بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آسایش | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آسایش

بریده‌هایی از کتاب آسایش

نویسنده:مت هیگ
امتیاز:
۴.۰از ۸۹ رأی
۴٫۰
(۸۹)
وقتی به سختی می‌دانستم چه کسی هستم و نمی‌دانستم چگونه می‌توانم زندگی‌ام را ادامه دهم. «اگه توی یه خط مستقیم به راه‌مون ادامه بدیم از این‌جا می‌ریم بیرون.» گذاشتن یک پا جلوی پایی دیگر، در یک جهت مشخص، همیشه تو را از دور خودگشتن دور می‌کند. موضوع داشتن عزم راسخ برای پیش‌رفتن است
سپیده اسکندری
امید همان خوشبختی و خوشحالی نیست. برای امیدداشتن لازم نیست خوشحال باشی. در عوض باید ناشناخته‌بودن آینده را بپذیری و بدانی که نسخه‌هایی از آینده وجود دارند که ممکن است بهتر از زمان حال باشند. امید در ساده‌ترین شکل خود، پذیرش ممکن‌هاست. پذیرش این‌که اگر ناگهان در جنگلی گم شویم، راهی برای گذر از آن وجود خواهد داشت. تنها چیزی که نیاز داریم یک برنامه و اندکی عزم و اراده است.
شکوفه
زبان به ما قدرت می‌دهد تا تجربیات خود را بیان کنیم، دوباره با جهان ارتباط برقرار کنیم و زندگی خود و دیگران را تغییر دهیم. آنجلو نوشت: «رنجی بزرگ‌تر از تحمل داستانی ناگفته در درون خود نیست.» سکوت درد است، اما دردی است که راه خروج دارد. وقتی نمی‌توانیم حرف بزنیم، می‌توانیم بنویسیم. وقتی نمی‌توانیم بنویسیم، می‌توانیم مطالعه کنیم. وقتی نمی‌توانیم مطالعه کنیم، می‌توانیم گوش دهیم. کلمات بذر هستند. زبان راه بازگشت به زندگی است و گاهی حیاتی‌ترین آرامش خاطری است که داریم.
شکوفه
دیدن مشکل به غلبه بر آن کمک می‌کند. نمی‌توانی از کوهی بالا بروی که تظاهر می‌کنی وجود ندارد.
شکوفه
مارکوس اورلیوس، امپراتور روم و فیلسوف رواقی، تصور می‌کرد که اگر از عاملی خارجی درمانده و پریشان‌حال باشیم، «درد و رنج ما ناشی از خود آن عامل نیست، بلکه ناشی از برآورد ما از آن عامل است و ما این قدرت را داریم که هر لحظه آن را ملغا کنیم.»
شکوفه
تناقض عجیبی است که بسیاری از روشن‌ترین و آرامش‌بخش‌ترین درس‌های زندگی را در بدترین دوران زندگی‌مان می‌آموزیم.
شکوفه
تو این‌جا هستی و همین کافی است.
Relax
کنجکاوی و شور و اشتیاق دشمنان اضطراب هستند. حتی وقتی عمیقاً در دل اضطراب و تشویش فرومی‌روم، اگر به قدر کافی دربارهٔ چیزی خارج از وجود خودم کنجکاو شوم، به من کمک می‌کند تا بتوانم خود را از دل آن اضطراب بیرون بکشم؛ موسیقی، هنر، فیلم، طبیعت، گفت‌وگو، کلمات. شور و اشتیاقی به بزرگی ترست پیدا کن. راه خروج از ذهنت از طریق همین جهان است.
احسان رضاپور
«هیچ‌وقت نباید درد رو منتظر بذارین.» این پیامی بود که سال‌ها بعد وقتی به فکر خودکشی بودم به آن فکر می‌کردم؛ «باید فوراً بهش رسیدگی کنی. با تظاهر به این‌که وجود نداره از بین نمی‌ره.»
احسان رضاپور
در لحظات رنج‌آور، زیبایی زندگی می‌تواند هویداتر شود. چیزهایی که در روزهای سخت یاد می‌گیریم در دوران خوبی و خوشی به دردمان می‌خورند، درست همان‌طور که وعدهٔ روزهای خوب به ما در بدی‌ها یاری می‌رساند.
حوریا
