بریدههایی از کتاب زیر تیغ ستاره جبار
۴٫۱
(۵۱)
تا آن موقع فقط مجبور بودم با پلیس رژیم فاشیست مواجه شوم. اما حالا باید از عهدهٔ دشمن بدتری برمیآمدم، ترس و بیتفاوتی انسان. یک روز قبل فقط یک هدف داشتم، رسیدن به پراگ و پیداکردن یندا. حالا در جستوجوی آدمی بودم که انسانیتش بر ترسش بچربد.
ایران
با شعارهایی مانند «ما میخواهیم برایتان آیندهٔ بهتری بسازیم» یا «صلاح شما را بهتر از خودتان میدانیم» زندگی میلیونها نفر را به بازی گرفتند، مخالفان را سلاخی کردند، واژهها را بهصلابه کشیدند و بهمدد رسانههای هوچیگر پوپولیستشان، تصویری آرمانی از جامعهٔ «تکصدا» و «تکحزبی» شان ترسیم کردند که در آن کبکِ همه خروس میخواند، هیچ قتلی رخ نمیداد، فساد اداری و بروکراسی کلاݧً ریشهکن شده بود، حقوق اجتماعی زنان در بالاترین سطح قرار داشت و مردم، جای آنکه به «کار» بگویند الآن وقت تفریح است، به «تفریحی» که وجود نداشت میگفتند الآن وقت «کار» است.
Ela Goli
روز پنجم ماه مه، برنامهٔ هرروزهٔ رادیو پراگ یکدفعه با صدای تیراندازی و درادامه صدایی ناآشنا قطع شد، صدایی انسانی که فریاد میکشید: «همه به کمک ما بیایید. ما در حال جنگ با آلمانها هستیم!» و آن صدا اهل پراگ را به خیزش فرا خواند تا کل شهر را آزاد کنند.
کاربر ۳۴۲۷۸۶۹
جامعهٔ خوب جایی است که هر فردی بتواند در آن خوب زندگی کند، ازجمله خودم. کسانی که حاضرند از رفاهشان در راه هدفی والا دست بکشند از دیگرانی هم که چندان مشتاق چنین کاری نیستند میخواهند که آنها نیز چنین کنند. نظام سیاسیای که نتواند بدون کشته و فدایی کارآمد باشد نظامی مخرب و ویرانگر است.
بهار قربانی
فوریهٔ ۱۹۵۶ که از راه رسید، دورهٔ تازهای آغاز شد. نیکیتا خروشچف، که مدتها بود درگیر جنگ قدرت در کرملین بود، دریافته بود که برای تثبیت موقعیتش نیازمند عملی جسورانه است. از آنجاکه سیاستمدار باهوشی بود، میدانست که زمان برائت جستن از قساوت حکومت استالینیستی فرارسیده است. او در سخنرانی محرمانهٔ کنگرهٔ بیستم حزب کمونیست، پشت درهای بسته، اولین سنگ را به تصویر خداگونهٔ استالین پرتاب کرد و گوشهای از هولناکترین جنایتهای استالین را افشا کرد. این کار او تَرکی انداخت بر دیوار وحشت که استالین و سرسپردگانش آن را ساخته بودند اما همین هم کافی بود تا جان صدها هزار بیگناه را نجات دهد. زندانیان سیاسی، که بعضیشان سالها بود که در زندانها و اردوگاههای کار اجباری بودند و داشتند آنجا میپوسیدند، در تمام کشورهای بلوک شرق آزاد شدند.
Mogtaba ETEMADMOGHADDAM
درست است که هر آغازی با سختی همراه است، اما هیچچیزی بهسختی آغاز سختیها نیست.
مرسده مستقل
حقیقت پیروز است.
واقعاً اینگونه است؟ حقیقت بهتنهایی پیروز نمیشود. وقتی با قدرت درمیافتد، اغلب بازنده است. حقیقت وقتی پیروز میشود که مردم برای دفاع از آن چنانکه باید قوی باشند.
pipa94
صدها نفر در راه «مصلحت حزب» کشته شده بودند. آدمهای بیگناه بهزور به جنایاتی که مرتکب نشده بودند اعتراف کرده بودند. و حالا این شکنجهگران که از انواعواقسام روشها برای تحقیر و درهم شکستن آدمها استفاده کرده بودند یکبار دیگر به همان «مصلحت حزب» متوسل شده بودند تا مجبور نباشند مسئولیت اعمالشان را بپذیرند و از گناهشان سر باز بزنند.
پویا پانا
مردم دیگر دنبال چیزی نبودند، در واقع از همهچیز فراری بودند. کل خواستشان صرفاً دوری جستن از دردسر بود. سعی میکردند جایی دیده نشوند، با کسی حرف نزنند و جلبتوجه نکنند.
پویا پانا
بعدها فهمیدم که یک زندگی ساده و آرام نه معمول است نه بهراحتی دستیافتنی. برای اینکه در آرامش زندگی کنی، کار کنی، فرزندانت را بزرگ کنی و از شادیهای بزرگوکوچک زندگی لذت ببری، داشتن شریک زندگی خوب و شغل مناسب کافی نیست، اینکه به قانون کشورت احترام بگذاری و وجدانی آسوده داشته باشی کافی نیست؛ از همه مهمتر باید جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشی که برپایهٔ آن چنان زندگیای را بسازی. باید در نظام اجتماعیای زندگی کنی که با اصول بنیادین آن موافقی، نظامی که تحت فرمان و نظارت دولتمردانی باشد که بتوانی به آنها اعتماد کنی. همانطور که نمیتوان خانهای را بر گودالی از گل بنا کرد، نمیتوان در جامعهای فاسد زندگی همراه با سعادت ساخت. اول باید پی خانه را بریزی.
پویا پانا
برای رژیمهای توتالیتر کار سختی نیست که مردم را نادان نگه دارند. وقتی بهخاطر «درک ضرورتها» از آزادیات دست میکشی، یا بهخاطر انضباط حزبی، برای تطبیق دادن خودت با رژیم، برای عظمت و شکوه میهن یا هر گزینهٔ دیگری که به انجام دادن آن مجاب شدهای، دیگر از تلاش برای مطالبهٔ حقیقت صرفنظر میکنی. آرامآرام، قطرهقطره، زندگیات، مثل زمانی که رگ دستت را زده باشی، میچکد و هرز میرود؛ و تو خودخواسته خودت را از پا درمیآوری.
کاربر ۳۴۰۶۱۸۱
درست است که هر آغازی با سختی همراه است، اما هیچچیزی بهسختی آغاز سختیها نیست.
کاربر ۳۴۰۶۱۸۱
هیچچیز بیمنطقتر و ظالمانهتر از این نیست که بمیری پیشاز آنکه چنان غرق گناه شوی که مستحق مرگ باشی.
آرمان
آخر در آن لحظهٔ گذرا یقین داشتم که زور عشق و امید از نفرت و خشم بیشتر است و جایی، دور از دیدرس من، زندگی فناناپذیر و همیشه پیروز است.
MOHAMAD
هروقت کمیتهٔ مرکزی جلسه میگذارد یا دولتمردان تشکیل جلسه میدهند مردم فقط از ترس به خودشان میلرزند و نمیدانند دیگر قرار است چه بلایی سرشان بیاید.»
کاربر ۲۲۱۱۱۰۴
آشنای قدیمیام آقای بوچک، از ادارهٔ اسکان، هم حضور داشت، همراه مردی که گفته میشد آلمانیها بابت دست داشتن در بازار سیاه زندانیاش کرده بودند و حالا ژست یک زندانی سابق سیاسی را به خود گرفته بود، تقریباً یک قهرمان ملی که «علیه فاشیسم جنگیده بود».
ایران
آدمی فقط میتواند چیزی را وصف کند که تاب به خاطر سپردنش را دارد. نمیتوانی ضربات چکشی را توصیف کنی که مغزت را متلاشی میکند.
ایران
نظام سیاسیای که نتواند بدون کشته و فدایی کارآمد باشد نظامی مخرب و ویرانگر است.
soodi
هیچچیز بیمنطقتر و ظالمانهتر از این نیست که بمیری پیشاز آنکه چنان غرق گناه شوی که مستحق مرگ باشی.
soodi
گرچه شر خودبهخود سروکلهاش پیدا میشود اما خوبی صرفاً با تلاش زیاد بهدست میآید و با تلاشی بیوقفه هم میتوان حفظش کرد.
کاربر ۳۴۲۷۸۶۹
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
قیمت:
۱۲۶,۰۰۰
۸۸,۲۰۰۳۰%
تومان