بریدههایی از کتاب کتاب گردها و شرکا؛ جلد اول
۴٫۸
(۳۵)
همهمون یهجورهایی ناهنجاریم؛ همینه که زنده بودن رو قشنگ میکنه. ما فراتر از طرحهای داستانی شستهرُفتهایم: ما متناقض و گیجکنندهایم و این فوقالعادهست. یهکم تناقض هیچ اشکالی نداره و به عقیدهٔ من باید با آغوش باز پذیراشون باشی،
booklover
«مشکل اینجاست که بیشتر مردم در حدی نیستن که بهترین دوستت باشن، همین و بس.»
booklover
تیلی گفت: «فقط یه ماجرا میخوام که خودم رو پیدا کنم.»
آنه گفت: «اوه، نمیشه برای پیدا کردن خودت منتظر یه ماجرا بمونی ماتیلدا! باید بری ماجرا رو پیدا کنی و باهاش محکم دست بدی و باهم بهسمت اُفق برین.»
booklover
دردسر همیشه وقتی شروع میشه که با طرف مقابلت تناسب نداری.
booklover
سب با نگاهی رؤیایی، به پشتی صندلی تکیه داد. «میدونی؟ وقتی پاتون رو توی کتابفروشی میذارین و هزاران کتابی رو که جلوتون ردیف شدهان میبینین، وقتی از دونستن این موضوع که مثل هزاران دروازهٔ کوچک، پشت هر جلد دنیای متفاوتی برای کشفکردن هست سرِ کِیف میآین، اون لحظهای که قبل از باز کردن یه کتاب جدید، دلتون هری میریزه پایین، شادیِ بودن کنار کسایی که مثل خودتون عاشق کتابن، اینها انرژی لازم کتابگردی رو فراهم میکنن و فقط توی کتابفروشیها به وجود میآن
کاربر ۲۲۱۲۲۹۷
«تو خیلی شبیه اونی، ماتیلدا! نمیخوام کاری کنم که حس کنی هری پاتری، ولی واقعاً چشمهات عین مامانته.»
ن. عادل
اسکار گفت: «به نظر عجیبغریب میآد.»
تیلی جواب داد: «همهٔ کتاب عجیبغریبه. برای همین مردم دوستش دارن.»
Emily
جادوی کتاب تنها جادوییه که داریم.
Emily
تیلی خشکش زد.
«آلیس؟»
آلیس بیحوصله گفت: «بله. میدونی، اینقدر سریع فراموش کردنِ کسی که قبلاً دیدهایش خیلی بیادبانه است.»
تیلی جواب داد: «نه، فراموشت نکردم. فقط... خواستم ببینم راستیراستی، خب، واقعی هستی یا نه.»
آلیس خم شد و آرام بازوی تیلی را نیشگون گرفت و گفت: «ای بابا! اگه از کسی بپرسی واقعیه یا نه که بیادبانهتره.»
تیلی داد زد: «اوخ! چرا اینکار رو کردی؟»
آلیس با حاضرجوابی گفت: «معلومه، برای اینکه ثابت کنم واقعیام.»
Emily
هیچکس در زندگی واقعی ماجراهای بهدردبخور ندارد
Ms.red
تیلی جواب داد: «من فقط فکر میکنم که شجاع بودن بهطور طبیعی به بعضی از مردم بیشتر از بعضیهای دیگه میآد.»
مامانبزرگ جواب داد: «معمولاً همون چیزهایی که بهطور طبیعی به دست نمیآن، مهمترینها هستن.
f.r
تیلی فکر کرد شاید درمورد چاک بد قضاوت کردهاند؛ مگر کسی میتوانست با وجود داشتن مجموعهٔ کامل داستانهای هریپارتر آنقدر بد باشد؟
🕊️📚kerm ketab
هیچوقت از لندن خیلی دور نشده بود، اما احساس میکرد در بین صفحات کتاب، مسافری باتجربه است
aida
همهمون یهجورهایی ناهنجاریم؛ همینه که زنده بودن رو قشنگ میکنه. ما فراتر از طرحهای داستانی شستهرُفتهایم: ما متناقض و گیجکنندهایم و این فوقالعادهست. یهکم تناقض هیچ اشکالی نداره و به عقیدهٔ من باید با آغوش باز پذیراشون باشی،
booklover
آملیا گفت: «تو خیلی شبیه اونی، ماتیلدا! نمیخوام کاری کنم که حس کنی هری پاتری، ولی واقعاً چشمهات عین مامانته.
booklover
فقط نمیفهمم چرا دوستی آسون نیست. چرا پیدا کردن کسی که دوست داشته باشی باهاش حرف بزنی اینقدر سخته؟
booklover
باید از منطقهٔ امن کتابخوانیت بیای بیرون
booklover
فکر نکنم بهترین دوست معنی ثابتی داشته باشه. بعضی وقتها کسی که با تو دوست میشه هیچ شباهتی به انتظارات تو نداره. دوستهات باید بهترین خصوصیات درونی تو رو کشف کنن، نه اینکه شبیه تو باشن. مطمئنم که تو هم مکمل کسی هستی.»
booklover
بابابزرگ پرسید: «و دقیقاً چی باعث میشه که بشه به کسی گفت بهترین دوست؟»
تیلی جواب داد: «کسی که کنارت بمونه، کسی که هیچوقت حوصلهش از حرف زدن باهات سر نره. کسی که ماجراجو و باهوش و شجاع و بامزه...» و درحالیکه معیارهایش را با انگشت میشمرد ادامه داد: «کسی مثل آنه شرلی یا آلیس در سرزمین عجایب. ضمناً اونها شخصیتهای موردعلاقهٔ من هستن.
booklover
تیلی گاهی فکر میکرد لابد «رفاقت» را توی یکی از درسهای مدرسه یاد داده بودند و او آن جلسه غایب بوده و عقب افتاده و هیچوقت نتوانسته خودش را به بقیه برساند.
booklover
حجم
۷۶۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۷۶۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۹۳,۰۰۰
تومان