بریدههایی از کتاب ارتداد
۴٫۱
(۳۰۴)
- یونس، عشق مهمتر است یا معشوق؟
- عشق مهمتر است، دریا! فراق معشوقْ طاقتسوز و جانکاه است ولی فقدان عشقْ مرگ است. عاشق بدون معشوق میسوزد و عاشقتر میشود، اما بدون عشقْ حیاتی نیست که دربارهٔ چیستی آن حُکمی بکنیم.
آسیدجواد
برخی عشق را چنگکی میدانند که نیازهای تنشان را به آن بیاویزند. لحظهای را که نیاز غلیان میکند حادثهٔ عشق مینامند و آن را با تمنا میجویند و آنگاه که نیاز فروکش کرد، عشق را از یاد میبرند. عشق محصول انس است و بعد از نیاز تن و در غیاب آن آغاز میشود. غیر از این تعریف را برای حضرت عشق، توهینآمیز میدانم.
آسیدجواد
نباید هیچ مسئلهای را به حال خودش رها کرد. هیچ مسئلهای خودبهخود حل نمیشود. باید با مسئله کلنجار رفت. باید خستهاش کرد. هیچ تغییری اول به چشم نمیآید، ولی بعدتر، زمانی که به نشانیِ همیشگی میروی تا دوستی را ببینی، عمارتها و کوچهها و سنگفرشهای جدید به تو میگویند که راه را اشتباه آمدهای. من داشتم راه دریا را گم میکردم.
آسیدجواد
دریغا که در همراهیِ هر امام حقی، رنجی نهفته است که سیاهلشکر حامیان را با این پرسش ناگهانیِ دهشتناک میآزماید: «آیا این انتخاب به رنجی که در پی دارد میارزد؟»
shervin1382
«ایمان، در هوای صاف و زمین آرام، محک نمیخورد.
کاربر ۲۴۱۹۳۶۲
بلا را ما انتخاب نمیکنیم. بلا غالباً خودش سرزده میآید و ماهیچههای کرخت و خوابآلود تاریخ را به تحرک وامیدارد. بلا میآید تا تاریخ زخم بستر نگیرد. دقیقاً لحظهای که همگان در شهری پرپیچوخم و خاموش گموگور شدهاند و بیمقصد به دیوارهای بلند روزمرگی میخورند، فتنهای جرقه میزند و «وقت» و هنگامهای تجلی میکند تا چشمها برای لحظاتی مبدأ و مقصد را ببینند و راه را از سر بگیرند. فتنه ترفند خداوند است برای ورق زدن تاریخ، برای زیرورو کردن همه چیز، از ارباب و رعیت، ظالم و مظلوم، گمراه و هدایتشده، دارا و ندار، غمگین و سرخوش، نگران و امیدوار.
Noriman
شب پیش، ما شاد بودیم و هیجانزده. دریا بلند میخندید. گونههایش گل انداخته بود. تو را در آغوش میفشرد و تو هم میخندیدی. ده روز از دوازدهم بهمن، از برگشتن امام، میگذشت. ده شب، هر شب بوی اسپند و عود کوچهها را معطر میکرد. اما صبح روز بعد، آن صبح بارانی،
tala
ماجرا برای ما تمام شده بود. پیروزی، درست در کوتاهترین فاصله، از دستهای ما سُر خورد و افتاد در چاهی که انتهایش ناپیدا بود. خبر آنقدر تکاندهنده بود که ناپدید شدن دهها نفر از دوستانمان را از یاد برده بودیم.
tala
تو باز از اینکه اینطور سربهسرم میگذاری ریسه میروی و بیشتر به دریا شبیه میشوی. دریا، وقتی که میخندید، آرام موج برمیداشت، ولی وقتی به هم میریخت، میتوفید و خودش را به صخرهها میکوبید. دریا بود دیگر.
tala
فتنه ترفند خداوند است برای ورق زدن تاریخ، برای زیرورو کردن همه چیز، از ارباب و رعیت، ظالم و مظلوم، گمراه و هدایتشده، دارا و ندار، غمگین و سرخوش، نگران و امیدوار.
Zahra.J
این یک تقلب هوشمندانه است: خواستن آزادی به جای عدالت. و یک تقلب هوشمندانهتر: جا زدن تنطلبی و غریزهپروری، به جای آرمان مقدس آزادی.
هوای الوده
پایان پرسش، پایان اندیشیدن است.
ژنرالیسم
نسل ما اینطور از آب درآمده. نسلی که در رأس هرم نیازهایش، آزادی از بند استبداد و رهایی از ذلت وابستگی است و گویی تا اینها برآورده نشود، نوبت به چیز دیگری نمیرسد. نسلی که برنمیتابد جغرافیای رستم و کاوه و آرش زیر چکمههای بیگانه ذلیل شود و سرنوشتش به دست یک دریوزهٔ بیبندوبار افتاده باشد.
ژنرالیسم
همهچیز از چنین نقطهٔ تعیینکنندهای سرچشمه گرفته است. از مخالفت با یک فرمان امام، مخالفت فقط با یک خواست امام!
ژنرالیسم
و خدا فراموشی را آفرید تا رنجها خاطره نشوند...
sosoke
- عجله سوءتفاهم ایجاد میکند و سوءتفاهم ما را به تأخیر میاندازد، پس عجله ما را عقب میاندازد نه جلو.
ژنرالیسم
حتی اگر امریکاییها را بیرون کرده بودیم، با قلبها و ارادههای امریکازده چه میتوانستیم بکنیم؟ کِی میتوانستیم برای همیشه از شرّشان خلاص شویم؟
- هیچوقت!
- و این یعنی شکست انقلاب پس از انقلاب.
شنونده
هر حرکتی از هر توقفی بهتر است. توقف به طور فزاینده خود را بازتولید میکند. در توقف، رسوب میکنیم، بوی کهنگی و ماندگی میگیریم. انسان متوقف یعنی مرده؛ حرکتِ متوقف یعنی سکون؛ مبارزهٔ متوقف یعنی سازش.
شنونده
دوست دارم خاطرات خوشم با او را به یادش بیاورم. این بخشی از روش من برای مبارزه با یکنواخت شدن زندگی است.
شنونده
احمد حال مرا خوب میفهمد. گویی هرآن کسی از احوالات درونم به او گزارش میدهد. این هم خاصیت رفاقتهای تنگاتنگ چندینساله است.
شنونده
حجم
۲۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰۵۰%
تومان