بریدههایی از کتاب پی گیر اخبار نباشید
۴٫۱
(۳۵)
جودی جکسون، پژوهشگر انگلیسی رسانه، نیز دیدگاه مشابهی دارد: «وقتی پای اخبار مینشینیم، مدام با مشکلاتی حلنشده مواجه میشویم که نحوهٔ روایتشان هم ما را چندان به حلشان امیدوار نمیکند.» جای تعجبی ندارد که پیگیری اخبار ما را به سوی افسردگی سوق میدهد، چرا که مشکلاتی پیشِ روی ما میگذارد که اغلب غیرقابلحل هستند. دوهزار سال پیش، اپیکتتوس، فیلسوف بزرگ، رسالهاش را با این جمله آغاز کرد: «بعضی چیزها در اختیار ما هستند و باقی چیزها نه.» جان کلام این است: احمقانه است که درگیر مسائلی شویم که تحت اختیار ما نیستند. تقریباً هر آنچه از طریق اخبار میشنویم خارج از قلمرو تأثیرگذاری ماست، پس میتوانید با خیال راحت از آنها چشمپوشی کنید.
توانتان را وقف مسائلی کنید که میتوانید رویشان تأثیر بگذارید. تعدادشان زیاد است، اما زلزلهای در آنسوی دنیا قطعاً جزءشان نیست.
فربد
دلیلی ندارد که بابت آنچه توان تغییرش را ندارید پریشان شوید.
رضا شریفی
اخبار جای خود را در مغز ما باز میکند و ما نیز مشتاقانه پذیرای آن هستیم. هر چه تصاویر، کلیپها و تیترهای آن احساسیتر باشند، فضای بیشتری از ذهن ما را اشغال میکنند. اخبار خود را در صدر پروندههای ذهنی ما جا میکند و به همین خاطر، از سایر انواع اطلاعات مانند آمار، مقایسههای تاریخی، استدلالهای پیچیده و استدلالهای مخالف که میتوانند مبنای بسیار بهتری برای تصمیمگیری باشند، بهمراتب دردسترستر است.
جریان هر بحث تحت قدرت کسانی است که دستورجلسه را تنظیم میکنند. اگر به خبرنگاران اجازه دهید دربارهٔ مسیر افکارتان تصمیم بگیرند، اختیار زندگیتان را بیشازحد به آنها دادهاید. خوانندهٔ عزیز! شما بیشک ترجیح میدهید که خودتان در کابین خلبان نشسته باشید. اختیار اهرمهای کنترل را به مشتی صفحهپُرکنِ پریشان نسپرید. آنها با کمال میل «دور از دسترس» را با «ناموجود» اشتباه میگیرند زیرا نه بودجه و نه زمان لازم را برای جستوجوی باارزشترین اطلاعات ندارند. این خطا نهایتاً خودبهخود به مصرفکنندگان هم منتقل میشود.
فربد
خوانندهٔ عزیز، با پیگیری بیشتر اخبار، به تشکیل مدارهای عصبیای کمک میکنید که با سیل اطلاعات و چندکارگی سازگارترند. درعینحال، مدارهای لازم برای یادگیری متمرکز و تفکر عمیق تحلیل خواهد رفت. همیشه به این نکته دقت کردهام که پیگیرترین مصرفکنندگان اخبار، حتی آنهایی که زمانی شیفتهٔ کتابخوانی بودهاند، دیگر توان مطالعهٔ مقالات طولانی یا کتابها را ندارند. بعد از چهار پنج صفحه، احساس خستگی میکنند، تمرکزشان را از دست میدهند و بیتاب میشوند. علتش بالا رفتن سن یا افزایشِ مشغلهشان نیست، بلکه ساختار فیزیکی مغزشان تغییر کرده است. مایکل مرزِنیک، استاد دانشگاه کالیفرنیای سنفرانسیسکو، این مطلب را اینگونه بیان میکند: «داریم مغز خود را به شکلی تربیت میکنیم که به مزخرفات توجه نشان دهد.»
