بریدههایی از کتاب سپری کردن زمستان
۳٫۱
(۲۸)
درحالیکه به زمستان شخصی خودم نزدیک میشوم، یقین دارم که سرما نیروهای شفادهندهای دارد که من هنوز به شناختشان نزدیک هم نشدهام. گذشته از همهٔ اینها، ما بعد از یک زمینخوردن ناجور برای تسکین درد، یخ روی مفصل میگذاریم، پس چرا نباید همان کار را برای زندگی انجام دهیم؟
mah
گذشته از همهٔ اینها، ما بعد از یک زمینخوردن ناجور برای تسکین درد، یخ روی مفصل میگذاریم، پس چرا نباید همان کار را برای زندگی انجام دهیم؟
mah
زمستان اجتنابناپذیر است. ما دوست داریم تصور کنیم زندگی میتواند یک تابستان ابدی باشد و ما منحصراً در رسیدن به آن ناکام بودهایم. در خیال خود زیستگاهی استوایی، تا ابد نزدیک به خورشید، فصلی بیپایان و تغییرناپذیر را ترسیم میکنیم. اما زندگی اینگونه نیست. از نظر عاطفی ما مستعد تابستانهای خفقانآور و زمستانهای کوتاه و تاریک، با کاهش ناگهانی دما، نور و سایه هستیم. حتی اگر بهواسطهٔ خویشتنداری خارقالعاده و بخت مساعد، قادر باشیم سلامتی و شادی خود را در تمام دوران زندگیمان کنترل کنیم، باز نمیتوانیم از زمستانهای زندگی اجتناب ورزیم. پدر و مادر ما سالخورده شده و میمیرند؛ دوستانمان مرتکب خیانتهای جزئی میشوند؛ نابکاریهای جهان سرانجام ما را تحت فشار قرار میدهد. جایی در امتداد این خط، سرانجام مرتکب خطا میشویم و زمستان بیسروصدا پدیدار خواهد شد.
احسان رضاپور
رنجهای ما از جنگی ناشی میشود که در مقابل این حقیقت بنیادی و مهم برپا میکنیم. او میگوید: «فرار از ترس، ترس است. جنگیدن با درد، درد است.
pejman
موهبت تماشایشان نصیبمان میشود، گویی پاداشی است که در مقابل صبر و ایمانمان به ما داده شده است. سپس به نظر میرسد آنها را در همهجا میبینیم.
pejman
غیاب نور خورشید، حفظ ساختار رشد بسیار پرهزینه میشود.
pejman
در زمستان میآموزید: یک گذشته، یک حال و یک آینده وجود دارد. زمانی بعد از آینده وجود دارد.
pejman
در زمستان شما هیچ وقت بیشتر از چند قدم از تاریکی فاصله ندارید.
pejman
هر کسی، دیر یا زود، بهناچار زمستان خود را سپری میکند و بعضی افراد بارهاوبارها زمستان را تجربه میکنند.
pejman
اما او فقط نور کوچکی را به من ارزانی داشت؛ فقط آنقدر کافی که بتوانم با آن ببینم.
donye.book
حس خوشایند و مطبوعی از بیاهمیتی و ناچیزی در میان اجتماعی از مردم؛ خط بطلانی بر التزام به انجام کار بهطور بیپایان، حتی اگر فقط برای یک ساعت باشد؛ آشتی و مصالحهای ملایم با خودم.
donye.book
ساعتهای کاری رو کاهش دادم. تمام این چیزها، یک ضربهگیر برام ایجاد کرده و من میگم دوست دارم این ضربهگیر رو پهن نگه دارم. بعضی اوقات مشکلاتی پیش میآد که ضربهگیر رو باریک میکنه و بعد مجبور میشم اون رو دوباره بسازم. سرحال نگهداشتن خودم، یه شغلِ تقریباً تمام وقته. اما من زندگی معرکهای دارم.»
سعیده افضلی
ادوارد بالمور، دانشمند عصبشناس دانشگاه کمبریج، که عقیده دارد افسردگی بهخاطر التهاب مغز ایجاد میشود، برخورد. در این فحوا، اثر سرما قابل درک است. میگوید: «با مغزم مثل یک مفصل ملتهب رفتار میکنم.»
سعیده افضلی
میترسم این حالت برای همیشه باقی بماند و موانع، یکی بعد از دیگری، مرا از انجام کاری که نیاز دارم برای عاقلماندن انجام دهم، باز دارد.
سعیده افضلی
نسخههای بعدی این داستان حکایت میکنند چشمان او را نیز از حدقه درآوردند؛ داستان دیگری میگوید او خود چشمهایش را پس از اینکه یکی از خواستگارانش زیبایی آنها را تحسین کرد از حدقه درآورد. لوسی نمادی از ایمان مطلق و خلوص و پاکی محض است، اما گناهانی که او بهخاطر آنها متحمل درد و رنج شد، گناهان او نبودند؛ درواقع او بار نگاههای خیرهٔ مردانه را بر دوش کشید و بهواسطهٔ آن کشته شد.
بنابراین لوسی در تاریکی دخمهها یا در تاریکیِ کوری ساکن است؛ او نور تل هیزمی که مؤمنان را در آن میسوزانند یا نور تاجی از شمعها را با خود حمل میکند. در شعر جان دان، او قریب به یقین، نمادی از جانفشانی زنانه برای عشق است؛ اما علاوه بر این، او دستنشاندهای برای آن لحظه، تاریکترین نقطه، جایی که هنوز اندکی نور باقیمانده است، به شمار میآید.
donye.book
دیگر داستان سن لوسی از این هم تیرهتر است. این لوسیا زن جوانی از جزیرهٔ سیسیل در قرن سوم میلادی بود که از ازدواج با یک اشرافزادهٔ مشرک سرباز زد و خود را برای خداوند وقف کرد. فردی که قرار بود همسرش شود، او را بهعنوان یک مسیحی نزد مقامات رومی لو داد و مقامات رومی نیز او را تهدید کردند که چنانچه از ایمان خود دست برندارد، او را به روسپیخانه میفرستند. لوسیا از این کار خودداری کرد و هنگامی که مقامات خواستند او را به روسپیخانه انتقال دهند، متوجه شدند که نمیتوان او را جابهجا کرد. سرانجام وقتی چندین گاو نر نتوانستند حتی یک اینچ او را روی زمین بکشند، چوب و بوتهها را در اطراف او انباشتند و او را آتش زدند. اما هیچچیز نتوانست صدای لوسی را خاموش کند که از میان شعلههای آتش طنینانداز میشد و ایمانش را اعلام میکرد. سربازی نیزهای را به میان گلوی او فرو کرد تا او را متوقف سازد، اما باز هم کلمات از آن خارج میشدند.
donye.book
زمستانی، کوتاهترین روز سال، در میان تاریکی طاقتفرسا جشن گرفته میشد. این روز نشانهٔ آغاز ایام کریسمس بود و در آن وقت، درست مثل حالا، تجربهٔ غم و اندوه باید بهطور قطع در حالت سرمستی و نشاط، به اوج خود میرسیده است، زمانی که افراد سوگوار میتوانستند خود را در تنهاترین حالت احساس کنند.
سنت لوسی خود بار نمادین دارد. نام او با واژهٔ لاتین نور (LUX یا در جمع Lucis) ارتباط دارد و یک داستان رایج در این مورد اینطور حکایت میکند که در طول «آزار بزرگ» مسیحیان بهوسیلهٔ امپراطورهای چندخداییِ رومی، او شهیدهای بود که قبل از آن برای کسانی که در دخمههای روم پنهان شده بودند، غذا میبرد. برای اینکه دستانش برای کمککردن آزاد باشند، تاجی از شمعهای متعدد بر سر میگذاشت تا بتواند راه خود را در میان تاریکی پیدا کند. این داستان هنوز در بسیاری از کلیساهای نوردیک نشان داده میشود، زمانی که مراسم نیایش سانتکا لوسیا با حضور زنی جوان انجام میشود که در ردایی سفید، حمایلی قرمز و تاجی از شمعها در جلوی صفی از مشایعتکنندگان قدم برمیدارد.
donye.book
سنت لوسی خود بار نمادین دارد. نام او با واژهٔ لاتین نور (LUX یا در جمع Lucis) ارتباط دارد و یک داستان رایج در این مورد اینطور حکایت میکند که در طول «آزار بزرگ» مسیحیان بهوسیلهٔ امپراطورهای چندخداییِ رومی، او شهیدهای بود که قبل از آن برای کسانی که در دخمههای روم پنهان شده بودند، غذا میبرد. برای اینکه دستانش برای کمککردن آزاد باشند، تاجی از شمعهای متعدد بر سر میگذاشت تا بتواند راه خود را در میان تاریکی پیدا کند. این داستان هنوز در بسیاری از کلیساهای نوردیک نشان داده میشود، زمانی که مراسم نیایش سانتکا لوسیا با حضور زنی جوان انجام میشود که در ردایی سفید، حمایلی قرمز و تاجی از شمعها در جلوی صفی از مشایعتکنندگان قدم برمیدارد.
donye.book
سپریکردن زمستان، عمیقترین و بخردانهترین لحظات تجربهٔ انسانی ما را به ارمغان میآورد و خرد و حکمت در وجود افرادی که زمستان را سپری کردهاند خانه میکند.
زینب
زمستان به هر طریقی که از راه برسد، معمولاً ناخواسته، غمانگیز و عمیقاً دردناک است.
بااینحال، زمستان اجتنابناپذیر است.
زینب
حجم
۲۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان