بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همه دختران گمشده | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب همه دختران گمشده

بریده‌هایی از کتاب همه دختران گمشده

نویسنده:مگان میرندا
انتشارات:نشر ستاک
امتیاز:
۲.۸از ۴ رأی
۲٫۸
(۴)
واقعاً دلم می‌خواست. حالا که فرصتم را از دست داده‌ام می‌فهمم اما نمی‌توان به عقب برگشت.
n re
آدم‌ها بعد از ده سال تغییر می‌کنند.
n re
زمان سخت و دردناک از حرکت ایستاده بود. این فقط چیزی است که خودمان خلق کرده‌ایم. وسیله اندازه‌گیری فاصله. راهی برای فهمیدن. راهی برای توضیح مسائل. اگر به او اجازه بدهی می‌تواند بچرخد و خیلی چیزها را به تو نشان بدهد. به او اجازه بده.
n re
چقدر عمر ما می‌تواند کوتاه باشد و خودمان شکننده باشیم. در یک لحظه اینجاییم و در لحظه‌ای دیگر چیزی نیستیم جز یک عکس پشت شیشه مغازه‌ای. این حسی است که در وجودت نشسته و یواش‌یواش از درون تو را می‌پوساند؛ ترس عذاب‌آوری که آدم‌ها درست در برابر چشم‌هایت سُر می‌خورند و می‌روند. من این را حس کرده‌ام؛ این حس درست زیر سطح باقی می‌ماند؛
n re
حق با فلسفه است؛ اینکه زندگی باید از انتها به ابتدا فهمیده شود.
n re
وقتی همه چیز تغییر کرد زمان ایستاد و یخ زد؛
n re
اینجا شهر بود. آدم‌ها می‌آمدند و می‌رفتند. صورت‌ها از نظر محو می‌شدند.
n re
همیشه ابتدای سفر زودتر تمام می‌شود تا انتهای آن
n re

حجم

۳۷۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۱۲ صفحه

حجم

۳۷۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۱۲ صفحه

قیمت:
۷۹,۵۰۰
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد