بریدههایی از کتاب ماه به روایت آه
۴٫۷
(۱۱۷)
آنچه مردم را به اشتباه میاندازد، مشترکات و مشابهتهایی است که میان همسرم و پدربزرگم وجود دارد. پدربزرگم عباس عموی پیامبر گرامی اسلام است و همسرم عباس بن علیبن ابیطالب، نوه عموی دیگر پیامبر. هر دو در رشادت و بلندی قامت، نه فقط در میان بنیهاشم، بلکه در میان تمامی قبایل عرب، مشهورند. نام پسر اول هر دو «فضل » است و کنیه هر دو «ابوالفضل». هر دو پسری نیز با نام «عبیدالله» دارند. نام همسر هر دو «لبابه» است. پدر بزرگم سقایت حجاج را در مکه به عهده داشت و همسرم، سقایت و آبرسانی زائران و کاروانیان مدینه را. و آخر این که هر دو را در جوانی، به واسطه زیبایی و جمال، ماه بنیهاشم لقب دادهاند.
پیرزن با لبخندی حاکی از رضایت و حیرت از این کشف تازه، بر پیشانیام بوسه میزند و برایم از خدای بزرگ، سلامت و نیکبختی میطلبد.
آری، من لبابهام، نوه لبابه. نوه سقّا و همسر سقّا. نوه عباس و همسر عباس. دختر عبیدالله بن عباس و مادر عبیدالله بن عباس. همسر ابوالفضل و نوه ابوالفضل. عروس علی و... عروس علی.
چاینبات!
به داییزاده ما عبداللهبن ابی محل سلام و درود ما را برسان و بگو ای جوانمرد، ما در امان و پناه خداییم و امان خدا، برای ما از امانِ پسر مرجانه (ابن زیاد) بهتر است.
اشک بر پهنای چهره عبدالله جاری شد و با تکیه بر چارچوب درگاه بر زمین نشست.
معین
حال، کمرم شکست و رشته تدبیرم گسست و دشمنم زبان به شماتت دَر بَست ...
کاربر ۲۶۱۰۲۷۶
عبدالله: ما همگی تابع تصمیم و فرمان برادرمان عباسیم همانگونه که او تسلیم امر مولایمان حسین است. ولی حال که اصرار داری تصمیم هر کدام را از زبان خودمان بشنوی، پس بشنو: نفرین خدا بر تو و بر امان پسرِ مرجانه!
جعفر: نفرین خدا بر تو و بر امانِ پسر مرجانه!
عثمان: نفرین خدا بر تو و بر امانِ پسر مرجانه!
کاربر ۲۶۱۰۲۷۶
پدرم کشنده عرب است چون برخلاف شیوه خلفا، به جای کشورگشایی و تاراج اصفهان و ری و آذربایجان و خراسان و به اسارت بردن دخترکان ایران و روم، در نبرد با ناکثین و قاسطین و مارقین، تیغ در میان اعراب زیادهخواه و مدعی قِداست نهاده است.
کاربر ۲۶۱۰۲۷۶
«عموجان، به خدا دیگر آب نمیخواهم. کاش از تشنگی جان داده بودم و تو را به این حال نمیدیدم...»
کاربر ۲۶۱۰۲۷۶
وقتی همسرم عباس، با لبخند از سختگیریهای مادرش در تربیت فرزندان میگفت و میگفت که مادرش نخستین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده،
کاربر ۲۶۱۰۲۷۶
چه فراموشکار و بیوفایند مردم کوفه. گیرم که خلیفه و خطیبانش بر فضایل و مکارمی که خود بدانها معترفند، چشم میبندند، اما آیا مردم نیز از یاد بردهاند که علی، در شهرشان، بیست سال پیش از این، آنگاه که ضربت شهادت خورد، کجا بود و به چه کاری مشغول بود؟»
کاربر ۲۶۱۰۲۷۶
ـ عباس... عباس... عباس یعنی شیر بیشه. و چه نامی زیبندهتر و برازندهتر از این نام برای مولودی که پدرش شیر خدا (اسدالله) است و مادرش ماده شیرِ بنی کلاب؟!
کاربر ۲۶۱۰۲۷۶
چون امروز چهارم شعبان، یک روز پس از روز میلاد برادرم حسین است. از ولادت برادرم حسن هم فقط همین قدر میدانیم که وسط میهمانی به دنیا آمده است.
وقتی با چشم و دهانی از تعجب باز، دیدم که حاضران با جدیت تمام، گفته زینب را با تکان دادن سر تأیید میکنند، با ناباوری پرسیدم: «واقعاً؟»
ـ آری واقعاً. وسط میهمانی خدا! پانزدهم ماه رمضان!
و همگی لحظاتی شادمانه خندیدیم.
کاربر ۲۶۱۰۲۷۶
گویا حق با زنان همسایه بود که با دیدن من در ایام بارداری، میگفتند: «کلابیه کوه خواهد زایید!»
کاربر ۲۶۱۰۲۷۶
نازنین برادرم، سپاسگزارم که با پرسش آنچه خود بهتر از هر کس میدانی، احساس مفید بودن و دانایی را در من زنده نگاه میداری، دانش محدودم را ارج میگذاری و با آن که بینیاز از واسطهای، مرا به واسطه سن بیشتر، طرف مشورت و وکیل خود قرار میدهی. ضمن آن که با تکریم من در نزد فرزندم، مرا در چشم او بزرگ میکنی و احترام به والدین و بزرگان خانواده را به او میآموزی
کاربر ۲۶۱۰۲۷۶
«پرچم را پس از کشتن حسین، با سختی و مشقت از زین اسب عباس بن علی بیرون کشیدیم. عباس لوای حسین را چنان بر زین اسب خود استوار کرده بود که حتی پس از قطع دو دست و تیرباران او که باعث فرو افتادنش از اسب شد، لوای حسین تا عصر عاشورا بر زین اسب عباس در اهتزاز بود.»
asazmaza
کربلا محل تلاقی نقاط اوج فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی و انسانی بود و آدمیان، تا پیش از عاشورا، هرگز فرشتگان و شیاطین را تا بدان حدّ به شگفتی و اعجاب وانداشته بودند.
asazmaza
«ابن آوی» نامی است که اعراب به کنایه بر روباه نهادهاند. هر یک از قبایل و عشایر عرب به حکم رسوم جاهلی، خود را به یکی از حیوانات منسوب میداشتهاند و خود را به صفات مشخص آن حیوان متصّف میدانستهاند؛ گروهی به کلب (سگ)، گروهی به اسد و فهد (شیر)، گروهی به قنفذ (خارپشت) و گروهی دیگر به قریش (ارّه ماهی) تشبّه و توسل میجستند. البته هرگز مجسمه یا بتی به شکل این حیوانات که نشان قبیلهشان بود نمیساختند و حتی غالباً از ذکر صریح نام آن حیوانات نیز پرهیز میکردند. به همین خاطر به کنایه، مار گزیده را «سلیم» میگفتند و شیر را «ابوحارث» و روباه را «ابن آوی» و کفتار را «اُمّ عامر» و شترمرغ را «مجلم»...
ulsar
اما امروز در میان آدمیان، کسی کریمتر و جوانمردتر از حسینبن علی و برادرش عباس نیست. اینان به انتظار درماندگان نمینشینند بلکه آنان را میجویند و قبل از ابراز نیاز، بینیازشان میکنند. فرزندان علی، کرامت و رادمردی را تا به جایی بالا بردهاند که جز به نردبان خیال، نمیتوان به آن جا رسید.
کاربر ۱۱۱۳۲۵۶
هر سال با رسیدن محرم و تازه شدن سال قمری، داغ شما نیز همچون سال، چنان تازه میشود که گویی آن واقعه در دست تکرار است و عاشقانتان چنان میسوزند و بر سر و سینه میزنند که پنداری به ضجّه و زاری از خدا میخواهند که مسیر تاریخ را تغییر دهد، از قساوت دشمنان بکاهد و دلهایشان را روشن کند تا به عذرخواهی برخیزند، از آب فرات سیرابتان کنند و اجازه دهند تا بیهیچ آسیب و آزار به مدینه باز گردید.
ulsar
آه ای زینب، زینبِ ستم رسیده و بلا کشیده، مگر خمیره تو را به خاک رنج و محنت و اشک داغ و مصیبت سرشتهاند؟ آلام و مصائب، راه خانه تو را خوب میشناسند. چگونه است که از پسِ یک عمر همسایگی و همخانگی با درد و محنت و داغ و مصیبت، هنوز به آنان خو نکردهای؟ آدمی از پس یک بار عاشقی، حتی اگر هزار بار دیگر عاشق شود، تپشِ عاشقانه قلبش را میشناسد و از همان بار اول به آن نشانه خو میکند اما مصیبت در هر نوبت، خنجر گداخته خود را در بخش تازهای از دل و روح آدمی فرو میبرد که تا پیش از این، درد طاقتسوزِ آن را تجربه نکرده است.
کاربر۸۶۵۶۹۰
بیست و یکم رمضان سال چهلم هجری قمری (یازدهم بهمن ماه سال سی و نه هجری شمسی) برادرانم حسن و حسین به ترتیب ۳۶ و ۳۵ ساله بودند و من ۳۴ سال داشتم. برادر کوچکترمان عباس، سیزدهمین زمستانِ زندگیاش را تجربه میکرد. او به شدت وابسته و دل بسته پدر بود و در این سالها، لحظهای از او جدا نمیشد.
ulsar
نقطه ضعف شیعیان علی تفرقه است
nilipar
حجم
۱۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۴۵,۶۰۰
۱۳,۶۸۰۷۰%
تومان