بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ماه به روایت آه | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ماه به روایت آه

بریده‌هایی از کتاب ماه به روایت آه

امتیاز:
۴.۷از ۱۱۷ رأی
۴٫۷
(۱۱۷)
زیباترین، رشیدترین و محجوب‌ترین جوان مدینه، آهوی دست‌آموز و کبوترِ صحن و سرای برادرش حسین بود. کسی نمی‌دانست دلیل این همه علاقه، پیوستگی و ارادت چیست. حتی اگر برای لحظه‌ای بر درگاه یا در حضور حسین نبود، بی‌شک در حال انجام فرمان او بود.
(!_!) hana🌱
فرزندان علی، کرامت و رادمردی را تا به جایی بالا برده‌اند که جز به نردبان خیال، نمی‌توان به آن جا رسید.
(!_!) hana🌱
آری، من لبابه‌ام، نوه لبابه. نوه سقّا و همسر سقّا. نوه عباس و همسر عباس. دختر عبیدالله بن عباس و مادر عبیدالله بن عباس. همسر ابوالفضل و نوه ابوالفضل. عروس علی و... عروس علی.
(!_!) hana🌱
به خدا قسم نماز کسی را عاشقانه‌تر از نماز سرورم حسین ـ که سلام خدا بر او باد ـ ندیده‌ام.
(!_!) hana🌱
عباس... عباس... عباس یعنی شیر بیشه. و چه نامی زیبنده‌تر و برازنده‌تر از این نام برای مولودی که پدرش شیر خدا (اسدالله) است و مادرش ماده شیرِ بنی کلاب؟!
(!_!) hana🌱
خدایا، چه مهربان است زینب. بی‌او در مدینه، دور از مادر و خویشاوندانم چه می‌کردم؟ تحمل روزهای سخت آخر بارداری، آن هم بی‌وجود مهربانی و امیدآفرینی زینب... حتی تصورش را هم نمی‌توانم بکنم. این روزها و ماهها، زینب برای من، هم دوست بوده است، هم خواهر، هم مادر؛ و اگر شرم از ریحانه و دردانه رسول خدا مانع نبود، می‌گفتم: هم دختر.
(!_!) hana🌱
با شنیدنِ نام فاطمه، دست عمو بر بازویم بی‌حرکت ماند. پدر که به ناگاه متوجه ایهام کلام خود شده بود، به سرعت افزود: «... فاطمه، دخترِ حِزام بن خالد از قبیله بنی کلاب.
(!_!) hana🌱
ببینید. این علی است؛ عموی من، جانشین و داماد پیامبر، جنگاور افسانه‌ای، صاحب ذوالفقار، همبازی کودکان یتیم، داناترین مرد جهان، بخشنده‌ترین انسان روی زمین، شیر خدا و کارگر سخت‌کوش و روزمزد نخلستان‌های مدینه که اگر زُمُختی دستان تَرَک خورده‌اش مانع نبود، گرمی سرانگشتِ مهربانش را از گونه‌هایم دریغ نمی‌کرد.
(!_!) hana🌱
حسین برای همه عزیز است و برای زینب، عزیزتر.
(!_!) hana🌱
اگر حالات زینب را وقت شنیدن نام برادرش حسین می‌دیدید، حاضر بودید تمام عالم را بدوید تا نظاره‌گر میزان اشتیاق و بی‌تابی این بانوی جوان به دیدار برادرش باشید.
(!_!) hana🌱
عباس آرامبخش دلهای بی‌تاب و نگران است.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
تا حسن‌بن علی ـ که سلام و رحمت خدا بر او ـ زنده بود، کرامت و بخشندگی، مخصوص به او و ختم بر او بود. اما امروز در میان آدمیان، کسی کریمتر و جوانمردتر از حسین‌بن علی و برادرش عباس نیست. اینان به انتظار درماندگان نمی‌نشینند بلکه آنان را می‌جویند و قبل از ابراز نیاز، بی‌نیازشان می‌کنند. فرزندان علی، کرامت و رادمردی را تا به جایی بالا برده‌اند که جز به نردبان خیال، نمی‌توان به آن جا رسید.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
این علی است؛ عموی من، جانشین و داماد پیامبر، جنگاور افسانه‌ای، صاحب ذوالفقار، همبازی کودکان یتیم، داناترین مرد جهان، بخشنده‌ترین انسان روی زمین، شیر خدا و کارگر سخت‌کوش و روزمزد نخلستان‌های مدینه که اگر زُمُختی دستان تَرَک خورده‌اش مانع نبود، گرمی سرانگشتِ مهربانش را از گونه‌هایم دریغ نمی‌کرد. و این منم؛ مسلم پسر عقیل، نوه ابیطالب، برادرزاده علی، همو که عموی من است، جانشین و داماد پیامبر، جنگاورِ افسانه‌ای... در خاندان ابیطالب، همه راهها به عمویم علی ختم می‌شود.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
در می‌زنم. وارد می‌شوم و پس از سلام به دخترعمویم زینب که مشغولِ دستاس است، می‌گویم: «دختر عموجان، برادرتان حسین بر شما درود می‌فرستد و...» قبل از آن که جمله‌ام را تمام کنم، مثل اسفند بر آتش از جا می‌جهد: «جانم فدای حسین و آن که از او برایم خبر آورد...» و بعد، «حسینم، برادرم» گویان به سمت در می‌رود. در نیمه راه، رو برمی‌گرداند و می‌گوید: «چه نیکو پیام آروی هستی ای مسلم!» حسین برای همه عزیز است و برای زینب، عزیزتر. وقتی مَقدَمِ حسین تا این حد گرامی است، دلم می‌خواهد همواره پیام‌آورِ ورود او به هر خانه و شهری باشم.
محمد نیک
صدای بانو فاطمه زهرا در گوشها می‌پیچد، آن‌گاه که خطاب به فرشتگان می‌فرماید: «نه، عزیزترین و ارجمندترین ذخیره‌ام را بیاورید؛ دستان بریده پسرم عباس برای شفاعت عالمیان کافی است...»
«روشنا»
عبیدالله بن ابی حصین ازدی فریاد کشید: ای حسین! آب را می‌بینی که خنک و گواراست و از زلالی به رنگ آسمان است؟ به خدا یک قطره از آن نمی‌چشی تا از تشنگی بمیری. حسین دست به آسمان برداشت و گفت: خدایا، او را از تشنگی بکش و هرگز او را نبخش.
mohdiu
غلامِ ماه سیما و فرشته خصالِ حسین، پیش از آن که لب به پرسش باز کنیم، پاسخ داد: کوتاه زمانی است که چاه این منزلگاه خشکیده است. در این مدت به فرمان سرورمان حسین، هر روز با مشک‌هایی پر از آب بدین‌جا می‌آییم و به انتظار کاروانیان می‌مانیم تا به جرعه‌ای آب، میهمان‌شان کنیم و از آنان بخواهیم تا بر ما منت گذارند و در شهر پیامبر، میهمان فرزند او باشند.
mohdiu
من لبابه‌ام؛ خوشبخت‌ترین زن زمین، همسر عباس، عروس فاطمه کلابیه، امّ‌البنین، همسر علی امیرالمؤمنین، کنیز مهربان کودکی‌ام، بالابلند بهشتی، سنگ صبور گره‌گشا، شیرزن شمشیرزن، بانوی افسانه‌ای و... زنی که هر روز کمتر می‌شناسمش...
mohdiu
روی پایش نشستم، دستش را گرفتم و با صدای بلند گفتم: من شما را دوست دارم. شما خیلی کنیز خوب و مهربانی هستید. مادرم و یکی ـ دو تن دیگر از زنان با خجالت‌زدگی از حرف من، برآشفتند که: لبابه؟!... کنیز مهربان در حالی که با حرکت دست، آنان را دعوت به خویشتنداری می‌کرد، مرا به گرمی در آغوش گرفت و بوسید و با چشمان به اشک نشسته و صدایی لرزان گفت: ممنونم دختر قشنگم. کاش همین‌طور باشد. خدا کند کنیز خوبی باشم... این خاطره اولین دیدار من با فاطمه کلابیه، امّ‌البنین بود.
mohdiu
ـ عباس... عباس... عباس یعنی شیر بیشه. و چه نامی زیبنده‌تر و برازنده‌تر از این نام برای مولودی که پدرش شیر خدا (اسدالله) است و مادرش ماده شیرِ بنی کلاب؟!
mohdiu

حجم

۱۱۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۱۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۴۵,۶۰۰
۱۳,۶۸۰
۷۰%
تومان