وقتی ترس را واقعاً تجزیه و تحلیل می‌کنی، ابتدا متوجه می‌شوی که این تنها بخشی از طبیعت ماست و بعد متوجه می‌شوی که ترس خواهر امید است، چون هر دو از بافت نامشخص زندگی متولد می‌شوند.
حوریا
بزرگ‌ترین و بهترین تغییرات ناشی از تاریک‌ترین تجربیات هستند. ما از هم می‌پاشیم تا تازه شویم، از دل تاریکی عبور می‌کنیم تا در دل خورشید به پرواز درآییم.
حوریا
آسمان از بالای سر ما شروع نمی‌شود. هیچ نقطهٔ شروعی برای آسمان وجود ندارد. ما در دل آسمان زندگی می‌کنیم.
حوریا
زیبایی، آن لحظه‌ای است که باعث می‌شود نفس‌مان از امید و شگفتی زندگی بگیرد و جهان مملو از این لحظه‌هاست.
حوریا
ما آشفته و به‌هم‌ریخته‌ایم، چون جهان با انفجار آغاز شده است و از آن زمان آوارها روی هم جمع شده‌اند. همهٔ ما پستاندارانی آشفته روی سیاره‌ای آشفته در کیهانی آشفته هستیم. انکار آشفتگی به‌منزلهٔ انکار آن کسی است که هستیم و دیدن، پذیرفتن و بخشیدن آن به معنای رسیدن به قلمرویی است که روان‌شناس بودایی تارا براچ آن را «پذیرش بنیادین» می‌نامد؛ جایی که می‌توانیم به اصطلاح نقص‌ها یا کاستی‌های خود را به‌عنوان بخش طبیعی وجود خود بپذیریم و آن‌ها را درک کنیم و آن وقت است که می‌توانیم با صراحت و صداقت زندگی کنیم، نه این‌که خودمان را کوچک کنیم و سعی کنیم خود را مانند محتویات کمدی به‌هم‌ریخته از نظرها پنهان و محبوس کنیم. خلاصه که می‌توانیم زندگی کنیم.
حوریا
دیدگاه‌ها تغییر می‌کنند. ما به نسخه‌های دیگری از خودمان تبدیل می‌شویم. سخت‌ترین سؤالی که تابه‌حال از من پرسیده شده این است: «وقتی کسی را ندارم چطور برای دیگران زنده بمانم؟» پاسخ این است که برای نسخه‌های دیگر خودت زنده بمان. بله نه‌تنها برای افرادی که ملاقات خواهی کرد، بلکه برای کسانی که در آینده خواهی بود زنده می‌مانی.
Hadith
با نگه‌داری و حفظ نفرت در وجودت کسی را جز خودت مجازات نمی‌کنی. دیگران، دیگران هستند. تو، تو هستی.
حوریا
وقتی خود را گمگشته و گیرافتاده در جنگل‌های درهم‌پیچیدهٔ زندگی‌مان می‌یابیم، باز هم می‌توانیم آن قلمرو را بشناسیم و با زخم‌های خود روبه‌رو شویم و مراقب مارهای استعاری زیر بوته‌ها باشیم که با نادیده‌گرفتن یا انکار ناپدید نمی‌شوند، بلکه با تجهیز به خودآگاهی می‌توان از پس آن‌ها برآمد.
حوریا
امید همان خوشبختی و خوشحالی نیست. برای امیدداشتن لازم نیست خوشحال باشی. در عوض باید ناشناخته‌بودن آینده را بپذیری و بدانی که نسخه‌هایی از آینده وجود دارند که ممکن است بهتر از زمان حال باشند. امید در ساده‌ترین شکل خود، پذیرش ممکن‌هاست. پذیرش این‌که اگر ناگهان در جنگلی گم شویم، راهی برای گذر از آن وجود خواهد داشت. تنها چیزی که نیاز داریم یک برنامه و اندکی عزم و اراده است.
حوریا
آنجلو نوشت: «رنجی بزرگ‌تر از تحمل داستانی ناگفته در درون خود نیست.» سکوت درد است، اما دردی است که راه خروج دارد. وقتی نمی‌توانیم حرف بزنیم، می‌توانیم بنویسیم. وقتی نمی‌توانیم بنویسیم، می‌توانیم مطالعه کنیم. وقتی نمی‌توانیم مطالعه کنیم، می‌توانیم گوش دهیم. کلمات بذر هستند. زبان راه بازگشت به زندگی است و گاهی حیاتی‌ترین آرامش خاطری است که داریم.
حوریا

حجم

۱۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان