بریدههایی از کتاب کافه ژپتو
۳٫۹
(۳۳۰)
"ای دل! صبور باش و مخور غم که عاقبت... این شام صبح گردد و این شب سحر شود... گویند سنگ لعل شود در مقام صبر... آری شود، ولیک به خون جگر شود... از هر کنار، تیر دعا کردهام رها... باشد کز آن میانه یکی کارگر شود."
Mersana
نباید حرفهایم ناتمام و نگفته بماند. "تا نگاه میکنی، وقت رفتن است... ناگهان چقدر زود دیر میشود!"
امیرحسین
- ولی دوست داشتن هم مثل خیلی چیزای دیگه نشونه داره... مثل هر چیز باارزش دیگهای که رو و دستمالی شده نیست... دیدنش سخته... ولی اینکه نمیبینیش، دلیل نبودنش نیست.
Anisa
- زنده بودن مثل این میمونه: راه رفتن روی ابری از نادونی... بالا و پایین شدن و احساسات اونایی رو که دور و برت هستن، لگدمال کردن... زنده بودن اینجوریه که...
گرفته، همراهم میگوید:
- انگار یه میلیون سال وقت داری... پس راحت هدر میدی و میگذری...
Anisa
- واقعیت زندگی رو... زندگی خودمو نمیفهمیدم... معنی واقعی دوستی و رفاقتو نمیفهمیدم... خیام واقعی رو نمیشناختم.
Anisa
بیانصاف، دیگر فقط لبخندهایش دلبرانه نیست، فقط نگاهش شیرین عسل نیست. انگار نذر کرده هر روز بیاید، با هر حرکتش، هر قدمش، هر نشستن و بلند شدنش، هر نفسش، کلامش، مرا وادار به عاشقی کند. دلبری شده که لبخند هم میزند.
Anisa
دعوتش کن خونهتون... بگو خوشگل کنه و حتماً اون گردنبند طلای بچگیشو بندازه... کمکش کن باور کنه خدا خیلی حواسش بهش هست... این کارو به خاطر من میکنی؟
Anisa
مسافری هستم که دم رفتن، یادش افتاده باید روی وسایل خانه ملحفهٔ سفید بکشد، به گلدانها، سیر و پُر آب بدهد، شیر اصلی آب و گاز را ببندد، پنجرهها را یکییکی چک کند مبادا باز مانده باشند و دست آخر باید یادش باشد کلید خانه را ببرد بدهد به همسایهٔ مطمئنش که هر روز سر بزند، به مرغ عشقها آب و دانه بدهد و هوای گلدانها را داشته باشد.
کاربر ۳۲۳۴۴۰۸
- آدما موجودات غریبی هستن! حتماً باید چیزی رو از دست بدن تا متوجه ارزشش بشن.
shima mousavi
مسافری هستم که دم رفتن، یادش افتاده باید روی وسایل خانه ملحفهٔ سفید بکشد، به گلدانها، سیر و پُر آب بدهد، شیر اصلی آب و گاز را ببندد، پنجرهها را یکییکی چک کند مبادا باز مانده باشند و دست آخر باید یادش باشد کلید خانه را ببرد بدهد به همسایهٔ مطمئنش که هر روز سر بزند، به مرغ عشقها آب و دانه بدهد و هوای گلدانها را داشته باشد.
فکر میکنم این سفر، هر چقدر هم آدم آمادهاش باشد، باز هم آماده نیست و کاری نکرده و فراموش شده دارد. از آنها که وسط جاده بیهوا یادش میآید آخ! فلان کار را نکردم! عجیب هم نیست. آدمها در زندگی بارها و بارها به سفر میروند، اما فقط یکبار میمیرند. دلشوره دارم از مُردن. از کارهای نکرده و حسرتهایی که با خودم میبرم.
mobina
"همه یادشون میمونه باهاشون چیکار کردی، ولی یادشون نمیمونه براشون چیکار کردی!"
royamalekinasab
"همه یادشون میمونه باهاشون چیکار کردی، ولی یادشون نمیمونه براشون چیکار کردی!"
ARASTEH
دیگران شدهاند وصلههای تن... که اگر خوبی کردهام، وظیفه دانستهام و اگر بدی نکردهام هم وظیفه.
دردونه
تکرار میکند:
- یا غزلپوشم منو نمیخواد... یا لیلای خوابم دیگه نمیآد.
مری و راه های نرفته اش
توی همین چند روزه فهمیدم حقیقت همیشه اونی نیست که میبینیم... خیلی چیزا هست که نه میشه راحت دید، نه میشه راحت گفت... یه وقتایی خودمون نمیدونیم امید آخر یه آدمیم...
مری و راه های نرفته اش
تازه گرفتمش... جمع و جوره... جون میده برای اینکه اندازهٔ دو نفر توش چایی یا قهوه بریزی، اما فقط یه لیوان داشته باشی برای خوردن
najmeh_ri
- لحظههایی که میگذرن، نمیشه برشون گردوند
najmeh_ri
عسل نابی شده که نگاهش کام زهر خورده را هم شیرین میکند.
Anisa
"بی تو فردایی ندارم که بخوام به نبودن تو عادت بکنم/ بی تو دیگه زنده نیستم که یه روز حتی از خدا شکایت بکنم."
Anisa
میگه... دلتنگ که میشوی، چشمهایت را ببند... مثل یک عکس فوری، فوری ظاهر میشوم!
Anisa
حجم
۵۹۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۴۰ صفحه
حجم
۵۹۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۴۰ صفحه
قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۷۰%
تومان