بریدههایی از کتاب خانه ادریسیها
۳٫۵
(۹۴)
بروز آشفتگی در هیچ خانهیی ناگهانی نیست؛ بین شکاف چوبها، تای ملافهها، درز دریچهها و چین پردهها غبار نرمی مینشیند، به انتظار بادی که از دری گشوده به خانه راه بیابد و اجزاءِ پراکندگی را از کمینگاه آزاد کند.
صبا
«چه خوش آن قماربازی که بباخت هرچه بودش ـ بنماند هیچش الّا هوس قمار دیگر.»
Fa Ne
پیروزی بر نفس، کار شعار و فلسفه نیست؛ جریانی خاموش در عمق است.
"هلاله"
شما برای مردم هیچ حقّی قائل نیستید، آنها را وسیله میدانید، وقتی کارتان تمام شد، راحت دورشان میاندازید
بهار قربانی
زیستن کاش به آیین بود و هر کالبدی معبدی.
Mobina_ql
«ما همه چیز را با خیالمان میسازیم؛ تا هست نمیبینیمش، وقتی از دست رفت، خاطرهاش را ستارهباران میکنیم.»
Mobina_ql
نفرتها و عشقهایمان را چقدر جدّی میگرفتیم، انگار تا ابد طول میکشید.»
Mobina_ql
«با برداشتن سنگ اوّل، خرابی سد شروع میشود، پشت هر خشونت، چهره زشت خشونتی بزرگتر پنهان شده، ادامه این دور باطل باعث میشود تا آسیابهای قدرت با خون به راه بیفتد.»
Fa Ne
دانایی آغاز تباهیست؛ تو برای هر شناخت تازهیی باید گوشهیی از خودت را قربانی کنی!
"هلاله"
همیشه قدرت مرموزی مرا به جاهای ناشناس میبرد. شاید میخواهم از خودم فرار کنم. امّا زمانی میرسد که باید ایستاد و جام زهر را تا ته سرکشید.»
"هلاله"
انداخت: «تیمور! انسانها یکجور نیستند، بعضی طبیعت آب را دارند، ـ یک جا بمانند میگندند.
بادصبا
همین روزها مثل مور و ملخ میریزند، فرهنگ و زیبایی را نابود میکنند، ابتذال جای آن میگذارند
Ghazaal
«رکسانا! زندگی کن! هیچ چیز برابر با آن نیست.»
Fat.mosh
«شوکت اشتباه میکند. تقصیر آتشخانه مرکزیست. یوسف میگوید قدرت او را فاسد کرده.»
لقا به تقلید قهرمانها انگشت روی بینی گذاشت: «یواش! خبر میبرند.»
گلرخ شانهیی بالا انداخت: «به درک! من یکی نمیترسم.»
«میبرندت پشت سیمها.»
«فرق نمیکند. وقتی آدم نمیتواند حرف دلش را بگوید انگار پشت سیم است.»
کاربر ۴۸۴۹۱۵۸
«حالا به مرگ فکر میکنید؟»
«هیچکس به چیزهای نزدیک فکر نمیکند.»
"هلاله"
در خاندان ادریسی او اوّلین و آخرین زنی بود که در چارچوبها نگنجید.
"هلاله"
«با برداشتن سنگ اوّل، خرابی سد شروع میشود، پشت هر خشونت، چهره زشت خشونتی بزرگتر پنهان شده، ادامه این دور باطل باعث میشود تا آسیابهای قدرت با خون به راه بیفتد.»
"هلاله"
«پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی. در گریختن رستگاریی نیست. بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.»
"هلاله"
«این جماعت غربتم را به نهایت میرسانند.»
"هلاله"
فکر میکنند اضافی است؟ کتاب، مجسّمه، گلدان، نقّاشی و موسیقی، هر چیز زیبا زیادی است؟
R.Khabazian
حجم
۵۲۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰۸ صفحه
حجم
۵۲۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰۸ صفحه
قیمت:
۱۷۰,۰۰۰
۸۵,۰۰۰۵۰%
تومان