بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب باید به هم گوش بدهیم | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب باید به هم گوش بدهیم

بریده‌هایی از کتاب باید به هم گوش بدهیم

نویسنده:کیت مورفی
انتشارات:نشر مون
امتیاز:
۳.۶از ۳۸ رأی
۳٫۶
(۳۸)
اگر سؤالاتِ درست را مطرح کنید، همهٔ آدم‌ها جذاب‌اند
hasan behjoo
هیچ‌کس با دیروزِ خودش برابر نیست و نیز خویشتنِ امروزِ هیچ‌کس مشابه فردایش نخواهد بود. نظرات و نگرش‌ها و عقاید تغییر می‌کنند.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
اگر کسی را در زندگی‌تان دارید که به حرفتان گوش می‌دهد و حس می‌کنید به او متصل هستید، برای قدم گذاشتن در جهان خارج و تعامل با دیگران، احساس امنیت بیشتری خواهید داشت. می‌دانید که اگر چیزهایی را بشنوید یا بفهمید که ناراحتتان می‌کند، مشکلی نخواهید داشت زیرا کسی را جایی (در این دنیا) دارید که محرم اسرارتان است و از اندوه نجاتتان خواهد داد. این وضعیت را داشتن پایگاه امن می‌نامند که سنگری در برابر احساس تنهایی است.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
فردی می‌نویسد: «من هر روز دوروبرم پر از آدم است اما به‌طرز غریبی، خودم را از آن‌ها جدا می‌بینم.» افرادی که احساس تنهایی می‌کنند کسی را ندارند که افکار و احساساتشان را با او در میان بگذارند و کسی هم نیست که افکار و احساساتش را با آن‌ها در میان بگذارد و این‌ها، به یک اندازه، اهمیت دارند.
sama
«اگر همهٔ حرف‌هایم را می‌فهمیدی که خودِ من بودی.»
esmat
حرف‌زدن مثل لاک‌پشت، فکر کردن مثل خرگوش تمایز گفتار و تفکر تا حالا شده وقتی دارید با کسی حرف می‌زنید، افکارتان حواستان را پرت کند و حالتی ایجاد شود که گویی طرف مقابل را در وضعیت قطعِ صدا قرار داده‌اید؟ لب‌هایش تکان بخورد ولی چیزی نشنوید تا اینکه واژه‌ای سرگردان یا عبارتی همچون رابطهٔ جنسی، افشای اطلاعات محرمانهٔ سهام یا قرض‌گرفتن اتومبیل، دوباره توجهتان را به موضوع جلب کند؛ در این مواقع ممکن است گفته باشید: «صبر کن ببینم، چی گفتی؟» خروج کوتاهتان از گفت‌وگو دراثر تمایز گفتار و تفکر ایجاد شده بود؛ این موضوع به این حقیقت اشاره دارد که بسیار سریع‌تر از حرف زدن دیگران، می‌توانیم فکر کنیم. سرعت حرف زدن آدم‌ها، به‌طور متوسط، حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ واژه در دقیقه است؛ این مقدار فقط جزئی ناچیز از پهنای باند ذهنی‌مان را اشغال می‌کند که حدود ۸۶ میلیارد سلول مغزی نیرویش را تأمین می‌کنند؛ بنابراین ما در ظرفیت شناختی اضافی‌مان پرسه می‌زنیم و به
کاربر ۱۶۵۲۹۵۹
«من از بیشتر آدم‌ها شنوندهٔ بهتری هستم. صبر کن، یک لحظه گوشی را نگه دار، باید تماس دیگری را جواب بدهم.»
Amirali Akhoondi
روان‌شناسان دانشگاه اِسِکس با انجام پژوهشی دریافتند که صرفِ وجود یک تلفن همراه روی میز، حتی در حالت بی‌صدا، موجب می‌شود افراد دور میز گسستگیِ بیشتری بین خودشان احساس کنند و تمایلی برای سخن گفتن دربارهٔ مسائل مهم و معنی‌دار نداشته باشند، چون می‌دانند اگر چنین کنند احتمالاً حرفشان قطع خواهد شد. تلفن همراه چرخهٔ عجیب‌غریبی خلق می‌کند که در آن افراد دربارهٔ موضوعاتی فاقد ارزش گوش دادن حرف می‌زنند و همین مسئله احتمال گوش ندادن و سراغِ تلفن همراه رفتن را افزایش می‌دهد
newgin.h
اگرچه گاهی ممکن است تحمل آن‌همه اطلاعات ورودی دشوار باشد، به‌ویژه زمانی که گفت‌وگو دربارهٔ موضوع حساسی است. به همین دلیل است که آدم‌ها گاهی، بدون اینکه بفهمند، سعی می‌کنند حجم آن اطلاعات را کاهش دهند؛ مثلاً بحث‌های عاطفی را در حال رانندگی یا آشپزی یا انجام هر کار دیگری پیش می‌کشند تا مجبور نباشند مستقیم به طرف مقابل چشم بدوزند. همچنین ممکن است زوجی که عاشق یکدیگرند حرف‌های جدی‌شان را خوابیده در کنار هم و در اتاقی تاریک بیان کنند؛ کاستن یا کم‌رنگ کردن اطلاعات دیداری باعث می‌شود دچار تحریک حسی بیش از حد نشوند.
newgin.h
پژوهشگران ایتالیایی نیز طی مطالعه‌ای مبتکرانه نشان دادند که در کلوپ‌های شبانهٔ پرسروصدا افراد اغلب گوش راستشان را سمت کسی می‌گرفتند که به طرفشان می‌رفت و می‌خواست با آن‌ها حرف بزند و وقتی کسی از آن‌ها سیگار می‌خواست، اگر درخواستش را در گوش راستشان بیان می‌کرد، احتمال اجابت درخواستش بیشتر بود. این روشی هوشمندانه برای نمایش برتری گوش راست در محیطی طبیعی بود، زیرا محیط‌های زیادی وجود ندارد که بتوانید درخواستی را فقط در یک گوشِ فرد بیان کنید و کارتان عجیب‌غریب به نظر نرسد.
newgin.h
اگر کسی از اعضای کمیته به او گفته بود: «می‌دانی پارکر، فکر نمی‌کنم واقعاً به این شغل علاقه‌مند باشی.» احتمالاً نتیجه به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. پالمر به من گفت: «وقتی دیگران به شما بگویند چه احساسی داشته باشید یا بهتر است چه کاری انجام دهید، همان‌طور که می‌دانیم این کار ما را در حالت تدافعی قرار می‌دهد. شروع می‌کنیم به دفاع از چیزی غیرقابل دفاع: ‘این حرف متکبرانه‌ای است. تو که من را نمی‌شناسی. البته که علاقه‌مندم. این فرصتی عالی است.’ بعد هم شروع می‌کنیم به مجاب کردن خودمان. چنین جمله‌ای روند کار را کلاً به‌هم می‌زند.»
newgin.h
این مسئلهٔ مهمی است زیرا شیوه‌ای که با خودتان حرف می‌زنید بر اینکه چطور حرف دیگران را می‌شنوید اثر دارد
newgin.h
حقیقت این است که فقط زمانی باورهایمان را در امنیت احساس خواهیم کرد که اجازه دهیم به چالش کشیده شوند. آدم‌های مطمئن نه با نظرات مخالف دیگران آزرده می‌شوند و نه با جبهه گرفتن در فضای مجازی ابراز خشم می‌کنند. کسانی که احساس امنیت دارند (هرگز) نمی‌گویند دیگران دچار حماقت یا خباثتِ لاعلاج‌اند، مگر اینکه شناختِ فردی از آن‌ها داشته باشند. آدم‌ها بسیار فراتر از عناوین و مواضع سیاسی‌شان هستند و ضدیتِ مؤثر فقط زمانی حاصل می‌شود که درک کاملی از دیدگاه طرف مقابل داشته باشید و بدانید آن دیدگاه چگونه پدید آمده است، چگونه به نقطهٔ فعلی رسیده‌اند و خودتان چگونه به نقطهٔ فعلی رسیده‌اید. گوش دادن تنها راه برای رسیدن به پاسخی آگاهانه است.
newgin.h
ماجرا از این قرار است که با کسی آشنا می‌شویم و او با یکی از دسته‌بندی‌های ذهنی ما جور درمی‌آید؛ مواردی مانند جنسیت، نژاد، گرایش جنسی، مذهب، حرفه یا ظاهر. سپس فوراً به این باور می‌رسیم که او را می‌شناسیم یا حداقل با جنبه‌های مشخصی از شخصیتش آشنایی داریم. مثلاً گفته بودم که اصالتاً اهل تگزاس هستم. آیا این نظرتان را دربارهٔ من تغییر داد؟ شاید. بسته به تصویر ذهنی‌تان از تگزاسی‌ها، ممکن است جایگاهم در نگاه شما بالاتر رفته یا سقوط کرده باشد. اگر متوجه شوید بدنم پوشیده از خال‌کوبی است، همین اتفاق تکرار می‌شود. این تمایلی ذهنی و غیرارادی است که توهمِ فهمیدن را در شما ایجاد می‌کند و درنتیجه، کنجکاوی و انگیزه‌تان را برای گوش دادن کاهش می‌دهد. اگر متوجه آن نباشید، گوش دادنتان گزینشی می‌شود و فقط چیزهایی را می‌شنوید که با مفاهیم پیش‌پنداشته‌تان سازگار باشند یا حتی با نحوهٔ رفتارتان مرا به تأیید انتظاراتتان ترغیب کنید. راستی، دربارهٔ خال‌کوبی‌ها شوخی کردم.
newgin.h
اما نکتهٔ تناقض‌آمیز اینجاست که این عدم قطعیت است که بیش از هرچیز به ما احساس زنده بودن می‌دهد. به رویدادهایی بیندیشید که شما را از روزمرگی خارج می‌کند: مثلاً حضور در جشن ازدواج یکی از اعضای خانواده، ارائهٔ یک سخنرانی بزرگ یا رفتن به جایی جدید. در چنین مواقعی است که به نظر می‌رسد زمان کمی کُندتر می‌گذرد و احساس می‌کنید بیشتر درگیر شده‌اید. این موضوع در تجربه‌های پرخطر، مانند کوه‌نوردی و چتربازی با قایق نیز صادق است. (در این مواقع) مجموع حواس شما دقیق‌تر عمل می‌کنند و توجه بیشتری به خرج می‌دهید. با توجه به آزادسازی ماده‌ای شیمیایی در مغز به نام دوپامین، که با حالِ خوش عجین شده است، برخوردهای تصادفی، از دیدارهای برنامه‌ریزی‌شده، به‌مراتب لذت‌بخش‌ترند. اخبار خوش، پاداش‌های مالی و هدایا، اگر غافل‌گیرانه باشند، لذت بیشتری به همراه دارند. دلیل پرطرف‌دار بودن فیلم‌ها و سریال‌هایی که پیچش‌های داستانی غیرمنتظره و پایان‌بندی‌های مبهوت‌کننده دارند همین است.
newgin.h

حجم

۲۴۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

حجم

۲۴۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
۲۷,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۷
۸
صفحه بعد