بریدههایی از کتاب این منم که رهایت می کنم!
۴٫۴
(۲۳)
به خودت اجازه بده با تمام وجود به کسی عشق بورزی و سپس تمام و کمال او را رها کنی.
دنیا
رمانی در یک دست و فنجان قهوه در دست دیگر در تختم دراز میکشم و فقدانت را در شکافی که مرا میبلعد و در بر میگیرد احساس خواهم کرد.
دنیا
اگر میخواهی عشق موجب رشدت شود باید درسهای زیادی از آن بیاموزی.
دنیا
تکههایی از او تا ابد در وجود تو به زندگی ادامه خواهند داد و کنار گذاشتنشان به معنای کنار گذاشتن بخشی از وجود خودت خواهد بود؛ ولی روزی تصمیم میگیری علیرغم همهٔ اینها به زندگی ادامه دهی ـ
دنیا
اگر موفقیت را یک پلکان در نظر بگیریم، در تمام زندگی دو پله بالا میرویم و یک پله به عقب برمیگردیم و این طبیعی است. به این شکل خود را کنترل میکنیم و به راهمان ادامه میدهیم.
دنیا
احساس میکنی یک بار دیگر دلت برای کسی که به بخشی از وجودت تبدیل شده بود تنگ میشود فکر نکن که در این مسیر شکست خوردهای. اتفاقات بد در یک چشم برهم زدن ناپدید نمیشوند و اتفاقات خوب هم به مرور زمان رخ میدهند. جا افتادن همه چیز زمان میبرد؛ و باید اینطور باشد.
دنیا
مطمئنیم که سزاوار بهترینیم. جایی که به خود میبالیم که به کمتر قانع نشدیم.
دنیا
زمانی نیاز به تنهایی داری که در حال رشدی تا به خودِ جدیدت تبدیل شوی. وقتی مثل مار در حال پوست انداختن هستی برای مدفون ساختن خودِ قبلیات به زمان نیاز داری. با بیاحتیاطیِ تمام به خود جدیدمان تبدیل میشویم ـ بدون سنجیدن حد و مرزهای کسی که قرار است باشیم.
دنیا
ولی به همین شکل که هستی کاملی و هرچه زودتر به اهمیت این موضوع پی ببری زودتر به آرامش میرسی.
دنیا
گذشت یعنی دیگر اجازه ندهی اتفاقاتی که برایت افتاده تو را تعریف کنند
دنیا
گذشت به این معناست که تصمیم بگیری زخمهایت را شفا دهی و به نشانی که بر پوستت میگذارند توجه نکنی
دنیا
گذشت چیزی است که در طول این مسیر به تو انگیزه میدهد.
گذشت یعنی کنار گذاشتن گذشته
دنیا
عشق فوقالعاده است، ارزش عاشق شدن را دارد و تو را کامل میکند، ولی هرگز نباید مانعی باشد بین کسی که دوستش داری و سبک زندگیات.
دنیا
بدنی که هرگز آن شکلی را که دوست داری نداشته، دانشی که هرگز به دست نیاوردی، شهامتی که نداشتی و تلاشی که هرگز نکردی. شاید هرگز شهامت و هوش و قدرتی را که دیگری از تو انتظار دارد نداشته باشی، ولی به همین شکل که هستی کاملی و هرچه زودتر به اهمیت این موضوع پی ببری زودتر به آرامش میرسی.
mrzi
متوجه میشوی که اصلاً عاشق او نبودی، بلکه عاشق چیزی بودی که میتوانستی داشته باشی. که شاید متعلق به تو میشد. بخش کوچکی از وجودت همیشه فکر میکرد: «چه میشد اگر ...»، و شاید تو این را دوست داری.
mrzi
تو عاشق احتمالات شدی. عاشق شایدها و کاشها شدی.
عاشق سفرهایی شدی که نرفتی، نقشههایی که نکشیدی، و آیندهٔ مبهم و ناملموسی که فرصتی برای ساختنش در اختیار نداشتی. عاشق احتمال اتفاقاتی شدی که اگر همان بودی که در این رابطه میماندی، رخ میداد. همان کسی که بیدرنگ میتوانست اسیر عشق شود.
mrzi
رضایت خاطر هرگز آن ایستگاهی نیست که قطار زندگیات در آن بایستد و تو از آن پیاده شوی؛ شوری و هدفی است که همیشه باید به دنبال آن باشی و همیشه آن را بیشتر بخواهی.
mrzi
میدانم دلت میخواهد کسی به تو بگوید که لازم نیست برای اینکه کسی دوستت داشته باشد خودت را به نسخهای ناچیزتر، شکنندهتر و درماندهتر از خودت تبدیل کنی. فقط باید کمی بیشتر صبر کنی، کمی بیشتر تلاش کنی و با روش متفاوت خودت عشق را پیدا کنی
mrzi
وقتی با اعتماد به نفس، آزادانه و بدون محدودیت زندگی میکنی نیرویی از خودت متصاعد میکنی که محال است قلابی باشد. همان نیرویی که میتواند نه تنها زندگی تو، بلکه زندگی اطرافیانت را تغییر دهد.
پس دیگر به دنبال کسی نگرد که قرار است باقی عمرت را با او بگذرانی. خودت همان کسی باش که قرار است پیدایش کنی.
و بگذار همه به دنبال تو بگردند.
mrzi
چون حقیقت طعنهآمیز این است که وقتی نگران مجذوب کردن دیگران نباشی از همیشه جذابتری.
mrzi
حجم
۸۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۸۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان