بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مساله مهدویت: ویژگی‌های امام‌عصر (عج) | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب مساله مهدویت: ویژگی‌های امام‌عصر (عج) اثر مسعود  عالی

بریده‌هایی از کتاب مساله مهدویت: ویژگی‌های امام‌عصر (عج)

نویسنده:مسعود عالی
انتشارات:انتشارات عطش
امتیاز:
۴.۵از ۲۸ رأی
۴٫۵
(۲۸)
هیچ بنده‌ای دستش را به سوی خدای عزیز و جبار بلند نمی‌کند، جز آن‌که خداوند عزوجل حیا می‌کند از این‌که آن را خالی برگرداند. پس هرگاه یکی از شما دعا کرد، دستش را بر نگرداند، جز این‌که بر صورت و سر خود بکشد. خدا به دست دعا کننده چیزی می‌دهد و حیا می‌کند کسی از در خانۀ او دست خالی برگردد. لذا دستی که به سوی او دراز شده را بر سر و صورت بکشید که خدا در آن چیزی نهاده است.
sadeghi
حجت خدا باید حضور در زندگی عینی و عملی ما پیدا کند و ما هم عرصه‌های زندگی را با او تنظیم نماییم. به هر میزان که او در زندگی فردی و جمعی ما حاضر باشد ما منتظریم و همین معیار خوبی است که درصد خلوصمان را با آن محک بزنیم. ان‌شاءالله منتظر باشیم.
sadeghi
کسانی هستند که کارهایشان را به عشق خدا و اهل بیت انجام می‌دهند و همین که خدا راضی باشد برای آن‌ها کافی است. همین‌که لبخندی بر لب امام زمان عجل الله تعالی فرجه بیاید کافی است. در بند حاجتی نیستند.
F313
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد
F313
عاشق که شد کـه یار به حالش نظر نـکرد؟ ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
F313
برادران پیامبر در آخر الزمان البته در همین تاریکی‌ها بعضی مثل خورشید می‌درخشند و پاکی خودشان را حفظ می‌کنند. در جو قرار نمی‌گیرند و هنر آدم‌های بزرگ همین است. چرا قرآن این‌قدر از یوسف یاد می‌کند؟ چون در جایی که همه چیز برای گناه و آلودگی فراهم بود، خودش را عفیف نگه‌داشت. این‌ها همان برادران پیامبر در آخر الزمان هستند که حضرت مشتاق دیدارشان بود و می‌فرمود: هر یک از آن‌ها اجر پنجاه نفر از اصحاب من را دارند؛ چرا که بر سختی‌های این دوران صبر کردند و دین خود را حفظ کردند و به امام خود خیانت نکردند.
sadeghi
یکی از عاشقان امام زمان عجل الله تعالی فرجه که تا همین سال‌های اخیر زنده بود و دل پرسوز و اشک روانی داشت، یک‌مرتبه برای زیارت امام‌زاده آقاعلی‌عباس که در اطراف کاشان است رفت. آنجا نجواهایی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه کرد و توسلاتی داشت. آن‌قدر اشک ریخت وگریه کرد تا بی‌حال شد و بر زمین افتاد. دورش را گرفتند. یکی آب قند آورد. یکی آب به صورتش می‌زد. یکی گفت: بروید طبیب بیاورید. در همین حین چشمش را باز کرد و گفت: لازم نیست طبیب بیاورید، خود طبیب من را به این روز انداخته است. دردم از یار است و درمان نیز هم      دل فـدای او شـد و جــان نیز هـم
sadeghi
به قول مرحوم شیخ رجبعلی خیاط: من دلم برای خدا می‌سوزد. مشتریان خدا کم‌اند. همه به همه جا می‌روند، جز درِ خانۀ خدا!
f.key
یاد حرف واعظی افتادم که می‌گفت: وقتی بیچاره شدید، بگویید: یَا صَاحِب الزّمان اَدرکنِی یَا صَاحِب الزّمان اَغِثْنی؛ ای صاحب الزمان مرا دریاب! ای صاحب الزمان به فریاد من برس!
F313
یک بار وقتی شب از مسجد به منزل برمی‌گردد و رساله را می‌بیند، متوجه می‌شود که مسألۀ شرعی را اشتباه به مردم گفته است. شبانه راه می‌افتد و یکی یکی در خانۀ کسانی که پشت سرش نماز خوانده بودند و آن‌ها را می‌شناخت، می‌زند و می‌گوید: آقا من مسأله را اشتباه گفتم و درستِ آن چنین است. یکی از اهالی می‌گوید: حاج آقا، حالا چه عجله‌ای داشتید؟ خودتان را به زحمت انداختید. فردا شب بعد نماز تصحیح می‌کردید و درستش را می‌گفتید. آقا شیخ مرتضی زاهد می‌گوید: عزیزم، شما عجله ندارید. شاید حضرت عزرائیل علیه السلام عجله داشته باشد و امشب آخرین شب عمر من باشد
F313

حجم

۱۶۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۱۳ صفحه

حجم

۱۶۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۱۳ صفحه

قیمت:
۳,۵۰۰
تومان