بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیاگر | صفحه ۶۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیاگر

بریده‌هایی از کتاب کیمیاگر

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۴.۰از ۹۷۳ رأی
۴٫۰
(۹۷۳)
زمانی که آرزویی را در دل می‌پرورانیم، کائنات نیز می‌کوشند تا به آرزوی خود برسیم.
fatemeh
و می‌دانی این تو بودی، فقط تو بودی که نخواستی به راهت ادامه دهی، در جستجوی گنج خود باشی و با حدیث خویش` زندگی کنی و درخواهی یافت که انجام آن دیگر ممکن نیست. بدون این‌که بدانی و بفهمی عشق` هرگز مانع نمی‌شود که انسان در جستجوی حدیث خویش` نباشد و اگر چنین شد، باید مطمئن بود که عشق، عشق حقیقی نیست، یا عشقی نیست که عین بیان جهان باشد
fatemeh
«به او بگو که ترس از رنج` بدتر از خود رنج` است. «هیچ قلبی نیست که در پی آرزوهایش باشد ولی رنج نبرد، چون آرزوها بی‌پایان و دور از دسترسند و راه، راه دشواری است. همت می‌خواهد و تلاش و هر لحظه آن می‌تواند لحظه پایانی باشد. لحظه دیدار با خدا یا لحظه پیوستن به ابدیت
fatemeh
جان جهان` آن‌هایی را که در راه انجام آرزوهای خود هستند به آزمایش می‌گذارد. «پشتکار و علاقه آن‌ها را معاینه می‌کند، «قدرت گذشت آن‌ها را می‌سنجد، «سماجت و پایمردی آن‌ها را می‌بیند. «البته برای این کار، خیال بد نباید به خود راه دهیم، چون آزمایش برای این است که ما به موازات گام‌هایی که در جهت انجام آرزوهای خود برمی‌داریم، درس‌هایی هم در مسیر فرابگیریم که چگونه باید به سوی او برویم... «... و این لحظه‌ای است که بیش‌تر رهروان نفی‌اش می‌کنند و از آن می‌گذرند... و این حرکت شبیه ضرب‌المثلی است که مردان در صحرا می‌گویند: وقتی نخل‌های آبادی در افق است، مردن از تشنگی برای چیست؟` «همیشه آغاز یک تلاش، با شانس مبتدیان` همراه است. و پایان آن با سختکوشی و مقاومت فاتحان.» و جوان به یاد ضرب‌المثلی از سرزمین خود افتاد: «تاریک‌ترین لحظه، لحظه قبل از طلوع خورشید است.»
fatemeh
«کسی که با حدیث خویش` زندگی می‌کند، می‌داند آنچه را که می‌خواهد می‌تواند به دست آورد. باید امید داشت. تنها یک چیز است که دسترسی به امید را غیرممکن می‌سازد، ترس از باخت`.
fatemeh
جوان، متعجب پرسید: «بزرگ‌ترین فریب دنیا دیگر چیست؟» «این‌که در یک لحظه از حیات خود، مالکیت و فرمان زندگی را از دست می‌دهیم و تصور می‌کنیم سرنوشت بر زندگی مسلط شده است، همین نکته، بزرگ‌ترین فریب دنیاست.»
سید محمد هاشمی نسب
حقیقت بزرگی در این دنیا وجود دارد که از این قرار است: «چه کاری باید بکنی و چه کسی باید باشی. «زمانی که واقعا خواستار چیزی هستی، باید بدانی که این خواسته در ضمیر جهان متولد شده است و تو، فقط مأمور انجام دادنش بر روی زمین هستی. حتی اگر فقط هوس سفر کردن باشد یا ازدواج با دختر یک بازرگان... یا جستجوی گنج. روح دنیا از خوشبختی یا بدبختی هوس یا حسادت مردم انباشته است. هیچ نیست مگر یک چیز: تکمیل حدیث خویش` که آن‌هم، تنها اجبار انسان‌هاست. وقتی خواستار چیزی هستی، همه جهان در تکاپوی آن است که تو به خواسته‌ات برسی.»
بهزاد شبانی فرد
جوان، ناراحت و غرق در تعجب، پرسید: «چرا یک پادشاه با یک چوپان حرف می‌زند و وراجی می‌کند؟» «دلایل گوناگونی برای این کار وجود دارد. اما مهم‌ترینش این است که تو شایستگی‌اش را داری که حدیث خویش` را کامل کنی...»
بهزاد شبانی فرد
اما غالبا نمی‌دانیم که روان دنیا به نفع ما در حرکت است...
سید مصطفی ...
چشم‌ها آینه روحند و نگاه نشان‌دهنده نیروی لایزال آن.»
mahsa
قیمت زیادی برای یک لحظه غفلت پرداخته بود
