بریدههایی از کتاب نشان حسن
۴٫۵
(۵۳)
- از مرگ پروایمان نیست، اگر بر حق میمیریم.
کاربر ۵۵۶۵۶۷۲
«سرپرستی علی را نبی خدا بر عهده داشت. تمام آن ماه قبل از بعثت را علی همراه با محمد به غار حراء میرفت. میگویند هنگام نزول اقرأ باسم ربک الذی خلق و آغاز نبوت، علی در کنار پیامبر بوده است. او خود هیچگاه از این موضوع حرفی به میان نیاورد؛ اما گاهی حرفهایی میزد که من معنیاش را نمیفهمیدم. علی لحظاتی را دیده است که هیچکدام از ما درک نکردهایم. او صبر و استقامت را از محمد آموخته است.
mohaddese
ما بهعنوان پسران ابامحمد بهتر از دیگران میدانیم که صلح برای پدر جهاد اکبر بوده است. عدهای از مسلمانان که حتی خود را از شیعیان میدانستند به پدر خرده میگرفتند که ابامحمد از بیم جان خود، صلح کرده است. بهراستی که جهاد پدر با جهل مردم، بزرگتر از جنگیدن با لشکر شام بود.
آفتاب
آن کسی که همیشه در کنار اباعبدالله قرار دارد، عمویم عباس است. مثل دست راست او، شاید حتی نزدیکتر.
کاربر۸۳👼
«مردم بندگان دنیایند و دین تنها بر زبانهایشان میچرخد. تا آنگاه دین را میخواهند که معاش و منافع دنیاییشان به خطر نیفتاده باشد. پس هرگاه به تنگنا و آزمون افتند، دینداران اندک و کمیاب میشوند!»
مهسا
- برای چه گریه میکنی یوماه؟ اشک برای چیست؟
- اشک برای عشق است، قاسم! و عشق برای تبعیت و تبعیت برای سرافرازی. اشک میریزم تا خدا به من صبر و سعۀ صدر عطا کند.
- متوجه کلامت نشدم، یوماه! شاعر شدهای؟
- قاسم! مبادا تو و برادرانت لحظهای عمویت فرزند فاطمه را تنها بگذارید!
baraniam
شب رفتهرفته آسمان را در سیطرۀ خود میگیرد. صدای گریۀ علیاصغر از خیمۀ رباب به گوش میرسد. خواهرزادهام محمد و دخترعمویم رقیه نیز بیتابند.
رباب، علیاصغر را در آغوش گرفته و میخواهد با لالایی آرامش کند؛ اما کودک آرام نمیشود.
baraniam
«الهم الرزقنی حبک و حب ما تحبه و حب من یحبک و العمل الذی یُبلِّغنی الی حبک و اجعل حبک اَحَبَّ الاشیاء اِلیَّ»
صادق حمودی
«اینک دورانی رسیده که شغالان عرصه را بر شیران تنگ کردهاند.»
baraniam
شبیهترین انسانها به رسول خدا اینک عازم میدان میشود. بهسمتش شتاب میکنم.
- تو نه علی! بگذار اول من میروم.
دست عمو بر شانهام میخورد.
- تو یادگار برادرمی، حسن!
تاب ماندن ندارم؛ اما عمویم اذن جهاد نمیدهد. صدای عمهام زینب از خیمهها بلند میشود که با رفتن علی به میدان از دوردست فریاد میزند: «یا عماد من لا عماد له.»
علی سوار بر اسب میتازد و میخروشد: «فاینما تولوا فثم وجه الله.»
قلبم در سینه خود را به درودیوار میکوبد. به آسمان نگاه میکنم و دوباره سرتاسر دشت نینوا را از نظر میگذرانم.راست میگوید علی. خدایا، هرجا که نظر میکنم، جز تو نمیبینم!
ftmz_hd
حجم
۲۳۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۲۳۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰۵۰%
تومان