بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ماه به روایت آه | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ماه به روایت آه

بریده‌هایی از کتاب ماه به روایت آه

امتیاز:
۴.۷از ۱۱۷ رأی
۴٫۷
(۱۱۷)
کربلا محل تلاقی نقاط اوج فضیلت‌ها و رذیلت‌های اخلاقی و انسانی بود و آدمیان، تا پیش از عاشورا، هرگز فرشتگان و شیاطین را تا بدان حدّ به شگفتی و اعجاب وانداشته بودند.
zahra ak
او را از زیبایی و تابناکی به ماه تشبیه می‌کنند، ماه بنی‌هاشم. می‌دانی چرا؟ چون مثل ماه از خورشید وجود حسین، نور و گرما می‌گیرد و دورش می‌گردد. نمی‌شود چشم در چشم خورشید دوخت و راز دل گفت؛ اما ماه، ماه واسطه راز و نیاز است. عباس، برادر، نایب، مشاور و امین حسین و نزدیکترین فرد به اوست.
Parinaz
شام محنت، شامِ هجران، شامِ غم، شامِ غریبان، شامِ شام. در کربلا زخم خوردیم، در کوفه داغ دیدیم و در شام بر زخم و داغ‌مان نمک پاشیدند.
Rezvan
عباس آرامبخش دلهای بی‌تاب و نگران است.
مُـسافــر:)
آنان به خوبی می‌دانستند که هر که پیش خدا محبوبتر و عزیزتر باشد، شهادتش سخت‌تر است. خدا می‌خواست آنان را کشته ببیند. هر که به میدان می‌رفت، به زبان حال می‌گفت: «خدایا، آیا مرا لایق عشق‌ورزی می‌دانی؟ تو خود می‌دانی که چه اندازه عاشق تو و فرزند پیامبر توام. می‌خواهی مرا پس از عشق‌بازی چگونه ببینی؟ سر بریده؟ پهلو دریده؟ ترجیح می‌دهی مرا کشته شمشیر ببینی یا آماج تیر و نیزه؟ خدایا به من چنان توانی بده که تا آخرین رمق با دشمنان فرزند پیامبرت بجنگم تا قطعه قطعه‌ام کنند یا بسوزانند و خاکسترم را بر باد دهند تا بدین معیار، میزان عشق من به تو و میزان عشق تو به من سنجیده شود.»
zahra ak
دلتنگم برای آن خنده‌ها و برای آن بوسه‌ها. یتیم که باشی، جواب شیرین زبانی‌اَت یا تحقیر و کم محلی است یا ترّحم و دلسوزی. پدر که نباشد، همه کارت بی‌نمک است و پوزخند تلخ مردم به یادت می‌آورد که نمک و شیرینی اَت را جایی آن دورها، با مردی که دیگر نیست، به خاک سپرده‌اند.
zahra ak
خدا در بخشی از حدیثی قدسی، می‌گوید: «... کسی که مرا بشناسد، عاشقم می‌شود و آن که عاشقم شود من نیز عاشق او می‌شوم و کسی را که عاشقش شوم، می‌کشم و هر کس را که می‌کشم، خود خون‌بهای اویم.» وقتی خدا عاشق کسی باشد، او را پیش خود می‌برد تا به او نزدیک باشد. بُغض و دلتنگی گلویم را فشرد و با صدایی گرفته و منقطع نالیدم: اما عمه‌جان، من هم عاشق پدرم بودم...
zahra ak
کربلا محل تلاقی نقاط اوج فضیلت‌ها و رذیلت‌های اخلاقی و انسانی بود و آدمیان، تا پیش از عاشورا، هرگز فرشتگان و شیاطین را تا بدان حدّ به شگفتی و اعجاب وانداشته بودند.
زهره عالی‌پور
بی‌تابی نکن زینب؛ هنوز اول عشق است
zar.afrooz
عقبه در واپسین لحظات، مکرّر می‌گفت: به مولازاده‌ام عبیدالله بگو «کربلا دیدنی است»...
Rezvan
