بریدههایی از کتاب نشان حسن
۴٫۶
(۶۰)
خانۀ پدرم، ابامحمد، به دو چیز معروف است: یکی همین بوتههاییاس و دیگر دری که هیچگاه به روی نیازمندان بسته نمیشود
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
بعد از اینکه توکل کردی، باید اختیارت را به خدا بسپاری برادر. اسلام یعنی همین.
feri
«ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین.»
با صدای نافذش میخواند. رو بهسوی بیابان دارد و از خیمهگاه دور شده است. باد زلف سفیدش را به بازی گرفته است و او باز میخواند. شنیدهام او را امالقرای کوفه مینامند. حسن میگوید او مخزنالاسرار علی بوده است. سکوت میکنم تا باز هم صدایش را بشنوم.
الحق که خوش میخواند!
*
- الحق که خوش میخوانی، قاسم!
baraniam
و تکون الجبال کالعهن المنفوش. در نگاهت چه داری عمه که اینهمه صلابت از آن میریزد؟ صولت حیدری و عطوفت فاطمه در نگاهت موج میزند. بااینهمه، آن غم و دریغ را نمیتوانی از نگاه چون منی پنهان سازی که قدمبهقدم و نفسبهنفس کنارت آمدهام. هرچه از غروب میگذرد، شانههایت گویا بیشتر خم میشوند. تو چه میدانی، زینب؟ چه دیدهای که من ندیدهام؟ یوم یکون الناس کالفراش المبثوث...
baraniam
- چشمانشان کور است و گوشهایش کر! بندگان دنیایند. دین را ابزاری کردهاند برای رسیدن به قدرت. به رد جای مانده بر پیشانیهایش نگاه نکن، قاسم! آنچه میبینی نشان جهل است. ظاهر را نگاه نکن که رو به قبله ایستادهاند. نمازگزارانشان رو به قبلۀ شیطان نماز میخوانند. خانههایشان ویران باد. اینان بندگی زور و زر میکنند.
از سخنان او مبهوت ماندهام. عثمانیمذهبی برایم سخن میکند که از همه علویتر است.
baraniam
خدایا! من که فقیرم در غنای خویش، چگونه در تنگدستیام فقیر نباشم؟! من که به هنگام ثروت، فقر محضم، چگونه با اینهمه فقر، توانگر باشم؟ خدایا! اوج غنای من در مقابل تو حضیض فقر است؛ چه رسد به اکنون که ساکن درۀ تنگدستیام. داشتن در مقابل تو چیست؟ و کدام ثروت است، که از تو نباشد؟ و کدام داشتن است که در مقابل اعطای تو رنگ نبازد؟ و کدام توانگری است، که وصل به خزانۀ تو نیست؟
صادق حمودی
- حسرت نبودن ابامحمد را پسرانش جبران میکنند. تو و برادرانت جز برای ادامۀ راه ابامحمد، اینک در این صحرا حضور ندارید. عزیزتر از جان هر مادری، جان فرزندش است؛ اما حتی مبادا یک قدم از همراهی مولایت اباعبدالله پا عقبتر بگذاری!
کاربر ۵۵۶۵۶۷۲
دلی که یاد خدا آن را پر کند، جایی برای خوف ندارد.
کاربر ۵۵۶۵۶۷۲
- اینقدر آشفته مباش. اگر دلت با خدا یکی شود، دعا را از هرجا که بخوانی او میشنود.
- میدانم درست میگویی؛ اما دلم آرام نیست.
- بهقول خودت که همیشه میخوانی، هو الذی انزل السکینة فی قلوب المؤمنین.
کاربر ۵۵۶۵۶۷۲
«پدر ما، فرزند حیدر کرّار بود. بیم جان نداشت؛ اما بیم اسلام چرا. اگر در جنگ با معاویه خود و یارانش به شهادت میرسیدند، اسلام و مسلمانان دچار خسران بزرگی میشدند. ریختهشدن این خون در شرایط آن روز سودی نداشت و چه بسا آلامیه با تبلیغات سوء خود ورق را برمیگرداندند. نشنیدهای و ندیدهای در این سالها مکر معاویه چه با یاران پدر و جدمان کرد؟ یاران پدر در آن روزها عدهای سستعنصر و دنیاپرست بودند که به طمع مشتی سیم و زر، جبهۀ نبرد را ترک کردند. مسلمانان به حضور پدر بیشتر محتاج بودند تا شهادت ایشان. پدر خردمندانه صلحنامه را پذیرفتند.»
کاربر ۵۵۶۵۶۷۲
«میگویند تو شبیهترین به مادربزرگمان صدیقۀ طاهره هستی.»
سرانجام لب باز میکند و به من نگاه میکند.
- پس تو هم شبیهترین به پدربزرگمان حیدر باش!
baraniam
شرط آن است که ببینی و بدانی! آن وقت بمانی و دل بسپاری. اول باید انتخاب کنی تا بعد انتخاب شوی.
baraniam
مولایمان اباعبدالله که به ما آموخت با اعمال و نیاتمان خود را بشناسانیم، نه با تیره و اجدادمان.
Alone Mm
دائم خود را سرزنش می کردم. با خود می گفتم قرارم این نبود که خودم را ببازم!
اینک هنوز خجل و شرمسار از کردهٔ خود هستم. فاصلهٔ حرف تا عمل زیاد است. من شکست خوردم. در نبرد با خود شکست خوردم.
feri
در برابر خداوند آنچه اهمیت دارد ایمان و تقواست. فرقی ندارد مسلمان باشی یا نصرانی، عرب باشی یا عجم. اگر هرچه می کنی، برای خدا باشد و تسلیم محض خواست او باشی، آن وقت برگزیده خواهی شد.
feri
مسلمانی تنها به نام و کلمه نیست. باید روح آدمی تسلیم محض پروردگار باشد.
feri
زینب همیشه می گفت بعد از پدرم، برادرم حسن مظلوم ترین آدمیان است. به راستی که همین گونه بود. آن قدر که در بیت و در سرای امنش هم بر او ظلم روا داشته شد و شوکران از دست جعده نوشید.
feri
- و کوفیان بنی اسرائیلیانند.
- بنی اسرائیل هیچ گاه تاب بندگان شایستهٔ خداوند را نمی آورد. کوفیان نیز! همان گونه که علی و مجتبی را تاب نیاوردند.
feri
یابن الحسن! تو نیک می دانی این جماعت نفرین شده بندهٔ زر و تزویر و زورند. انگار خدای دیگر می پرستند.
feri
«پس با کدام روی، به دیدار تو بشتابم؟ و با کدام کوله بار به بارگاه تو بیایم؟ سرور من! با گوش هایم؟ با زبانم؟ با دست هایم؟ با پاهایم؟ مگر نه اینکه همهٔ این ها، نعمت های توست در اختیار من؟ و مگر نه اینکه من، با همهٔ این ها مرتکب گناه شده ام؟»
feri
حجم
۲۳۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۲۳۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان