بریدههایی از کتاب این منم که رهایت می کنم!
۴٫۴
(۲۳)
روزی میرسد که کسی همهٔ ظرایف وجودت را دوست خواهد داشت. مدل سرفه کردنت را دوست خواهد داشت. وقتی کلیدهایت در دستت است و فکر میکنی گمشان کردهای به تو میخندد. روزی کسی از آن طرف اتاقی شلوغ به تو خیره میشود و دقیقاً میداند وقتی سرت را روی نوشیدنی مورد علاقهات خم میکنی چه احساسی دارد. روزی سرانجام کسی قدر همهٔ پیچیدگیهایت را خواهد دانست
شاداب
چطور بیتوقع عشق بورزیم:
ابتدا خودت را دوست داشته باش. نه لزوماً بیشتر از همه، بلکه اول از همه. برنامههایی را که به خاطرشان هیجانزده بودی به این دلیل که شخص دیگری وقتت را میخواهد به هم نزن. برای اینکه کسی را در برنامهات بگنجانی که احتمالاً به هر حال در لحظهٔ آخر همه چیز را به هم میزند زمانبندیات را دوباره تنظیم نکن. تکلیفت را با خودت مشخص کن ـ حتی وقتی که میخواهی در مقابل خواستههای دیگران تسلیم شوی ـ چون میدانی چه میخواهی و چیزی که میخواهی همیشه یکسان نیست.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
روز خوبی را شروع کن، حتی اگر کسی آرزویش را برایت نداشته باشد. وقتی کسی به یاد تو نیست، خودت راهی برای شعلهور نگه داشتن آتش وجودت پیدا کن چون دنیا نیازمند نور وجود تو است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
گاهی بهترین کاری که میتوانی برای کسی که دوستش داری انجام دهی رها کردن اوست ـ تا بتواند به آن کسی تبدیل شود که در کنار تو هرگز تحقق نمییافت.
شاداب
باید بدانی که میتوانی دردهایت را بهبود بخشی، زخمهایت را شفا دهی و به خودت اعتماد داشته باشی که میتوانی از شرایطی که باعث رشد تو یا کمک به تو نمیشود خارج شوی.
دنیا
اگر یک کار در زندگی هست که باید از آن دست بکشیم، انتظار کشیدن برای کسی است که قرار است از راه برسد و زندگیمان را تغییر دهد. همان کسی باش که منتظری تا بیاید و زندگیات را تغییر دهد. طوری زندگی کن که انگار عشق زندگیات هستی.
مریم
تو دنیا را در خود داری. تو عمیقی. تو آتشی درخشان و غرندهای در دنیایی مملو از آدمهای زخمی. پس لطفاً اجازه نده این آدمهای زخمی تو را از بین ببرند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
رضایت خاطر هرگز آن ایستگاهی نیست که قطار زندگیات در آن بایستد و تو از آن پیاده شوی؛ شوری و هدفی است که همیشه باید به دنبال آن باشی و همیشه آن را بیشتر بخواهی.
ماه.
نور را به زندگیات راه بده، حتی اگر کسی نور تو را نبیند. روز خوبی را شروع کن، حتی اگر کسی آرزویش را برایت نداشته باشد. وقتی کسی به یاد تو نیست، خودت راهی برای شعلهور نگه داشتن آتش وجودت پیدا کن چون دنیا نیازمند نور وجود تو است.
و تو عزیز من، قویتر از آنی که صبح به خیر نگفتن دیگران بتواند تو را به موجودی ناچیز و حقیر تبدیل کند.
بهسین
روزی که سرانجام تصمیم میگیری به زندگی ادامه دهی روزی است که با همهٔ ترسها، دردها و تردیدهایت به پا میخیزی و به آینده نگاه میکنی. روزی که سرانجام با خودت کنار میآیی.
شاداب
تو عاشق احتمالات شدی. عاشق شایدها و کاشها شدی.
شمع'
که مدتها تو را همه جا خواهم دید ـ در پنجرههای طبقهٔ دوم، در چهرهٔ غریبهها، در عکسها و خاطراتی که بعد از رفتن تو قلبم را از هم خواهند گسیخت. میدانم که دلتنگی برای تو دوباره قلبم را میشکند و جای خالیات را در وجودم احساس خواهم کرد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
حقیقت طعنهآمیز این است که وقتی نگران مجذوب کردن دیگران نباشی از همیشه جذابتری. وقتی با اعتماد به نفس، آزادانه و بدون محدودیت زندگی میکنی نیرویی از خودت متصاعد میکنی که محال است قلابی باشد. همان نیرویی که میتواند نه تنها زندگی تو، بلکه زندگی اطرافیانت را تغییر دهد.
پس دیگر به دنبال کسی نگرد که قرار است باقی عمرت را با او بگذرانی. خودت همان کسی باش که قرار است پیدایش کنی.
و بگذار همه به دنبال تو بگردند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
تو همانی که قرار است از خودت پاداش بگیری. تو همانی که در شکستها باید دست خودت را بگیری. تو همانی که قرار است هر بار زمین میخوری دست خودت را بگیری و از زمین بلند شوی، و اگر اینها کیفیتهایی حاصل عشق نیستند پس چه هستند.
مریم
اگر از تنها سر کردن زندگیات واهمه نداشته باشی، فرصتهای بیشماری سر راهت قرار خواهند گرفت. میتوانی در هر قارهای که میخواهی زندگی کنی. میتوانی از نردبان ترقی بالا بروی. میتوانی به دانشگاه برگردی و در رشتهای که همیشه به آن علاقه داشتی تحصیل کنی، بدون اینکه نگران تحمیل بارِ مالی آن بر زندگی دیگری باشی. عشق به شکلی نامحسوس باعث عقب ماندن ما در زندگی میشود که شاید هرگز متوجه آن نشویم.
مریم
لطفاً شمارهام را پاک کن، چون من نمیخواهم شمارهات را پاک کنم؛ چون تو را با چنان اطمینانی میخواهم که شاید تو هرگز نداشتهای؛ چون مطمئنم اگر تلفن بزنی یا پیام بدهی جوابت را میدهم؛ چون اطمینان دارم؛ چون کسانی را که دوستشان دارم در نیمهٔ راه رها نمیکنم و تفاوت بین من و تو همین است. تلفنهای گاهی و گداری را دوست ندارم. نمیخواهم بازیچه باشم.
لطفاً شمارهام را پاک کن، چون شایدها را دوست ندارم. اطمینان میخواهم. قاطعیت میخواهم. کسی را دوست دارم که وقتی میگوید میآید حتماً میآید. نمیخواهم عمرم به انتظار بگذرد و برای کسی هدر شود که عشق را در نیمهٔ راه رها میکند. نمیخواهم اواخر شب به من پیام بدهی و بگویی:
«دلم برایت تنگ شده.»
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
برای اینکه بتوانی بیتوقع عشق بورزی باید مسائلی را که کنترلی روی آنها نداری بشناسی. باید بدانی که پلیدی درون همه هست، و هیچ کس برای مبارزه با پلیدیِ درون خود دِینی به تو ندارد. در پایان، دو انتخاب پیش رو داری: یا او را همانطور که هست بپذیر، یا راهت را بکش و برو. حد وسطی وجود ندارد. در عشق جای هیچ معامله، چانهزنی، توقع و کم آوردن نیست. فقط میتوانی انتخاب کنی که باشی یا نباشی. هر چیز دیگری در این وسط، بهانهای ملالآور و خودخواهانه در راه عشق است.
برای اینکه بتوانی بیتوقع عشق بورزی باید یاد بگیری طرف مقابلت را همانطور که هست قبول کنی. دیگران متعلق به تو نیستند که بخواهند خود را به خاطر تو تغییر دهند یا از نو بسازند، یا تو از آنها توقع داشته باشی.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
برای اینکه بتوانی بدون توقع عشق بورزی در کارهایت صادقانه رفتار کن. اگر نمیخواهی بازیچه شوی کسی را بازیچه نکن. پاسخ پیامش را بده. خودت را نشان بده. منظورت را دقیق بگو و برای شایدها وقت صرف نکن.
در دنیایی پر از مردمِ بیصداقت، تو یکی از آنها نباش حتی اگر این باعث شود یکیـ دو بازی احمقانه را ببازی. مردم افراد شبیه به خودشان را جذب میکنند، و اگر تو به دنبال افراد صادق و باشعور هستی، خودت هم یکی از آنها باش. شاید در این میان، مجبور شوی چند آدم بازنده را از سر باز کنی. چه اشکالی دارد. تو قرار است به همان که میخواهی تبدیل شوی.
mohiii ftt
به سنی میرسیم که چیزی نیستیم جز قلبی شکسته و روحی دردمند که نومیدانه در جستوجوی آرامش و رضایت خاطریم. بیشتر میخواهیم ولی آنقدر خستهایم که تقاضا نمیکنیم. از جایی که در آن قرار گرفتهایم خستهایم، ولی میترسیم دوباره شروع کنیم. باید ریسک کنیم، ولی از متلاشی شدن زندگیمان و هرچه که ساختهایم میترسیم؛ چون نمیدانیم چند بار دیگر میتوانیم از نو شروع کنیم.
همهٔ ما فکر میکنیم در این فرسودگی تنهاییم؛ ولی حقیقت این است که از یکدیگر خستهایم ـ خسته از بازیهای زندگی، دروغهایی که به هم میگوییم و تردیدهایی که داریم. نمیخواهیم نقش آدم شرور را بازی کنیم، ولی از طرف دیگر نمیخواهیم احمق باشیم؛ و به این ترتیب است که گارد میگیریم
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
نباید همه چیز را فدای عشق کنی. میدانم که خلاف این را به تو گفتهاند. فیلمهای عاشقانهٔ بسیاری دیدهای و رمانهای بسیاری خواندهای، ماجراهای عاشقانهٔ خانواده و دوستانی را شنیدهای که روابط بسیار موفقی داشتهاند و همهٔ اینها به تو میگویند که باید همه چیز را فدای عشق کنی. همه چیز را با هم نمیتوانی داشته باشی؛ و شاید حق با آنهاست. نمیتوانی همه چیز را با هم داشته باشی، ولی باید بتوانی چیزهای بااهمیت را در زندگی حفظ کنی.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
حجم
۸۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۸۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان