بریدههایی از کتاب جاودانهها پائولو کوئیلو: گزیده عارفانهها، عاشقانهها و نکات اخلاقی
۳٫۹
(۱۸)
چیزهای خاصی در زندگی ما با این مُهر و نشان وجود دارند، مبنی بر اینکه: «شما وقتی ارزش مرا درک خواهی کرد که مرا از دست داده و دوباره به دست بیاوری.» سعی نکنید با کوتاه کردن راه، جلو بیافتید.
رها
کسی که خود را بشناسد، آگاه است.
(مثل یک ببر زندگی کن)
کسی که به دیگران غلبه کند قوی است.
(مثل یک ببر زندگی کن)
کسی که بر خودش غلبه کند توانمند است.
(مثل یک ببر زندگی کن)
کسی که شادی را درک کند، غنی است.
(مثل یک ببر زندگی کن)
رها
اگر کسی برای شما هدیه ای بیاورد و شما آن را نپذیرید، آن هدیه از آن کیست؟ از آن کسی که قصد اهدا داشته! خشم، توهین و ناسزا نیز همین حکم را دارد. اگر آن را نپذیرید همچنان متعلق به کسی است که آنها را با خود آورده.
(مثل یک ببر زندگی کن)
رها
تا پیش از اینکه دستگیر شویم، همیشه در وحشت دستگیر شدن بودم. حالا که ما را دستگیر و زندانی کردهاند ، این ترس معنی ندارد؛ چون اتفاقی که از آن میترسیدم پیش آمده. الان فقط وقت دعا و امیدواری به لطف خداست.
(مثل یک ببر زندگی کن)
رها
افرادی که کارهای مفید انجام میدهند از سرزنش و رفتارهای ناشایست دیگران هراسی ندارند؛ ولی کسانی که کار مفیدی انجام نمی دهند، تصور میکنند که افراد مهمی هستند و همواره بی لیاقتی خودشان را در پشت هیاهو و زورگویی شان پنهان میکنند.
(مثل یک ببر زندگی کن)
رها
همه کائنات در حال تکامل تدریجی است. اما انسانها هرگز کلمات حکیمانه را درک نکردهاند . به همین سبب طلا بجای این که نماد این تغییر و تکامل تدریجی به حساب آید بوسیله ای برای جنگ و خونریزی تبدیل شده است.
رها
خداوند به ندرت آینده را نشان میدهد و آن هم تنها به یک شرط است؛ «وقتی که میخواهد آن آینده را تغییر بدهد.»
رها
اگر کسی برای شما هدیه ای بیاورد و شما آن را نپذیرید، آن هدیه از آن کیست؟ از آن کسی که قصد اهدا داشته! خشم، توهین و ناسزا نیز همین حکم را دارد. اگر آن را نپذیرید همچنان متعلق به کسی است که آنها را با خود آورده.
(مثل یک ببر زندگی کن)
Bahar Abdalvand
یاد بگیر و یاد بده. اینکه فقط متوجه اوضاع شوی کار مهمی نیست. باید علتها را هم درک کنی. با درک علتها میتوانیم از کار دنیا سردرآوریم.
Bahar Abdalvand
خردمندی میگوید برای ساختن و پالایش روح مان باید چهار نیرو را به خوبی بشناسیم:
عشق، مرگ، قدرت و زمان.
(مثل یک ببر زندگی کن)
Bahar Abdalvand
(یادداشتهای روزانۀ یک جادوگر)
مهدی فیروزان
هرگاه لازم میشود که تصمیم بسیار مهمی بگیریم. بهترین کار این است که به انگیزۀ ناگهانی و شور و اشتیاق خود تکیه کنیم؛ زیرا منطق معمولاً با گفتن اینکه «هنوز وقتش نشده» سعی میکند ما را از رؤیاهایمان دور کند. منطق از شکست میترسد؛ اما بینش درون، از زندگی و مبارزاتش لذت میبرد.
(سخنرانی عضویت در فرهنگستان ادب برزیل)
مهدی فیروزان
در مورد حسادت، خشم و اهانت هم همینطور است. اگر اینها را نپذیرید، همچنان مال همان کسی است که آنها را آورده.
(پدران، پسران و نوادگان)
مهدی فیروزان
همه میخواهند همه چیز را بی درنگ اصلاح کنند و یادشان میرود که آدم برای انجام چنین کاری به تعداد زیادی از مردم نیاز دارد.
(پدران، پسران و نوادگان)
مهدی فیروزان
همۀ ما خودمان را برای کشتن اژدها آماده میکنیم؛ اما به جای آن، عاقبت کارمان به جایی میکشد که خوراک مورچههای کوچکی میشویم که هرگز زحمت نگاه کردن شان را به خودمان نمی دادیم.
(پدران، پسران و نوادگان)
مهدی فیروزان
پس عشق بورزید؛ برای آنکه عشق، عطیۀ برتر است و نه برای اینکه او در مقابل، چیزی به ما میدهد.
(عطیۀ برتر)
عشق، بدیهایی را که در قلب یک انسان وجود دارد ذوب کرده او را تبدیل به یک مخلوق جدید میکند: صبور، فروتن، تحمل پذیر، سخی و صادق.
(عطیۀ برتر
مهدی فیروزان
هدف هر کس بر اساس مسیر و شیوه ای که برای رسیدن به هدفش انتخاب میکند، خوب یا بد از آب در میآید.
(سفر زیارتی
مهدی فیروزان
نباید سعی کنیم آنچه دیگران از ما توقع دارند، در خود رشد دهیم؛ باید چیزی را کشف کنیم که خود از خویش انتظار داریم. بدین گونه، دیگر لازم نیست چیزی را با خود عهد کنیم، چون با لذت و شادی دگرگون خواهیم شد.
(دومین مکتوب)
مهدی فیروزان
برای آگاهی از استعدادها و محدودیتهاتان، هیچ کس مناسب تر از خودتان نیست.
(دومین مکتوب)
مهدی فیروزان
کالین ویلسون که امروز نویسندۀ مشهوری است، وسوسۀ خودکشی را که در شانزده سالگی به او دست داده بود، چنین توصیف میکند: وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشۀ زهر را برداشتم. زهر را در لیوانِ
پیش رویم خالی کردم؛ غرق تماشایش شدم؛ رنگش را نگاه کردم و مزۀ احتمالیاش را در ذهنم تصور کردم. سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم و بویش به مشامم خورد؛ در این لحظه ناگهان جرقه ای از آینده در ذهنم درخشید... و توانستم سوزش آن را در گلویم احساس کنم و سوراخ ایجاد شده در درون معده ام را ببینم. احساس آسیب ِآن زهر چنان حقیقی بود که گویی به راستی آن را نوشیده بودم. سپس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام. در طول چند لحظه ای که آن لیوان را در دست گرفته بودم و امکان مرگ را مزه مزه میکردم، با خود فکر کردم: اگر شجاعت کشتن خودم را دارم، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم.
مهدی فیروزان
حجم
۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان