کن)
مهدی فیروزان
آرامش را نمی توان در فضایی بدون دردسر و عاری از مزاحمت یافت. آرامش در جایی ارزش دارد که در سخت ترین شرایط و نامساعدترین وضعیت، از درون انسان سرچشمه بگیرد.
(مثل یک ببر زندگی کن)
مهدی فیروزان
آرامش را نمی توان در فضایی بدون دردسر و عاری از مزاحمت یافت. آرامش در جایی ارزش دارد که در سخت ترین شرایط و نامساعدترین وضعیت، از درون انسان سرچشمه بگیرد.
(مثل یک ببر زندگی کن)
مهدی فیروزان
وقتی من برای همه دعا میکنم، دعای من در کنار دعای میلیونها نفر دیگر قرار میگیرد که به درگاه خدا دست بلند کردهاند . دعاها به هم میپیوندند و قدرتمندتر میشوند تا به حال همه مفید باشند. چه بسا دعاهای شخصی و تک تک ضعیف باشند و به جایی نرسند.
(مثل یک ببر زندگی کن)
مهدی فیروزان
همیشه سعی کن آن چیزی را که میخواهی، خوب بشناسی.
(کیمیاگر)
مهدی فیروزان
وقتی شما خواستار چیزی هستید، همۀ جهان به حرکت درمی آید تا شما به خواستۀ خود برسید.
(کیمیاگر)
مهدی فیروزان
بخشش، توانایی فراتر رفتن از حد انتقام یا عدالت است.
hosseini
هرگز نگو: «چه سکوتی!» . بهتر است به جای آن بگویی: «من نمی توانم صدای طبیعت را بشنوم.»
hosseini
فراوان عشق ورزیدن، فراوان زندگی کردن است.
hosseini
تردید است که موجب رشدمان میشود؛ زیرا وادارمان میکند بدون ترس به پاسخهای بی شمار یک پرسش بنگریم.
hosseini
هر قدر هم زغالی گداخته باشد، اگر آن را از آتش دور کنیم، به زودی خاموش میشود. و هر اندازه انسانی با هوش و ذکاوت باشد، اگر از همنوعانش فاصله بگیرد، به زودی گرما و اشتیاقش را از دست میدهد.
hosseini
مهم نیست که چه فیلمی در حال نمایش دادن است. پردۀ نمایش همچنان سر جایش باقی است. اهمیتی ندارد که اشکهایی سرازیر یا خونهایی جاری میشوند، برای اینکه هیچ چیز نمی تواند سفیدی پرده را لکه دار کند.
به این ترتیب خداوند همانند آن پردۀ سینما همانجا و پشت سر همۀ شادیها و غمهای زندگی قرار دارد و همۀ ما وقتی فیلم زندگیمان به پایان رسید، او را ملاقات خواهیم کرد.
(مکتوب)
عبدالوهاب
دو نوع دعا وجود دارد:
در نوع اول، شخص تقاضا میکند که اتفاقات معینی بیافتد و سعی میکند به خدا بگوید که او باید چه کند. این نوع دعا به خالق نه وقت و نه فضای اقدام میدهد؛
خدا که خیلی خوب میداند خیر و صلاح تک تک ما در چیست. پس به همان کاری که مصلحت میداند، ادامه میدهد و شخصی که دعا کرده، با این احساس که دعایش مستجاب نشده، به حال خود رها میشود.
در نوع دوم شخص ممکن است اهداف خدای تعالی را درک نکند. اما اجازه میدهد که زندگیاش طبق طرحهای خالق به پیش برود. او تقاضا میکند که از رنج در امان بماند و درخواست شادی در نبرد خیر را دارد، اما هرگز فراموش نمی کند که بر دعای خود بیافزاید:
هرچه خواست توست، همان شود.
عبدالوهاب
کالین ویلسون که امروز نویسندۀ مشهوری است، وسوسۀ خودکشی را که در شانزده سالگی به او دست داده بود، چنین توصیف میکند: وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشۀ زهر را برداشتم. زهر را در لیوانِ
پیش رویم خالی کردم؛ غرق تماشایش شدم؛ رنگش را نگاه کردم و مزۀ احتمالیاش را در ذهنم تصور کردم. سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم و بویش به مشامم خورد؛ در این لحظه ناگهان جرقه ای از آینده در ذهنم درخشید... و توانستم سوزش آن را در گلویم احساس کنم و سوراخ ایجاد شده در درون معده ام را ببینم. احساس آسیب ِآن زهر چنان حقیقی بود که گویی به راستی آن را نوشیده بودم. سپس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام. در طول چند لحظه ای که آن لیوان را در دست گرفته بودم و امکان مرگ را مزه مزه میکردم، با خود فکر کردم: اگر شجاعت کشتن خودم را دارم، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم.
عبدالوهاب
شکستهامان را نگاه کنیم، فلج و از کار افتاده میشویم؛ ولی اگر فقط به تماشای نوار موفقیتهامان بنشینیم، خودمان را عاقل تر و داناتر از آن حدّی که واقعاً هستیم فرض میکنیم. پس ضرورتاً ما به هر دو نوار نیازمندیم.
عبدالوهاب
جهانگردی به ملاقات یک عالم مشهور رفت. وقتی وارد محل سکونت او شد مشاهده کرد که در اتاق او فقط یک میز و یک نیمکت و تعداد زیادی کتاب وجود دارد. با تعجب از او پرسید:
استاد پس بقیۀ اثاث منزل شما کجاست؟
-خوب، بقیۀ وسایل شما کجاست؟
-من مسافرم و از اینجا میگذرم.
-من هم همین طور.
عبدالوهاب
وقتی من برای همه دعا میکنم، دعای من در کنار دعای میلیونها نفر دیگر قرار میگیرد که به درگاه خدا دست بلند کردهاند . دعاها به هم میپیوندند و قدرتمندتر میشوند تا به حال همه مفید باشند. چه بسا دعاهای شخصی و تک تک ضعیف باشند و به جایی نرسند.
عبدالوهاب
حجم
۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان