بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من آن توام! | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب من آن توام! اثر سیدعبدالحمید ضیایی

بریده‌هایی از کتاب من آن توام!

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۰ رأی
۴٫۲
(۱۰)
از تناقض‌هایِ دل پُشتم شکست! ... امشب حتی نرمایِ بالشِ زیر سرم مرا یادِ پرنده‌های کُشته‌شده می‌اندازد. آن اشارهٔ مرموز، آن دلتنگیِ بی‌دلیل، دوباره از راه رسیده تا جراحتی سطحی را در من عمق ببخشد؛
pegah
گفتنْ جان کندن است و شنیدنْ جان پروردن!
pegah
من به فراق باور ندارم! فراق کدام است؟ محبوبِ من در نیم‌دایرهٔ دیدارْ ایستادهٔ ابدی است!
آسمانِ محو☁️
یگانه داشته‌ای که باید هدیه کنیم و حضرتِ خداوند آن را ندارد «نیاز» است
pegah
کافران را دوست دارم، زیرا دعویِ دوستی نمی‌کنند. ای مسلمان‌بُرونانِ کافراندرون!
pegah
ما فقط آن چیزی را می‌شنویم که بخواهیم! شنواتریم از سمت و سویی که به سودمان باشد!
pegah
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن ترکِ من خرابِ شبگردِ مبتلا کن
baraniam
بر فرازِ کوه که بنشینی، همهٔ کوه با توست. آنکه با توحید درآمیخت تنهایی را به گونه‌ای دیگر شناخت. در قاموس او، تنهایی لبریز شدن است از همهٔ آنچه هست، و سرایِ او می‌شود تنهایی!
-مسافر!
وعظ پُرطنین و فاخِرت را شنیدم، سرشار از احادیث و اقوال دیگران؛ اما حرف‌های خودت کو؟ این همه گفتی؛ اما نگفتی که خودت کیستی؟
مرضیه
در عبور از شمسِ مولانا شمسِ خودت را می‌بینی و همین سِرّ درونِ تو خواهد شد!
ارام

حجم

۶۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۶۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۳۱,۵۰۰
۳۰%
تومان