بریدههایی از کتاب کیمیاگر
۴٫۰
(۹۷۳)
جوان، متعجب پرسید: «بزرگترین فریب دنیا دیگر چیست؟»
«اینکه در یک لحظه از حیات خود، مالکیت و فرمان زندگی را از دست میدهیم و تصور میکنیم سرنوشت بر زندگی مسلط شده است، همین نکته، بزرگترین فریب دنیاست.»
milad_tayebi_1
«وقتی گنج بزرگی را زیر چشم داریم، هرگز آن را نمیبینیم، میدانی برای چه؟ برای اینکه انسان افسانه گنج` را باور ندارد.»
aryamehr
زیرا که مردم خیالاتیاند و بر این تصور که دقیقا میدانند دیگران چگونه باید زندگی کنند، اما هیچکس هرگز در طول عمرش یاد نگرفته است خود چگونه زندگی کند. مثل آن زنک کولی، که به قولی از گذشته میگفت و از آینده حرف میزد، تعبیر خواب میشناخت و به دیگران میگفت که چه باید بکنند، ولی خودش درگیر زندگیاش بود و نمیدانست چگونه میتوان رموز خوابها را شناخت.
aryamehr
«ما... از آن میترسیم که داشتههایمان را از دست بدهیم، رسم و رسوم خود را، آداب و سنت خود را و... زندگی را... .
«و وقتی در مییابیم که افسانه زندگی ما و افسانه دنیا را فقط یک دست نوشته است، آنگاه ترسمان، فروکش میکند و از بین میرود.»
fatemeh.rasooli
«به شرایط موجود، میگویند شروع مناسب` یا شانس مبتدیان`، چون زندگی میخواهد که تو با حدیث خویش `زندگی کنی.
س.ت
«اگر بتوانم رمز و راز بیانی را که فراتر از کلام است کشف کنم، قطعا در کشف اسرار کائنات موفق خواهم شد.»
س.ت
«بیان دیگری وجود دارد که فراتر از کلمات است.
س.ت
سرّ نیکبختی هشیار بودن در وقت دیدن زیباییهای اغواکننده جهان است، بیآنکه قطره روغن درون قاشق از یاد برود.`»
س.ت
باید تصمیم بگیرد، بین چیزهایی که به آنها عادت کرده و چیزهایی که دوست
س.ت
اینها کسانی هستند که در زندگی هیچچیز و هیچکس را قبول ندارند، حرف خودشان را میزنند و حتی نمیخواهند بفهمند چوپانها به حیواناتشان وابسته و دلبستهاند.
س.ت
«گاهی وقتها بهتر است وقایع را همانطور که هستند فراموش کرد.
س.ت
عشق هرگز مانعی نیست که مرد در پی «حدیث خویش» نباشد.
M@hs@.T729
از آن روز جوان به آوای قلبش توجه کرد. و از او خواست هرگز ترکش نکند. و هرگاه میبیند که او از آرزوهایش دور میشود، سینهاش را پر از درد کند، هشیارش کند و هشدارش دهد. و قسم خورد که هرازگاه، اگر هشدارش را شنید، محتاط شود.
کِــــلارآ
«زمانی که با همه وجود خود، حقیقتا آرزویی داشتی، کل کائنات به نحوی عمل میکند که تو بتوانی به آرزوی خود برسی...»
صهبا
«دلم میخواهد هرچه زودتر به سوی گوسفندهایم برگردم، وانگهی، وقتی شانس در کنار ماست، باید از آن استفاده کنیم. همانطور که شانس به ما کمک میکند، ما هم باید وسایل لازم را برای آن فراهم آوریم. این همان چیزی است که به آن شروع مناسب` میگویند... یا به عبارت بهتر شانس مبتدیان`.»
پیرمرد فروشنده چند
ماهان
حال با شناخت آنها، و با امکانات فراوانی که در اختیار دارم، روحیه خود را خرابتر از گذشته میبینم. چون میدانم که میتوانم به همهچیز برسم، در شرایطی که روحا به آنها نیاز ندارم.»
SEPEHR
«اینکه در یک لحظه از حیات خود، مالکیت و فرمان زندگی را از دست میدهیم و تصور میکنیم سرنوشت بر زندگی مسلط شده است، همین نکته، بزرگترین فریب دنیاست.»
SARINA
میترسم اگر به آرزوی خود برسم پس از آن، دلیلی برای ادامه زندگی نداشته باشم.
SEPEHR
«تجربه نوعی آموختن است که آن هم میسر نیست مگر با حرکت کردن. بنابراین، فراگیری و آموزش فقط یک راه میشناسد آن هم سفر کردن` و سفر، هر آنچه را که لازم بود بدانی، به تو یاد داد مگر یک چیز را... »
Thelonious
«من شبیه دیگر مردمان هستم، گردش دنیا و حوادث آن را آنطور که دلم میخواهد و آرزو میکنم میبینم، نه آنطور که حقیقتا اتفاق افتاده و نتیجه میدهند...»
SEPEHR
حجم
۱۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۱۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
قیمت:
۱۲۲,۰۰۰
۹۷,۶۰۰۲۰%
تومان