عزیزترین و ارجمندترین ذخیره‌ام را بیاورید؛ دستان بریده پسرم عباس برای شفاعت عالمیان کافی است...
Rezvan
شیعه همان مذهب و مکتبی است که در آن، خدا عاشقان را به جرم عاشقی، کشته می‌خواهد و عاشورا یکسره عشق بود، عشق در عشق و غوغای عشق‌بازان.
zahra ak
برادرزاده‌ام عبیدالله، کربلا محل مفاخره و دلبری عاشقان بود.
zahra ak
بیایید و تا عبور نکرده‌اند، سیر ببینیدشان، جوانان هاشمی در گذرند و آن که پیشاپیش بر اسب سپید و پولادینش «مُرتجز» می‌آید، عباس است، ماه بنی‌هاشم... زهازه و بنامیزد، خدا به امّ‌البنین ببخشدشان...
zahra ak
همراهان علاوه بر بهره‌مندی از اکرام و هدایا که شیوه معمول و دایمی قمر بنی‌هاشم بود، هر بار با گنجینه‌ای گران‌سنگ از دانش و آگاهی باز می‌گشتند. کافی بود قدری به آن وجود شریف نزدیک باشی، آن‌گاه، صید مروارید از دریای کلام او بی‌هیچ زحمتی میسّر می‌شد
zahra ak
اگرچه دیر آمده‌ای اما برای توصیف خورشید و ماه، هیچ‌گاه دیر نیست خاصه از زبان آن که در التزام ارّابه ران خورشید بوده و ماه بنی‌هاشم را هنگام گردیدن به دور خورشید وجود حسین، دیده است.
zahra ak
شاهزاده خانم زیبای من، سکینه نازنینم، پدر شما و مولای ما حسین، گرانبهاترین، زیباترین و ارزشمندترین جواهر آفرینش است. آنها که دانسته و ندانسته، این دُردانه هستی را قدر نمی‌دانند، از ارزش آن نمی‌کاهند و آنان که با درک و شناخت ارزش و بهای این گوهر بی‌بدیل، وجودِ خاکی خود را به این هدیه آسمانی می‌آرایند، به سنگینی این گنجینه الهی، تفاخر و مباهات می‌کنند اما آنها نیز قادر نیستند با احترام و حدشناسی، بر قدر و قیمت ولی خدا بیفزایند.
zahra ak
چرا مردگان به مرور دور می‌شوند و رنگ می‌بازند اما نام تو در کنار نام عمویم حسین ـ که درود خدا بر شما باد ـ هر لحظه درخشان‌تر و صیقلی‌تر، آینه در آینه تکثیر می‌شود و هر سال با رسیدن محرم و تازه شدن سال قمری، داغ شما نیز همچون سال، چنان تازه می‌شود که گویی آن واقعه در دست تکرار است و عاشقان‌تان چنان می‌سوزند و بر سر و سینه می‌زنند که پنداری به ضجّه و زاری از خدا می‌خواهند که مسیر تاریخ را تغییر دهد، از قساوت دشمنان بکاهد و دلهای‌شان را روشن کند تا به عذرخواهی برخیزند، از آب فرات سیرابتان کنند و اجازه دهند تا بی‌هیچ آسیب و آزار به مدینه باز گردید.
zahra ak
چگونه بر تو رشک نبرم ای حُرّ؟ تو دیر آمدی اما به وقت و به جا آمدی و همچون شب قدر، عزیز شدی ولی من... آری تو همچون شب قدری و عزیزت می‌دارند و من چون شب اول قبرم که حتی یادم را نیز خوش نمی‌دارند. بیچاره شبث که پس از سالها مجاهدت، امروز از شرم بدنامی به دامانِ گمنامی خزیده است.
zahra ak
وقتی حسین بر سرم دست می‌کشید، سبک می‌شدم.
(!_!) hana🌱

حجم

۱۱۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۱۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۴۵,۶۰۰
۱۳,۶۸۰
۷۰%
تومان