بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همه دختران گمشده | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب همه دختران گمشده

بریده‌هایی از کتاب همه دختران گمشده

نویسنده:مگان میرندا
انتشارات:نشر ستاک
امتیاز:
۲.۸از ۴ رأی
۲٫۸
(۴)
دنیا هیچ وقت به ساز من نخواهد رقصید. هیچ وقت اینطور نبوده و حالا هم اینطور نخواهد بود.
n re
من به گریه افتادم. آرزو می‌کردم کاش باران مرا پاک کند.
n re
شاید هیچ چیزی صمیمانه‌تر از این نیست که یک نفر همه رازهای تو را بداند. تک تک آن‌ها را. و باز با این حال کنار تو بنشیند، غذای مورد علاقه تو را برایت بخرد، خیلی نامحسوس انگشت‌هایش را روی موهایت بکشد که بتوانی بخوابی.
n re
من فکر می‌کنم وقتی کسی گم می‌شود حالش نباید خوب باشد،
n re
همیشه یک نفر دارد آدم را تماشا می‌کند.
n re
همیشه این طوری اتفاق می‌افتد. مردها در شور و اشتیاق خود را گم می‌کنند. ما آن‌ها را به اینجا می‌کشیم. تقصیر خودشان نیست.
n re
خدای من! شایعه‌ها! توطئه‌های فرضی! همیشه همه چیز همین شکلی شروع می‌شد. این طوری مردم تصمیم می‌گیرند که چه کسی گناهکار است و چه کسی بی‌گناه.
n re
تمام آنجا را در وجودش می‌دیدم. او مثل تکه‌ای از معما بود که از اصل خود جا مانده بود اما وقتی او را سر جایش گذاشتم، همان‌جایی که به آن تعلق داشت، تازه فهمیدم. او خیلی زیبا بود.
n re
اگر اجازه بدهی زمان می‌تواند خیلی چیزها را به تو نشان بدهد.
n re
شکل موهایت را تغییر بده. همه را پشت سر بگذار. برو به جایی جدید و دیگر هیچ وقت هم برنگرد. تو می‌توانی این کار را بکنی. ما می‌توانیم.
n re
اگر می‌خواهی اجازه بدهی که در افسانه‌ای فرو بروی، سعی کن اجازه بدهی آن افسانه شبیه داستانی بشود. این اتفاق همیشه می‌افتد. در تمام دنیا. به خصوص در جنگل‌ها. آن هم در نیمه‌های شب.
n re
یک بخشی از وجود نسل جدید این بود که توقع داشتند همه چیز برای خودشان معنی داشته باشد:
n re
همه چیز روی این کره خاکی یک بازی بود. یک خطر برای تسویه حساب، یک امتحان برای گرفتن جواب، یک جور بده بستان دوست و دشمن، که در آخر هم باید به این بازی نمره می‌دادی
n re
مردم با دانستن کمترین بخش از حقیقت داستان‌ها می‌ساختند و بعد هم حقایقی از توی آن جعبه بیرون می‌کشیدند. آن‌ها کسی را می‌خواستند که سرزنشش کنند. یک نفر که به او تهمت بزنند و بعد توی زندان بیندازند تا خیالشان راحت شود
n re
شایعه. همیشه از یک چیزی سرچشمه می‌گیرند.
n re
دیدن حقایق کار سختی بود. دیدن حقایق درست مثل دیدن مناظر از روی ایوان پشتی خانه ما بود. سایه‌ها در تاریکی و شکل‌هایی که از دل ترس بیرون می‌آمدند.
n re
حقیقت همیشه یک جایی همین‌جاهاست.
n re
از دست دادن چیزی که فکر می‌کردی آن را داری خیلی خیلی بدتراست.
n re
این طبیعت انسان است که بخواهد حرف بزند. که خودش را تبرئه کند.
n re
غیبت کردن، بدترین بخش تجسس است که واگیردار است
n re

حجم

۳۷۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۱۲ صفحه

حجم

۳۷۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۱۲ صفحه

قیمت:
۷۹,۵۰۰
تومان