بریدههایی از کتاب دختر مو شرابی
۴٫۰
(۲۲۶)
سیدالشهدا اگه امروز عزیزه، اگه سالاره، اگه پرچمش بالاست بین لوتیها، چون سر خم نکرد جلوی اشقیا! بدنش افتاد وسط گودی قتلگاه زیر دستوپا ولی عزتش نه! جسمش خاکی شد ولی اسمش نه!»
زیبا
هر صندوقی را کلیدی است و هر گنجی را نقشهای. شاهکلید برای صندوقهای کمارزش و گنجهای بیبهاست. هرچقدر گنجت گرانبهاتر، کلید صندوقش کمیابتر. کلید صندوق دل را هرکسی ندارد. کلید عقل در قفل دل نمیچرخد. دل را حرف دل باید.
زیبا
پرنده باید خودش بخواهد که بپرد. بال پریدن را که خدا داده. ارادهاش را هم داده! مشکل آنجاست که پرندههای بسیاری گرفتار زمین شدهاند! میترسند اگر پرواز کنند، همین چند دانه گندم پیش پایشان را از دست بدهند. بیخبر از آنکه خیلی از آن گندمها طعمه بوده است که به دام بیفتند و زمینی شوند. آنها که توانستند دل بکنند و در دام نیفتند، پرکشیدند و آسمانی شدند!
زیبا
«خون است که مرد را از نامرد جدا میکند و ظالم را از مظلوم. خون مظلوم آتش در نیستان است! فغانش که بلند شود دلهای خواب را هم نهیب میزند.»
nabat
به پیشنهاد سرگوراوزلی چند ایالت دادیم و قشون روس را متوقف کردیم و تأیید ولایتعهدی عباسمیرزا را هم گرفتیم.»
کاربر ۲۷۴۰۱۷۰
«یعنی انگلیسیها در زمان آغاز حملهٔ روسها به گرجستان به تعهدشان عمل نکردند؟ اگر شما هرچه قرار بود انجام دهید، عمل کردید، مشکل کجا بود؟»
- رویشان زیاد بود بیشرفهای لاکردار. به سنگ پای ولایت قزوین ما گفته بودند زکی! جزایر و بنادر جنوب ایران را پاداش میخواستند در ازای کمک.
کاربر ۲۷۴۰۱۷۰
راست لبش کمی برآمده؛ ولی بااینهمه در
Hanieh Boskabadi
و فرمود: پسرم! درست است که من بهاندازه پیشینیان عمر نکردهام؛ امّا در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکی از آنان شدهام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بودهام.
(نهج البلاغه، نامه ۳۱)
Z/M
شمر زمانهات را بشناس که همیشه اماننامه در یک دست دارد و خنجرش در زیر آستین دست دیگر پنهان است!
Z/M
همهٔ ما انسانها یک قصه داریم، مهم این است که این قصه را خودمان بنویسیم نه اینکه برایمان بنویسند!
Z/M
شاید واقعیت نداشته باشد، ولی حقیقت دارد!
Z/M
- کدام پدرسوختهای حرام کرده است قلیان را؟
- همان کس که ما زنان حرمسرا را به شما حلال کرده است، قربان!
daily100
غیرت در تبار ایرانی خاموشی ندارد؛ ولی ممکن است در زیر خاکستر غفلت و فراموشی نهان شود. اگر نسیم حقی از زبان حقگویی بوزد، سریع خاکسترها به باد خواهند رفت و آتش غیرت زبانه خواهد کشید. مردان این قافله آهن آبدیده بودند و شمشیرآخته، آنچه نبوده، آنچه نداشتند قافلهسالار است. قافلهسالار شجاع حقگو!
zoha
حضرات که رفتهاند با روس وعده کردهاند بازار مسلمین را به اجنبی بسپارند، چه جواب دارند در محضر حقتعالی؟ با سپردن امتیاز حق قضاوت کنسولی، اجنبی را بر مسلمین حاکم کردید! امروز که چنین حقی به روس دادید، فردا در مقابل انگلیس و فرانسه نیز امتیاز خواهید داد.
zoha
در ترکمانچای ایروان و نخجوان و تالش را دادیم، گریبایدوف آمد که عزت و غیرت و ناموسمان را هم به یغما ببرد!
zoha
«خون است که مرد را از نامرد جدا میکند و ظالم را از مظلوم. خون مظلوم آتش در نیستان است! فغانش که بلند شود دلهای خواب را هم نهیب میزند.»
zoha
شاه اگر بهجای شبنشینی با دلبرکان حرمسرا و دلخوشکردن به وفای عهد اجنبی، کمی جبههٔ جنگ را تقویت میکرد و بهجای مخارج عیشونوش درباریان، مردم مسلمان آمادهٔ رزم را تجهیز میکرد، چنین خفتی برای ایرانیان بر جا نمیماند! شاه زنبارهٔ غرق در بزم را چه به میدان رزم که حق مردم بستاند از اجنبی! آنقدر که شاه داعیهٔ افزودن به رقم رنگ و شکل زنان حرمسرایش را دارد، داعیهٔ حفظ ولایات و نفوسش را هم دارد؟
zoha
سلطان صاحبقران، شاه شاهان، ابوالخواقین، بدرالسلاطین، شمسالملوک به سلامت باشند! بندهای از بندگان درگاهتان، چاکری از خیل چاکران دربارتان، رعیتی پاپتی بهجهتِ کتابت تاریخ پرمجد سلطنتتان، از قبلهٔ عالم اذن ورود و رخصت دخول میخواهند. اجازت میفرمایید؟
zoha
متحیر نشو جوان! از انگلیسیجماعت هرچه بگویی برمیآید! زیرکاند و ناقلا! اگر میرغضب ما با تیزی دشنه سر میبرد، انگلیسیجماعت با پنبه سر میبرد. اگر همین اصرارهای مکرر و رفتوآمدهای متعدد سرگوراوزلی در دربار ما نبود، سال گذشته بعید بود گلستان را قبول کنیم.
کاربر ۱۱۵۸۰۱۳
مرد کوتولهای با لباسی که نه به کتوشلوار امروزیها میمان
کاربر ۱۱۶۸۴۸۳
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۱۳,۵۰۰۷۰%
تومان