بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سپری کردن زمستان | طاقچه
تصویر جلد کتاب سپری کردن زمستان

بریده‌هایی از کتاب سپری کردن زمستان

نویسنده:کاترین می
امتیاز:
۳.۱از ۲۸ رأی
۳٫۱
(۲۸)
به نظر می‌رسد من همواره در موقعیت‌های عجز و درماندگی، به شمال مسافرت می‌کنم. نوعی عشق سفر به شمال
k.d
گیاهان و حیوانات با زمستان نمی‌جنگند، آن‌ها وانمود نمی‌کنند که اتفاقی رخ نداده است و تلاش نمی‌کنند با همان شیوهٔ زندگی خود در تابستان، به زندگی ادامه دهند؛ آن‌ها آماده می‌شوند، سازگار می‌شوند. آن‌ها رفتارهای دگردیسی خارق‌العاده‌ای را از خود نشان می‌دهند تا بقای خود را تضمین کنند. زمستان زمانی برای کناره‌گیری از جهان،
کاربر ۱۲۳۷۳۵۵
اگر شادی یک مهارت است، پس غم و ناراحتی نیز مهارت است.
pejman
گاهی نوشتن، نوعی مسابقه با ذهن شما است، زیرا دست‌ها به‌سختی کار می‌کنند تا پابه‌پای موج افکارتان پیش روند و من این را به شدیدترین شکل در شب احساس می‌کنم؛ زمانی که هیچ چیزی توجه و حواس من را به خود جلب نمی‌کند.
donye.book
بعضی از زمستان‌ها آن‌قدر آهسته به درون‌مان می‌خزند که قبل از این‌که به‌درستی احساس‌شان کنیم، در هر بخش از زندگی ما رخنه کرده‌اند.
pejman
من هنوز اندکی از آن نگرش نسبت به برف را حفظ کرده‌ام. نمی‌توانم سرسختی بزرگ‌سالان نسبت به بارش برف را که سرشار از دلخوری و ناراحتی از دردسرهای آن است، از خود نشان دهم. من عاشق این دردسرها هستم، همان‌طور که در نهان عاشق یک سرمای سخت هستم: عاشق آن ازهم‌گسیختگی مقاومت‌ناپذیر زندگی معمولی که انسان را وادار می‌سازد برای مدت کوتاهی متوقف شود و به خارج از عادت‌های معمول خود قدم گذارد. عاشق آن دگرگونی عینی که سرمای شدید ایجاد می‌کند، آن تغییر رنگ دنیا به سفید درخشان، شرایطی که قوانین را تغییر می‌دهد، به‌طوری‌که همهٔ افراد در حین عبور سلام می‌کنند. عاشق کاری هستم که برف با نور می‌کند؛
سعیده افضلی
خوابیدنْ سلامت روان من، تفنن من و اعتیاد من است. یقین دارم تصمیمم برای نداشتن بچهٔ دوم، بدون تردید در علاقهٔ بسیارم به خواب ریشه دارد.
سعیده افضلی
بعضی اوقات بهترین واکنش به فریادهای رنج و اندوه‌مان، واکنشی صادقانه است. ما به دوستانی نیاز داریم که همراه با درد ما چهره درهم کشند، ملامت و ترش‌رویی ما را تحمل کنند و اجازه بدهند تا وقتی به شرایط عادت کنیم، برای مدت کوتاهی ضعیف باشیم.
گیتا 🌳
زمانی که همه‌چیز درهم‌شکسته و تباه است، همه‌چیز برای چنگ‌زدن نیز مهیا است. این سوغاتِ زمستان و مقاومت‌ناپذیر است
pejman
عاشق کاری هستم که برف با نور می‌کند؛ ابرهای ارغوانی که قبل از پایین‌آمدن برف نمایان می‌شوند و شیوه‌ای که حضور خود را در صبح از پشت پرده‌ها اعلام کرده، نور سفید پراکنده‌ای را به درون می‌پاشد که فقط می‌تواند به معنای برف باشد. عاشق بیرون‌رفتن در بوران و تماشای دانه‌های برف روی دستکش‌ها و احساس برف تازه در زیر کفش‌هایم هستم. به‌جز در برف، من به‌ندرت حالت سرخوشی و شیطنت کودکانه را از خود نشان می‌دهم. برف به نوعی، دندهٔ معکوس مرا فعال می‌کند.
سعیده افضلی
