بریده‌هایی از کتاب پیش از آنکه قهوه ات سرد شود

کاش هیرایی فهمیده بود که در قبال آزادی‌اش، کومی چه هزینه‌ای پرداخت کرده است؛

آب از سطح بالاتر به سطح پایین‌تر جاری می‌شود. این طبیعتِ نیروی جاذبه است. ظاهراً احساسات هم مطابق با نیروی جاذبه عمل می‌کنند. در حضور کسی که ارتباط نزدیکی با او داری و احساساتت را با او درمیان می‌گذاری، دروغ گفتن و دست‌به‌سر کردنش کاری دشوار است. حقیقت می‌خواهد جاری شود. این موضوع، به‌ویژه زمانی اتفاق می‌افتد که سعی داری اندوه یا نگرانی‌ات را پنهان کنی. مخفی کردن غم از یک غریبه یا کسی که مورداعتماد تو نیست، کاری به‌مراتب آسان‌تر است. هیرایی، کِی را دوست بسیار صمیمی خودش می‌دانست و می‌توانست همه‌چیزش را با او درمیان بگذارد. نیروی جاذبهٔ احساسات، قدرتمند بود. کِی توانایی پذیرفتن همه‌چیز را داشت، بخشنده بود و می‌گذاشت هیرایی هرچه در دل دارد، بیرون بریزد. فقط یک کلمه از سوی کِی می‌توانست ریسمان‌های نگرانی‌ای را پاره کند که وجودش را در بر گرفته بودند.

اینکه مادامی‌که در گذشته هستی، نمی‌توانی کاری انجام دهی که باعث تغییر زمان حال شود

آب از سطح بالاتر به سطح پایین‌تر جاری می‌شود. این طبیعتِ نیروی جاذبه است. ظاهراً احساسات هم مطابق با نیروی جاذبه عمل می‌کنند. در حضور کسی که ارتباط نزدیکی با او داری و احساساتت را با او درمیان می‌گذاری، دروغ گفتن و دست‌به‌سر کردنش کاری دشوار است. حقیقت می‌خواهد جاری شود. این موضوع، به‌ویژه زمانی اتفاق می‌افتد که سعی داری اندوه یا نگرانی‌ات را پنهان کنی. مخفی کردن غم از یک غریبه یا کسی که مورداعتماد تو نیست، کاری به‌مراتب آسان‌تر است

«وقتی به گذشته بری، هرچقدر هم تلاش کنی، نمی‌تونی زمان حال رو تغییر بدی.»

اینکه متفاوت از بقیه کار کنی، معمولاً باعث عصبانیت کسانی می‌شود که مطمئناً آن را غیرعادی می‌دانند؛

بعد از این همه مدت رفتار ناخوشایند من، تو چه مهربان نگاهم می‌کنی

در هر فیلم و رمانی که درمورد سفر در زمان است، انتظار می‌رود قانونی وجود داشته باشد که می‌گوید در هر چیزی که باعث تغییر در زمان حال می‌شود، دخالت نکن.

حتی بر فرض اینکه سفر به گذشته امکان‌پذیر باشد، این نکته که نتوانی زمان حال را تغییر دهی، قطعاً کل قضیه را بی‌فایده می‌کرد.

برایش روشن شد که از دست دادن او می‌تواند چه اندوه بزرگی باشد.

گریه، اسلحهٔ زن است.

ظاهراً احساسات هم مطابق با نیروی جاذبه عمل می‌کنند. در حضور کسی که ارتباط نزدیکی با او داری و احساساتت را با او درمیان می‌گذاری، دروغ گفتن و دست‌به‌سر کردنش کاری دشوار است. حقیقت می‌خواهد جاری شود.

«تو می‌تونی به گذشته برگردی. حقیقت داره... می‌تونی به گذشته بری، اما...» «اما چی؟» «وقتی به گذشته بری، هرچقدر هم تلاش کنی، نمی‌تونی زمان حال رو تغییر بدی.»

زندگی غذا نیست که برات حی‌وحاضر تو بشقاب بیارن.

آب از سطح بالاتر به سطح پایین‌تر جاری می‌شود. این طبیعتِ نیروی جاذبه است. ظاهراً احساسات هم مطابق با نیروی جاذبه عمل می‌کنند. در حضور کسی که ارتباط نزدیکی با او داری و احساساتت را با او درمیان می‌گذاری، دروغ گفتن و دست‌به‌سر کردنش کاری دشوار است. حقیقت می‌خواهد جاری شود. این موضوع، به‌ویژه زمانی اتفاق می‌افتد که سعی داری اندوه یا نگرانی‌ات را پنهان کنی. مخفی کردن غم از یک غریبه یا کسی که مورداعتماد تو نیست، کاری به‌مراتب آسان‌تر است.

«زندگی غذا نیست که برات حی‌وحاضر تو بشقاب بیارن.

منفی‌بافی، بیماری را بدتر می‌کند.

همیشه بر این باور بود که سنجیدن شرایط موجود بسیار مهم است

ازاونجاکه آینده هنوز اتفاق نیفتاده، حدس می‌زنم کاملاً به خودت بستگی داره...

«خواهش می‌کنم، من رو برگردون به گذشته!»