شاید گمان کنید بتوانید با از دست دادن توانایی مطالعهٔ متمرکز کنار بیایید. اما واضح است که مطالعهٔ عمیق از شفاف اندیشیدن جداشدنی نیست. اگر قصد دارید مهارت تمرکز و غرق شدن در موضوعی را دوباره به دست آورید، چارهای ندارید مگر پرهیز از خواندن اخبار.
فربد
نیکلاس کارِ پژوهشگر میگوید: «وقتی آنلاین هستیم، پا به فضایی میگذاریم که مطالعهٔ سرسری، تفکر شتابزده و بدون تمرکز و یادگیری سطحی را رواج میدهد. اینترنت دسترسی آسان به حجم زیادی از اطلاعات را برایمان فراهم میکند، اما از ما متفکرینی سطحی میسازد و ساختار مغزمان را به معنی واقعی کلمه عوض میکند.»
فربد
اخبار حتی هنگام روایت کردن یک ماجرا نیز باید بسیار کوتاه تنظیم شوند. چنین کاری تنها طی فرآیند بیرحمانهٔ سادهسازی ممکن میشود. فارغ از آنچه اتفاق افتاده است، از تصادف معمولی یک دوچرخهسوار گرفته تا یک بحران مالی بینالمللی، آن رخداد تنها به یک یا دو عامل نسبت داده میشود. از دهها علت دیگر، فعلوانفعالات بینشان یا تأثیرات مداوم علتها و معلولها بر یکدیگر (آثار تشدیدکننده یا تعدیلکننده) حرفی به میان نمیآید. به این ترتیب، القای این توهم به مخاطبان سبب میشود که جهان را سادهتر و قابلتوضیحتر از چیزی بپندارند که واقعاً هست و در نتیجه کیفیتِ تصمیمگیریهایشان آسیب ببیند.
اگر از اخبار دوری کنید و در عوض به خواندن مقالات مفصل و کتابها دربارهٔ موضوعی بخصوص روی بیاورید یا با متخصصان دربارهٔ آنها بحث کنید، تصویر بسیار واقعبینانهتری از اوضاع به دست خواهید آورد و دچار این توهم نمیشوید که درک آینده بهسادگی امکانپذیر است.
فربد
این اختیار را دارید که دربارهٔ هر چیز و هر کس اظهارنظر نکنید و به این ترتیب روحتان را از ناآرامی حفظ کنید. زیرا هیچچیز بهخودیخود از شما طلبِ قضاوت نمیکند.
عبدالله قهری
وقتی از شما میخواهم که اخبار را کنار بگذارید، وجدانم آسوده است. این کار زندگیتان را بهتر میکند. به من اطمینان کنید: هیچچیزِ مهمی را از دست نمیدهید.
محمد حسین
ماجراها و تصاویر خبری احساسات ما را جریحهدار میکند ولی ما هیچ چرخی برای چرخاندن و تغییر واقعیتهای گزارششده نداریم. مشخص است که هوشمندانهترین کار قطع کامل جریان ورودی است؛ کاری که البته برای اکثر ما بسیار دشوار خواهد بود.
از همه مخربتر اینکه درماندگیِ آموختهشده ما را تنها در قبال محتوای خبرها بیتفاوت نمیکند. خیر. درماندگیِ آموختهشده به هر عرصهای از زندگیِ ما نیز نفوذ خواهد کرد. به محض اینکه اخبار ما را به موجوداتی منفعل تبدیل کند، با خانواده و شغلمان هم با بیتفاوتی رفتار میکنیم؛ یعنی درست در همان زمینههایی که از امکان اثرگذاری برخورداریم.
فربد
متأسفانه خبرنگاران دچار تصور غلطِ دیگری هستند. آنها «ناپیدا» را با «بیاهمیت» اشتباه میگیرند. گاهی دقیقاً همین مواردِ ناپیدا که هنوز رخ نداده است، آنهایی است که اهمیت دارند. مانند نبود تورمی که ده سال است انتظارش را میکشیم یا سقوط نکردنِ ارزش یورو که از سال ۲۰۱۰ انتظارش میرفته، یا همهگیر نشدن یک بیماری در سطح جهان بهرغم اینکه از نظر آماری محتمل به نظر میرسیده است. خبرنگاران بالطبع ناپیداها را نادیده میگیرند چون تنها از آنچه در حال وقوع است هشیاری دارند. سگهایی که پارس نمیکنند به چشمشان نمیآیند؛ همان سگهایی که شاید روزی گاز بگیرند.
فربد
مغز ما بهشدت نیازمند داستانهایی است که هر چه سریعتر و سادهتر «با عقل جور دربیایند». اینکه با واقعیت مطابقت دارند، اهمیتی ندارد. خبرنگاران شیفتهٔ آناند که این شبهداستانها را در اختیار ما بگذارند. خبرنگار، به جای آنکه گزارش دهد بازار بورس یک درصد سقوط کرده است، به ما میگوید: «به دلیل «الف»، ارزش بازار یک درصد افت کرده است.» اینجا «الف» معمولاً یک عامل آشناست: تغییر پیشبینیها از سود، ترس از وضعیت یورو، انتشار آمار اشتغال، تصمیمی از سوی بانک مرکزی، یک حملهٔ تروریستی، اعتصاب کارکنان حملونقل، توافق دو رئیسجمهور یا هر اتفاق دیگر. اما واقعیت این است که هیچ «الف» واحدی وجود ندارد. از آنجا که خبر شدیداً فشردهسازی شده است، توضیح آن نیز الزاماً مزخرف است.
فربد
مطالعات نشان میدهد ما دیگر از نقطهٔ «وارونگی» عبور کردهایم. به این معنا که بیش از پنجاه درصد محتواها، کاربرها و کلیکهای اینترنت جعلیاند. اگر میخواهید تا حد ممکن از خودتان در برابر این فریبخوردگی محافظت کنید، بهترین کار دوری از اخبار است. اثر جانبی مطلوب این کار چیست؟ از شر حجم عظیمی از تبلیغات مزخرف هم راحت میشوید. اخبار، تقریباً همیشه، مقداری تبلیغات هم در بطن خود دارد و اساسش متکی به فریبکاریِ محض است. تبلیغات تلاش میکند محصولاتی را به ما قالب کند که یا به کارمان نمیآید یا توان پرداخت هزینهشان را نداریم. اگر جز این بود که خودمان بدون تبلیغات آنها را میخریدیم. تبلیغات به اندازهٔ اخبار زائد است. از شرش خلاص شوید.
فربد
البته سلبریتی بودن بهخودیخود بد نیست. نکتهٔ تلخ ماجرا این است که سلبریتیها تمام کسانی را که به دستاوردی حقیقی رسیده باشند از دید رسانهها پنهان نگه میدارند. هر چه صفحات روزنامهها، برنامههای تلویزیونی، بلاگها و توییتها از سلبریتیهای بیشتری پُر شده باشد، فضای کمتری برای پرداختن به افرادی مثل هندرسون باقی میماند.
رسانههای خبری پیوند میان شهرت و دستاورد را از بین بردهاند. اگر پیگیر اخبار باشید، فقط در نبرد با اخبار جعلی شکست نمیخورید، بلکه مغلوب شهرت جعلی نیز میشوید. با خودتان این کار را نکنید. با جامعه هم چنین کاری نکنید.
فربد
با ظهور اخبار، ما بهیکباره با اشباحی مواجه شدهایم که اجداد ما بهکلی با آنها بیگانه بودند: «سلبریتیها»؛ افرادی که به دلایلی کاملاً نامربوط با جامعه و زندگی ما به شهرت رسیدهاند. امروزه رسانهها عنوان «سلبریتی» را بابت دلایل چنان پیشپاافتادهای به مجریان برنامههای گفتوگومحور، گزارشگران ورزشی، سوپرمدلها و ستارههای پاپ اعطا میکنند که موجب کمرنگ شدن ارتباط میان شهرت و دستاورد و در نتیجه، ایجاد «شهرت کاذب» میشود. تعریف سلبریتی بودن یک گزارهٔ خودارجاع است. علت سلبریتی بودنِ سلبریتیها سلبریتی بودنشان است. چگونگیِ سلبریتی شدنشان خیلی زود فراموش میشود و هیچ نقشی در سیرک رسانهای ندارد. خبرنگاران به این دلیل دربارهٔ یک سلبریتی گزارش تهیه میکنند که سلبریتی است. بعید است بتوانید کسی را نام ببرید که قبل از پیدایش رسانههای خبری معروف بوده اما شهرتش بر پایهٔ قابلیت یا قدرت نبوده باشد. حداکثر ممکن است به چند جنایتکار بربخورید.