زمستان به هر طریقی که از راه برسد، معمولاً ناخواسته، غم‌انگیز و عمیقاً دردناک است.
مامو
زمستان به هر طریقی که از راه برسد، معمولاً ناخواسته، غم‌انگیز و عمیقاً دردناک است.
مامو
زمستان آغاز شده بود. هر کسی، دیر یا زود، به‌ناچار زمستان خود را سپری می‌کند و بعضی افراد بارهاوبارها زمستان را تجربه می‌کنند.
مامو
در شبکهٔ دنیای روزمره شکاف‌هایی وجود دارد که گاهی اوقات این شکاف‌ها باز می‌شوند و شما از میان آن‌ها به جایی دیگر سقوط می‌کنید. این جایی دیگر سرعت متفاوتی نسبت به زمان حال دارد؛ یعنی جایی که بقیه به زندگی ادامه می‌دهند. جایی دیگر جایی است که اشباح در آن زندگی می‌کنند، جایی پنهان از نظر که افراد در دنیای واقعی فقط می‌توانند نگاهی گذرا به آن داشته باشند.
مامو
گاهی اوقات ناچاریم به زمستان‌های شخصی خود نامی را اختصاص دهیم و این نام‌ها خاری در گلوی ما خواهند بود: اندوه، طردشدگی، افسردگی، بیماری، شرم، شکست، ناامیدی
گیتا 🌳
بر فراز زمینی خال‌خال‌شده از برف‌های نیمه‌آب‌شده کلاغ‌های غرق در فکر، در لانه‌های‌شان قارقار می‌کنند و از بالای نارون‌ها می‌بینند، ظریف همچون گل‌های چمن آن‌چه را ما این پایین نمی‌توانیم ببینیم؛ زمستان می‌گذرد. ادوارد توماس، آب‌شدن برف‌ها
tark khial
ما فصل‌هایی داریم که در آن شکوفا می‌شویم و فصل‌هایی داریم که در آن برگ‌های‌مان از ما فرو می‌ریزند و استخوان‌های‌مان را آشکار می‌سازند. سپس با گذشت زمان، دوباره رشد می‌کنند.
Tahan
این چیزی است که در زمستان می‌آموزید: یک گذشته، یک حال و یک آینده وجود دارد. زمانی بعد از آینده وجود دارد.
Tahan
گیاهان و حیوانات با زمستان نمی‌جنگند، آن‌ها وانمود نمی‌کنند که اتفاقی رخ نداده است و تلاش نمی‌کنند با همان شیوهٔ زندگی خود در تابستان، به زندگی ادامه دهند؛ آن‌ها آماده می‌شوند، سازگار می‌شوند. آن‌ها رفتارهای دگردیسی خارق‌العاده‌ای را از خود نشان می‌دهند تا بقای خود را تضمین کنند. زمستان زمانی برای کناره‌گیری از جهان، بیشینه‌سازی منابع ناکافی، انجام رفتارهایی از جنس بهره‌وری بی‌رحمانه و ناپدیدشدن از نظر است؛ اما این‌جاست که تغییر رخ می‌دهد. زمستان نه مرگ چرخهٔ زندگی، بلکه بوتهٔ آزمایش آن است.
Tahan
زمانی که صحبت از انسان به میان می‌آید، سودمندی مفهومی بی‌فایده است. تصور نمی‌کنم ما تابه‌حال خواسته باشیم در مورد دیگران به فایده‌ای که برای ما دارند فکر کنیم؛ ما حیوانات خانگی را به‌خاطر لذت ناشی از مراقبت از آن‌ها نگهداری می‌کنیم، به‌طور داوطلبانه دهان‌هایی اضافی را تغذیه می‌کنیم و فضولات را در کیسه‌های پلاستیکی کوچک جمع‌آوری می‌کنیم و آن را آرامش‌بخش می‌دانیم، ستایش خود را به‌سوی ناتوان‌ترین شهروندان، یعنی نوزادان و کودکان معطوف می‌کنیم، به دلایلی که هیچ ارتباطی با سودمندی‌شان در آینده ندارد. ما در مراقبت از دیگران و در توزیع عشق شکوفا می‌شویم. این چگونگی رشد و شکوفایی ما است. زمستان‌های ما چسب‌های اجتماعی ما هستند.
donye.book

حجم

۲۳۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۲۳۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد