بریدههایی از کتاب کتاب گردها و شرکا؛ جلد اول
۴٫۸
(۳۵)
کتابهایی که میخونیم کمک میکنن تا تصمیم بگیریم میخوایم چهجور آدمی باشیم.
🕊️📚kerm ketab
بعضی وقتها منطقی بودن خیلی خستهکنندهست
🕊️📚kerm ketab
تیلی گاهی فکر میکرد لابد «رفاقت» را توی یکی از درسهای مدرسه یاد داده بودند و او آن جلسه غایب بوده و عقب افتاده و هیچوقت نتوانسته خودش را به بقیه برساند.
-Phantasmagori-
داد: «دوتا کتاب موردعلاقهٔ من، آنه در گرین گیبلز و آلیس در سرزمین عجایبه. آنه و آلیس شخصیتهای محبوب منن.»
«چرا اینقدر دوستشون داری؟»
تیلی مکثی کرد و گفت: «دلایل زیادی داره، اما بیشتر بهخاطر این دوستشون دارم که حتی وقتی کتابهاشون رو نمیخونم هم واقعی به نظر میآن.»
جک پرسید: «منظورت از واقعی چیه؟»
تیلی به این سؤال با دقت فکر کرد.
«مثلاً، بعضی وقتها که نمیدونم چیکار کنم، فکر میکنم اگه آنه جای من بود چیکار میکرد، یا اینکه دلم میخواد درمورد چیزی که یاد گرفتهام با آلیس حرف بزنم، و یه ثانیه بعدش یادم میافته که اونها آدمهای واقعی نیستن که بتونم برم و باهاشون صحبت کنم.»
Emily
برای خواهرم هِستِر که از داستانهایی شبیه داستانهای من آفریده شد.
ن. عادل
جادوی کتاب تنها جادویی است که داریم
🕊️📚kerm ketab
تیلی گاهی فکر میکرد لابد «رفاقت» را توی یکی از درسهای مدرسه یاد داده بودند و او آن جلسه غایب بوده و عقب افتاده و هیچوقت نتوانسته خودش را به بقیه برساند.
bad girl
تیلی گفت: «فقط نمیفهمم چی واقعیه و چی تخیله.»
«من فهمیدم بیشتر چیزها ترکیبی از هر دوشون هستن و واقعیت، زیادی دستِ بالا گرفته شده. واقعیت بانوی دمدمیمزاجیه.» گربه دوباره لبخند زد. «عوض میشه و میلغزه و هرگز کاملاً طوری که دلت میخواد یا ازش انتظار داری رفتار نمیکنه. اون دوست حقهبازیه. دیگه برات نگم که توی سرزمین عجایب حتی بدقلقتر هم میشه.»
booklover
هیچکس تو زندگی واقعی ماجراهای بهدردبخور نداره.»
arefeh
بابابزرگ با تعجب پرسید: «واقعاً؟ خب، من فکر کردم اون بهترین دوستته.»
تیلی با حالتی جدی گفت: «من اصلاً بهترین رفیق ندارم و فهمیدهام که توی مدرسه کسی نیست که در حدی باشه که بشه بهش گفت بهترین دوست.»
بابابزرگ پرسید: «و دقیقاً چی باعث میشه که بشه به کسی گفت بهترین دوست؟»
تیلی جواب داد: «کسی که کنارت بمونه، کسی که هیچوقت حوصلهش از حرف زدن باهات سر نره. کسی که ماجراجو و باهوش و شجاع و بامزه...»
ن. عادل
آنه با ناراحتی گفت: «ماتیلدا، من که میمون سیرک نیستم. اون نمیتونه من رو ببینه، چون مال توام. تنها راهش اینه که هر دوتون...
Emily
بعضی از مردم به کتابفروشی به چشم بایگانی، معبد، یا حتی ماشین زمان نگاه میکنن، اما به نظر من کتابفروشی مثل نقشهای از جهانه. اونجا مسیرهای بیشماری هست که میتونین طی کنین و هیچکدوم هم درست یا غلط نیستن. اینجا، توی کتابفروشیها، ما به خوانندهها سرنخهایی میدیم تا کمک کنیم راهشون رو پیدا کنن، اما هر خوانندهای باید یاد بگیره که قطبنمای خودش رو تنظیم کنه. پس، به امید ماجراجوییهای بیشتر
booklover
با حالتی جدی گفت: «من اصلاً بهترین رفیق ندارم و فهمیدهام که توی مدرسه کسی نیست که در حدی باشه که بشه بهش گفت بهترین دوست.»
mimi
شخصیتهای توی کتاب خیلیخیلی سازگارتر از آدمهای دوروبر ما هستن. در واقعیت، مسائل درهموبرهم زندگی راه ما رو میبندن.
arefeh
تیلی گاهی فکر میکرد لابد «رفاقت» را توی یکی از درسهای مدرسه یاد داده بودند و او آن جلسه غایب بوده و عقب افتاده و هیچوقت نتوانسته خودش را به بقیه برساند.
🕊️📚kerm ketab
«من فقط فکر میکنم که شجاع بودن بهطور طبیعی به بعضی از مردم بیشتر از بعضیهای دیگه میآد.»
🕊️📚kerm ketab
«شجاع باش، کنجکاو باش، مهربون باش،
🕊️📚kerm ketab
وقتی در زمان درست توی مکان اشتباه هستی هیچوقت نمیدونی چی ممکنه پیدا کنی.»
booklover
بنا به تجربهٔ من، کنجکاوی بهترین ماجراها رو خلق میکنه.
booklover
بعضی وقتها منطقی بودن خیلی خستهکنندهست
booklover
حجم
۷۶۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۷۶۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۹۳,۰۰۰
تومان