بریدههایی از کتاب دغدغه مرگ و زندگی...
نویسنده:اروین د. یالوم
مترجم:فرزاد مرتضایی
ویراستار:نوید پدرام
انتشارات:انتشارات خانهی رود
دستهبندی:
امتیاز:
۲.۹از ۱۳ رأی
۲٫۹
(۱۳)
دقیقاً همانند زندگی شوپنهاور، فیلیپ نیز فردی غیرصمیمی، منزوی و اسکیزوئید است که هم در شناخت احساسات خود و هم برقراری ارتباط با دیگران به شدت مشکل دارد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
مشاهدۀ افراد زیادی که در عین اندوهگین بودن دچار فوران شدید میل جنسی شدهاند، چیزی است که من بیست سال پیش در کتاب خود نوشتهام و در واقع نوعی پیشگویی برای همین وضعیتی است که من اکنون و بعد از مرگ مریلین تجربه میکنم، و همان چیزهایی که من و تیم تحقیقاتیام پس از ساعتها تحقیق و جستوجو، در این خصوص یافتهایم. اما حالا که خودم با داغ فراق مریلین و مشکلات جنسی بعد از آن دستوپنجه نرم میکنم، این مطالب از ذهنم پاک شدهاند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
راستش را بخواهید، ترس و وحشت آن واقعه هرگز دست از سر من بر نداشت، اما در کمال تعجب باید بگویم این غم و اندوه تغییر مسیر داد و شکلی متفاوت به خود گرفت و من قلیانی عظیم از قدرت جنسی را تجربه کردم."
در آن زمان، من نمیدانستم که افزایش این میل، واکنشی متداول به رویارویی با مرگ است. از آن بعد، افراد زیادی را دیدهام که در هنگام غم و اندوه، تحریکات شدیدی داشتهاند. با مردانی صحبت کردهام که دچار حملۀ قلبی شدید شده بودند و در همان حال میل جنسی در آنان فوران کرده است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اما اخیراً افکار وسواسی جنسی به من هجوم آورده است. از این بیوفایی نسبت مریلین، که تنها چند هفته بیشتر از خاکسپاری او نمیگذرد، احساس انزجار میکنم. این میل و کشش، گاهی هم به صورت صحنهای مربوط به هفتاد و پنج سال پیش، خود را نمایان میکند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
من شصت سال از عمر خود را به عنوان دانشجوی رواندرمانی، مشاور و رواندرمانگر، برای کمک به کسانی صرف کردهام که از طیف گستردهای از مشکلات روانی رنج میبردهاند. و اکنون تحمل اینکه خودم از یک مغز غیرمنطقی رنج میبرم، برایم بسیار مشکل است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
چند دقیقه بعد ناگهان به خودم میآیم و میگویم: "چه کار داری میکنی؟ این را برای مریلین ضبط میکنی اما مریلین که مرده!"
مواردی از این دست زیاد برایم اتفاق میافتد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
کمی احساس آرامش میکنم و حالا میتوانم چنین نتیجهگیری کنم که حالت ذهنی تحریک شدۀ من چیز نادری نیست و بدون شک این میل تأثیر بسزایی در غم و اندوه دارد. از طرفی، صحبت کردن در این باره برای افراد مسن کار چندان سادهای نیست. این افراد نمیتوانند به راحتی دربارۀ این موضوع با افراد خانوادۀ خود صحبت کنند و نگرانند که موجب رنجش آنها شوند. من انسان خوششانسی هستم که مجموعهای از درمانگران را در اطراف خود دارم و طی یک دهۀ گذشته مرتباً به آنها مراجعه کردهام. همین که در این جمع پیرامون این موضوع حرف میزنم، سبب آرام شدنم میشود.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
فاصلۀ زیادی با احساسات خود دارم. بسیار پیش میآید که در گفتوگویی شرکت میکنم، تلویزیون تماشا میکنم و یا شام میخورم، اما در واقع هیچ حضوری در آنجا ندارم. اما تصاویر وسواسیام واقعیتر به نظر میرسند، و به من کمک میکنند تا به زندگی احساس تعلق داشته باشم و از افکار مربوط به مرگ دور شوم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
میل جنسی شما ممکن است بیشتر شود. برای بسیاری، غم و اندوه موجب کاهش میل جنسی میشود. برای برخی دیگر سبب افزایش آن میگردد. این موضوع مخصوصاً برای کسانی که شریک زندگی خود را از دست دادهاند بسیار متناقض است. اما هنگامی که افراد به دلیل غم و اندوه دچار کرختی و بیحسی میشوند، متوجه میشوند که ارتباط جنسی میتواند شرایط آنها را بهبود ببخشد. این امر همچنین میتواند به فردی که غم و اندوه، بخشی از زندگی روزمرۀ او شده، کمک کند تا به زندگی برگردد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
بعد از چند روز، تصویر مربوط به تانکها برای همیشه از ذهن من ناپدید شد و طی چند هفتۀ گذشته، ذهن من آرامتر شده است.
اما اخیراً افکار وسواسی جنسی به من هجوم آورده است. از این بیوفایی نسبت مریلین، که تنها چند هفته بیشتر از خاکسپاری او نمیگذرد، احساس انزجار میکنم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
ماندگاری و سماجت این تصاویر، درک جدیدی از قدرت افکار وسواسگونه به من داد. بعد از چند روز، تصویر مربوط به تانکها برای همیشه از ذهن من ناپدید شد و طی چند هفتۀ گذشته، ذهن من آرامتر شده است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
عجیب است که اخیراً دغدغههایم پیرامون مرگ خودم بسیار کمتر شدهاند. در چند سال گذشته بسیار دچار اضطراب مرگ میشدم. سالها پیش که در گروههای درمانی با بیماران سرطانی کار میکردم، بارها و بارها گرفتار کابوسهای مربوط به مرگ میشدم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
نوشتۀ کوتاهی از یک شوهر داغدیده خواندم که یک پیام صوتی ضبط شده روی گوشی خود از همسرش دارد و بارها و بارها به آن گوش میکند. به خودم میاندیشم، آیا تحمل درد ناشی از شنیدن صدای مریلین را دارم؟ آیا این کار سبب نمیشود که در این غم و اندوه گرفتار شویم و مانع آن نمیشود که زندگی جدیدی را شروع کنیم؟ شاید من نگاه سختگیرانهای دارم، بالاخره هرکس به شکلی سوگواری میکند و غصه میخورد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
آیا میتوانم از خودم در برابر این درد مراقبت کنم؟
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
هنوز نمیخواهم به وسایلش دست بزنم، نمیخواهم آنها را نگه دارم، نمیخواهم آنها را دور بریزم. بله، میدانم، مثل بچهها رفتار میکنم، اما اهمیتی ندارد. فقط وقتی به تمام آن افراد داغدیدهای فکر میکنم که طی این سالها به آنها مشاوره دادم، احساس شرمندگی میکنم. همۀ آن کسانی که از داشتن یک خانوادۀ بزرگ، که در فراموش کردن این غم به آنها کمک کند، محروم بودهاند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
یکی از عینکهای مطالعۀ مریلین را روی صندلی او در اتاق تلویزیون و چندتای دیگر را در دستشویی میبینم. چرا مریلین اینهمه عینک داشت؟
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
مریلین مرده و من بدن او را تصور میکنم که در تابوت از هم متلاشی شده. او اکنون فقط در ذهن من زندگی میکند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
برای اولین بار میزنم زیر گریه، و به سختی در میان هقهق گریه میگویم: "او اینجا نیست، هیچکجا نیست! مریلین هرگز، هرگز از اتفاقاتی که امشب در خانه میافتد خبردار نمیشود." بچهها حسابی جا خوردهاند، هرگز تاکنون گریۀ مرا ندیده بودند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اما مسئله، تنهایی نیست. دغدغۀ من این است که باید بیاموزم رویدادهای زندگی همچنان ارزشمند، جالب و مهم هستند، حتی اگر دیگر مریلین نباشد که تجربۀ آنها را با او تقسیم کنم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
زنی تماس میگیرد و میخواهد با مریلین صحبت کند، وقتی به او میگویم که مریلین مرده، صدای هقهق گریهاش از پشت تلفن بلند میشود و میگوید که چقدر دلش برای مریلین تنگ میشود و چقدر او برایش مهم بوده است. وقتی تلفن را قطع میکنم، یک بار دیگر به خودم یادآور میشوم که این تجربه همینجا به پایان رسید، و نمیتوانم آن را با مریلین در میان بگذارم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
حجم
۴۹۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۴ صفحه
حجم
۴۹۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۴ صفحه
قیمت:
۵۲,۰۰۰
تومان