فربد
حالا زمانهایی را در نظر بگیرید که صرف بازگرداندن تمرکزتان میکنید. هربار باید رشتهٔ افکارتان را مجدداً جمعوجور کنید. قبل از خبر خواندن دقیقاً به چه فکر میکردید؟ آن فایل را کجا ذخیره کردید؟ پیش از اینکه اخبار حواستان را پرت کند، قرار بود چه کاری انجام دهید؟ همین بازیابی تمرکز هربار بهتنهایی دو تا سه دقیقه از وقت شما را میگیرد.
همچنین ممکن است گزارشی که نمیتوانید از ذهنتان پاک کنید، شما را دوبار و هربار پنج دقیقه به فکر فروببرد، مثلاً تصاویر حادثهٔ یک قطار. مجموع اینها در طول روز دستکم معادل یک تا یک و نیم ساعت میشود.
حتی اگر دستودلبازانه محاسبه کنیم، در طول سال این زمان معادل یک ماه خواهد شد. سال من کماکان دوازدهماهه است، درحالیکه سال شما (اگر پیگیر اخبار هستید) فقط یازده ماه دارد. چرا باید با خود چنین کاری کنید؟ در ازای این زمانِ ازدسترفته چه چیزی عایدتان میشود؟ آیا شناختتان از جهان بهتر شده است؟ آیا دایرهٔ شایستگی خود را وسیعتر کردهاید؟ آیا تصمیمات بهتری میگیرید؟ آیا تمرکزتان عمیقتر شده است؟ آیا آرامش خاطر بیشتری دارید؟
فربد
ماکس فریش، نمایشنامهنویس نکتهسنج سویسی، بیش از چهل سال پیش نوشت: «هیچکس نمیداند اوضاع از چه قرار است، اما روزنامهها هر روز و هر روز صرفاً تظاهر به دانستن میکنند.» رخدادهای جاری روی درک ما سایه میاندازند. بهترین کار آن است که کاملاً از خواندن اخبار روزانه اجتناب کنیم. آن دسته از کتابها و مقالات تفصیلیای را بخوانید که حق پیچیدگی جهان را ادا میکنند. تیترهای چشمگیر، فوارههای حقیقتپراکنی و نقاط فاقد خطوط اتصال را کنار بگذارید. پس از گذشت چند ماه، پاداش شما درکی شفافتر از جهان خواهد بود.
فربد
روی باومایستر، استاد روانشناسی امریکایی، نشان داده که سازوکار حاکم بر اراده شبیه ماهیچه است. نمیتوان بلافاصله پس از دویدن در یک ماراتن، مثل یک توپ تنیس به اینطرف و آنطرف جهید. بعد از یک تمرین پُرفشار، آدنوزین تری فسفات، که مسئول تأمین انرژیِ ماهیچههاست، تخلیه شده و باید دوباره شارژ شود. اراده هم همین گونه است. باومایستر از مفهومی به نام «تخلیهٔ خویشتنداری» صحبت میکند: به محض آنکه ارادهٔ شما تخلیه شود، برای چالش بعدی دستتان خالی خواهد بود. به همین دلیل است که در روزهای کاری و هنگامی که حجم زیادی از اخبار را پیگیری میکنید، حتی اگر یک لحظه از وقتتان را هم هدر نداده باشید، احساس خوشایندی ندارید: چون فرصت نمیکنید هیچ کاری را پیش ببرید.
از آنجا که شکستتان در نبرد با سایتهای خبری اجتنابناپذیر است، تنها راهکار منطقی این است که اصلاً پا به میدان جنگ نگذارید: وارد سایتهای خبری نشوید. چرا باید دقایق ارزشمند زندگی، منابع باارزش اراده و اطلاعات شخصی خود را صرفاً در ازای دریافت مطالب پوچ و تبلیغات در اختیار رسانههای خبری قرار دهید؟ به نظر معاملهٔ خوبی نمیآید! اخبارْ نوعی آلودگی ذهنی است. مغزتان را پاکیزه نگه دارید. مغز مهمترین عضو بدن شماست.
فربد
بااینحال، ویدیوهای آنلاین بزرگترین عامل حواسپرتیاند، بهخصوص وقتی صرفاً به قصد جلبتوجه تنظیم و تزیین شده باشند. مغز شما به تقلا میافتد تا تمام نیروی ارادهتان را صرف کلیک نکردن روی آن کند و در این مسیر، چند دقیقهٔ دیگر از وقت ارزشمندتان نیز به هدر میرود. البته شاید بیشتر از چند دقیقه، چون بلافاصله یک ویدیوِ دیگر به شما عرضه خواهد شد. پس از آن هم یکی دیگر. بعد از مدتی به ساعت نگاه میکنید و با تعجب از خود میپرسید که چهطور اینهمه زمان گذشته و بعد به این فکر میکنید که «کجای کارم بودم؟»
هربرت سایمن، اقتصاددان برندهٔ جایزهٔ نوبل، حدود پنجاه سال قبل متوجه این مشکل شد. «واضح است که خوراک مصرفیِ اطلاعات چیست: اطلاعات از توجه مخاطبان تغذیه میکند. بنابراین کثرت اطلاعاتْ کاهش حواس و توجه را در پی دارد.»
فربد
وقتی پای ایدئولوژیها در میان باشد، خطای تأیید از همیشه خطرناکتر است. ایدئولوژیها جزء احمقانهترین تولیدات مغز ما هستند. آنها اساساً زندانهای خودساختهٔ ذهنیاند. ایدئولوژی یعنی عقایدی که شدتشان به توان ده رسیده است: آنها نظرهای ازپیشتعیینشدهای را ارائه میدهند و جهانبینیهای تماموکمالی به وجود میآورند. تأثیر آنها در مغز مانند جریان فشارقوی است: منجر به دنبالهای از تصمیمات عجولانه میشود و تمام فیوزها را میسوزاند. به هر قیمتی از ایدئولوژی و تعصبات دوری کنید. ایدئولوژیها دیدتان را به دنیا محدود میکنند و شما را به سوی اتخاذ تصمیماتی فضاحتبار سوق میدهند. اخبار با تقویت خطای تأیید، به شریکجرم ایدئولوژی تبدیل میشود. چنین چیزی را میتوان عیناً در گفتمانهای سیاسی دید: اگر سیلی از اخبار را به سوی مردم روانه کنید، جامعه دوپاره خواهد شد.
فربد
بحران مالی سال ۲۰۰۸ را در نظر بگیرید. این بحران معجونی مسموم از مجموعهٔ شرایطی بود که سبب فروپاشی سیستم اقتصادی شد: خوشبینی واهی در بازار بورس، میزان بالای اعتبار خصوصی وام مسکن، اطمینان همگانی از نزولی نبودن قیمت مسکن، نسبت بدهی به حقوق سهامداران، اوراق بهادار مصنوعی (با عناوین مبهمی چون «اوراق قرضه با پشتوانهٔ رهن» و «وام با تعهد وثیقه»)، رفتار مجرمانهٔ مؤسسات سنجش اعتبار، رفتار مجرمانهٔ فروشندگان وام مسکن، اشتهای سیریناپذیر سرمایهگذاران اروپایی برای تهیهٔ اوراق قرضهٔ امریکایی، نظارت سهلانگارانهٔ ناظران اروپایی و امریکایی، معادلات نامتناسب ریسک، ضمانتهای شبهدولتی و غیره.
وقتی به گذشته نگاه میکنیم، اینها همه بدیهی به نظر میرسند و این توهم را به ما القا میکنند که چنین بحرانهایی قابلدرک و البته قابلپیشبینیاند، امری که به آن خطای پسنگری گفته میشود.
فربد
حجم
۱۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۲ صفحه
حجم
۱۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۲ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۵۰%
تومان