تیلی جواب داد: «من فقط فکر میکنم که شجاع بودن بهطور طبیعی به بعضی از مردم بیشتر از بعضیهای دیگه میآد.»
مامانبزرگ جواب داد: «معمولاً همون چیزهایی که بهطور طبیعی به دست نمیآن، مهمترینها هستن.
f.r
تیلی فکر کرد شاید درمورد چاک بد قضاوت کردهاند؛ مگر کسی میتوانست با وجود داشتن مجموعهٔ کامل داستانهای هریپارتر آنقدر بد باشد؟
🕊️📚kerm ketab
هیچوقت از لندن خیلی دور نشده بود، اما احساس میکرد در بین صفحات کتاب، مسافری باتجربه است
aida
همهمون یهجورهایی ناهنجاریم؛ همینه که زنده بودن رو قشنگ میکنه. ما فراتر از طرحهای داستانی شستهرُفتهایم: ما متناقض و گیجکنندهایم و این فوقالعادهست. یهکم تناقض هیچ اشکالی نداره و به عقیدهٔ من باید با آغوش باز پذیراشون باشی،
booklover
آملیا گفت: «تو خیلی شبیه اونی، ماتیلدا! نمیخوام کاری کنم که حس کنی هری پاتری، ولی واقعاً چشمهات عین مامانته.
booklover
فقط نمیفهمم چرا دوستی آسون نیست. چرا پیدا کردن کسی که دوست داشته باشی باهاش حرف بزنی اینقدر سخته؟
booklover
باید از منطقهٔ امن کتابخوانیت بیای بیرون
booklover
فکر نکنم بهترین دوست معنی ثابتی داشته باشه. بعضی وقتها کسی که با تو دوست میشه هیچ شباهتی به انتظارات تو نداره. دوستهات باید بهترین خصوصیات درونی تو رو کشف کنن، نه اینکه شبیه تو باشن. مطمئنم که تو هم مکمل کسی هستی.»
booklover
بابابزرگ پرسید: «و دقیقاً چی باعث میشه که بشه به کسی گفت بهترین دوست؟»
تیلی جواب داد: «کسی که کنارت بمونه، کسی که هیچوقت حوصلهش از حرف زدن باهات سر نره. کسی که ماجراجو و باهوش و شجاع و بامزه...» و درحالیکه معیارهایش را با انگشت میشمرد ادامه داد: «کسی مثل آنه شرلی یا آلیس در سرزمین عجایب. ضمناً اونها شخصیتهای موردعلاقهٔ من هستن.
booklover
تیلی گاهی فکر میکرد لابد «رفاقت» را توی یکی از درسهای مدرسه یاد داده بودند و او آن جلسه غایب بوده و عقب افتاده و هیچوقت نتوانسته خودش را به بقیه برساند.
booklover