بریده‌هایی از کتاب روانشناسی پول

«هر کاری را تا زمانی که خودتان مجبور نباشید انجامش دهید، ساده به نظر می‌آید».

ورزش هم مانند پول‌داری است. با خودتان می‌اندیشید: «خب! من کارم را انجام دادم و حالا حق دارم خودم را به صرف غذایی درست و حسابی دعوت کنم.» ثروت، مانند ردکردن این دعوت و سوزاندن کالری خالص است؛

نکته این است که سقفِ مقایسهٔ اجتماعی چنان بلند است که دست هیچ‌کس به آن نمی‌رسد و این بدان معناست که این نبرد برنده‌ای ندارد، تنها راه برنده‌شدن در آن، پرهیز از ورود در آن است و پذیرشِ این‌که به‌قدر کفایت در اختیار دارید؛ حتی اگر کم‌تر از دارایی افراد دوروبرتان باشد.

«تاریخ هیچ‌گاه تکرار نمی‌شود؛ این مردمند که تکرار می‌شوند.»

. این داستان‌ها بی‌نهایت قدرتمندند و می‌توانند کاری کنند که هرچیزی را باور کنید.

دو مقوله وجود دارد که چه به آن توجه نشان دهید چه ندهید بر زندگی‌تان اثر می‌گذارد: پول و سلامتی

هرگونه خطری را می‌توانید پیش‌بینی کنید الا آن‌هایی که زیادی احمقانه و عجیب باشند؛ اما همان مواردِ عجیب، بیش‌ترین آسیب را می‌زنند؛ زیرا بیش از حد تصورتان اتفاق می‌افتد و شما هیچ برنامه‌ای برای مقابله با آن‌ها ندارید.

سرمایه‌گذاران، احساس دارند؛ به همین دلیل هم نمی‌توان با توجه به اعمال پیشین‌شان پیش‌بینی کرد که گام بعدی آن‌ها در چه مسیری خواهد بود

می‌توانید در نیمی از موارد راه را اشتباه بروید و هنوز هم پول پارو کنید.

کسی را می‌توان نابغهٔ سرمایه‌گذاری خواند که در آن هنگام که همهٔ اطرافیانش از خود بی‌خود شده‌اند، رفتاری متعادل و معقول داشته باشد.