سید مصطفی ...
«تاریک‌ترین لحظه، لحظه قبل از طلوع خورشید است.»
mahsa
«همیشه آغاز یک تلاش، با شانس مبتدیان` همراه است. و پایان آن با سختکوشی و مقاومت فاتحان.»
mahsa
جان جهان` آن‌هایی را که در راه انجام آرزوهای خود هستند به آزمایش می‌گذارد. «پشتکار و علاقه آن‌ها را معاینه می‌کند، «قدرت گذشت آن‌ها را می‌سنجد، «سماجت و پایمردی آن‌ها را می‌بیند. «البته برای این کار، خیال بد نباید به خود راه دهیم، چون آزمایش برای این است که ما به موازات گام‌هایی که در جهت انجام آرزوهای خود برمی‌داریم، درس‌هایی هم در مسیر فرابگیریم که چگونه باید به سوی او برویم..
mahsa
... مرد خوشبخت، مردی است که خدا را در خود ببیند و در خود بجوید همان‌طور که کیمیاگر گفته است، خوشبختی می‌تواند حتی در یک دانه ناچیز ماسه صحرا هم دیده شود، چون یک دانه ماسه هم گویای لحظه‌ای از آفرینش است، و کائنات برای پیدایش آن میلیون‌ها سال وقت گذاشته‌اند. هرکس در روی زمین، قسمتی یا گنجی دارد که منتظر اوست، از آن‌جا که غالب مردان در راه به دست آوردن گنج خود` نیستند، ما هم به‌ندرت از آن حرف می‌زنیم مگر برای کودکان، آن‌هم به صورت افسانه پریان، یا افسانه قسمت، رنج و گنج، سپس زندگی را به حال خود رها می‌کنیم که سرنوشت خود را دنبال کند. متأسفانه، مردان زیادی در پی مسیر سرنوشت خود نیستند و با حدیث خویش` زندگی نمی‌کنند و به سعادت ابدی` نمی‌اندیشند و بسیاری هم به دنیا با چشمی دیگر و نگاهی متفاوت می‌نگرند، و آن را محیط وحشت و تهدید می‌بینند، و به همین دلیل هم پدیده‌های دنیوی خبر از وحشت می‌دهند و رویدادهای آن لبریز از تهدید می‌شوند.
mahsa
وقتی در جستجوی گنج خود بودم، همه روزها را درخشان می‌دیدم چون می‌دانستم هر ساعت آن، فصلی است از رؤیای تلاش، تلاش برای پیدا کردن گنج`. همچنین، پدیده‌هایی را در مسیر خود دیدم که هرگز تصور دیدنشان را هم نمی‌کردم. و اگر شهامت لازم را نداشتم که دنبال کارهای غیرممکن باشم، مانند دیگر چوپان‌ها، چوپان باقی می‌ماندم.»
mahsa
ترس از رنج` بدتر از خود رنج` است. «هیچ قلبی نیست که در پی آرزوهایش باشد ولی رنج نبرد، چون آرزوها بی‌پایان و دور از دسترسند و راه، راه دشواری است. همت می‌خواهد و تلاش و هر لحظه آن می‌تواند لحظه پایانی باشد. لحظه دیدار با خدا یا لحظه پیوستن به ابدیت... .»
mahsa
«خیانت ضربه‌ای است غیرمنتظره، خارج از توقع و تصور. اگر قلبت را خوب بشناسی و مواظبش باشی، هرگز کاری نخواهد کرد که در تصور نگنجد. وانگهی، تو، هم رؤیاهایت را می‌شناسی و هم هوس‌هایت را، بنابراین مجالی برای خودنمایی قلبت نمی‌ماند تا ضربتی دور از انتظار به تو بزند. ضمنا باید بدانی که هیچ‌کس نمی‌تواند از چنگ قلبش رهایی یابد و فرار کند، پس بهتر است گفته‌هایش شنیده شود.»
mahsa
«بنابراین، چرا باید به قلبم گوش کنم؟» «چون هیچ‌وقت موفق نمی‌شوی، خاموشش کنی. چنانچه کاری کنی که گفته‌هایش را نشنوی، او آن‌جا خواهد بود، در سینه تو، آرام نخواهد گرفت، و همه آنچه را که در باره زندگی و اسرار دنیا فکر می‌کند، بارها و بارها، تکرار خواهد کرد.»
mahsa
«فردا، در بازار، شتر را بفروش و یک اسب بخر. شترها خیانتکارند، هزاران قدم برمی‌دارند بدون این‌که نشان دهند خسته‌اند، و ناگه به زانو می‌نشینند و می‌میرند. ولی اسب‌ها، کم‌کم خسته می‌شوند، و تو غالبا می‌دانی تا کی از آن‌ها بهره بگیری و چه وقت آن‌ها را از دست خواهی داد.»
mahsa

حجم

۱۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

حجم

۱۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

قیمت:
۱۲۲,۰۰۰
۹۷,۶۰۰
۲۰%
تومان