بریدههایی از کتاب پی گیر اخبار نباشید
۴٫۳
(۳۲)
مغز ما بهشدت نیازمند داستانهایی است که هر چه سریعتر و سادهتر «با عقل جور دربیایند». اینکه با واقعیت مطابقت دارند، اهمیتی ندارد. خبرنگاران شیفتهٔ آناند که این شبهداستانها را در اختیار ما بگذارند. خبرنگار، به جای آنکه گزارش دهد بازار بورس یک درصد سقوط کرده است، به ما میگوید: «به دلیل «الف»، ارزش بازار یک درصد افت کرده است.» اینجا «الف» معمولاً یک عامل آشناست: تغییر پیشبینیها از سود، ترس از وضعیت یورو، انتشار آمار اشتغال، تصمیمی از سوی بانک مرکزی، یک حملهٔ تروریستی، اعتصاب کارکنان حملونقل، توافق دو رئیسجمهور یا هر اتفاق دیگر. اما واقعیت این است که هیچ «الف» واحدی وجود ندارد. از آنجا که خبر شدیداً فشردهسازی شده است، توضیح آن نیز الزاماً مزخرف است.
فربد
مطالعات نشان میدهد ما دیگر از نقطهٔ «وارونگی» عبور کردهایم. به این معنا که بیش از پنجاه درصد محتواها، کاربرها و کلیکهای اینترنت جعلیاند. اگر میخواهید تا حد ممکن از خودتان در برابر این فریبخوردگی محافظت کنید، بهترین کار دوری از اخبار است. اثر جانبی مطلوب این کار چیست؟ از شر حجم عظیمی از تبلیغات مزخرف هم راحت میشوید. اخبار، تقریباً همیشه، مقداری تبلیغات هم در بطن خود دارد و اساسش متکی به فریبکاریِ محض است. تبلیغات تلاش میکند محصولاتی را به ما قالب کند که یا به کارمان نمیآید یا توان پرداخت هزینهشان را نداریم. اگر جز این بود که خودمان بدون تبلیغات آنها را میخریدیم. تبلیغات به اندازهٔ اخبار زائد است. از شرش خلاص شوید.
فربد
البته سلبریتی بودن بهخودیخود بد نیست. نکتهٔ تلخ ماجرا این است که سلبریتیها تمام کسانی را که به دستاوردی حقیقی رسیده باشند از دید رسانهها پنهان نگه میدارند. هر چه صفحات روزنامهها، برنامههای تلویزیونی، بلاگها و توییتها از سلبریتیهای بیشتری پُر شده باشد، فضای کمتری برای پرداختن به افرادی مثل هندرسون باقی میماند.
رسانههای خبری پیوند میان شهرت و دستاورد را از بین بردهاند. اگر پیگیر اخبار باشید، فقط در نبرد با اخبار جعلی شکست نمیخورید، بلکه مغلوب شهرت جعلی نیز میشوید. با خودتان این کار را نکنید. با جامعه هم چنین کاری نکنید.
فربد
با ظهور اخبار، ما بهیکباره با اشباحی مواجه شدهایم که اجداد ما بهکلی با آنها بیگانه بودند: «سلبریتیها»؛ افرادی که به دلایلی کاملاً نامربوط با جامعه و زندگی ما به شهرت رسیدهاند. امروزه رسانهها عنوان «سلبریتی» را بابت دلایل چنان پیشپاافتادهای به مجریان برنامههای گفتوگومحور، گزارشگران ورزشی، سوپرمدلها و ستارههای پاپ اعطا میکنند که موجب کمرنگ شدن ارتباط میان شهرت و دستاورد و در نتیجه، ایجاد «شهرت کاذب» میشود. تعریف سلبریتی بودن یک گزارهٔ خودارجاع است. علت سلبریتی بودنِ سلبریتیها سلبریتی بودنشان است. چگونگیِ سلبریتی شدنشان خیلی زود فراموش میشود و هیچ نقشی در سیرک رسانهای ندارد. خبرنگاران به این دلیل دربارهٔ یک سلبریتی گزارش تهیه میکنند که سلبریتی است. بعید است بتوانید کسی را نام ببرید که قبل از پیدایش رسانههای خبری معروف بوده اما شهرتش بر پایهٔ قابلیت یا قدرت نبوده باشد. حداکثر ممکن است به چند جنایتکار بربخورید.
فربد
حالا زمانهایی را در نظر بگیرید که صرف بازگرداندن تمرکزتان میکنید. هربار باید رشتهٔ افکارتان را مجدداً جمعوجور کنید. قبل از خبر خواندن دقیقاً به چه فکر میکردید؟ آن فایل را کجا ذخیره کردید؟ پیش از اینکه اخبار حواستان را پرت کند، قرار بود چه کاری انجام دهید؟ همین بازیابی تمرکز هربار بهتنهایی دو تا سه دقیقه از وقت شما را میگیرد.
همچنین ممکن است گزارشی که نمیتوانید از ذهنتان پاک کنید، شما را دوبار و هربار پنج دقیقه به فکر فروببرد، مثلاً تصاویر حادثهٔ یک قطار. مجموع اینها در طول روز دستکم معادل یک تا یک و نیم ساعت میشود.
حتی اگر دستودلبازانه محاسبه کنیم، در طول سال این زمان معادل یک ماه خواهد شد. سال من کماکان دوازدهماهه است، درحالیکه سال شما (اگر پیگیر اخبار هستید) فقط یازده ماه دارد. چرا باید با خود چنین کاری کنید؟ در ازای این زمانِ ازدسترفته چه چیزی عایدتان میشود؟ آیا شناختتان از جهان بهتر شده است؟ آیا دایرهٔ شایستگی خود را وسیعتر کردهاید؟ آیا تصمیمات بهتری میگیرید؟ آیا تمرکزتان عمیقتر شده است؟ آیا آرامش خاطر بیشتری دارید؟
فربد
روی باومایستر، استاد روانشناسی امریکایی، نشان داده که سازوکار حاکم بر اراده شبیه ماهیچه است. نمیتوان بلافاصله پس از دویدن در یک ماراتن، مثل یک توپ تنیس به اینطرف و آنطرف جهید. بعد از یک تمرین پُرفشار، آدنوزین تری فسفات، که مسئول تأمین انرژیِ ماهیچههاست، تخلیه شده و باید دوباره شارژ شود. اراده هم همین گونه است. باومایستر از مفهومی به نام «تخلیهٔ خویشتنداری» صحبت میکند: به محض آنکه ارادهٔ شما تخلیه شود، برای چالش بعدی دستتان خالی خواهد بود. به همین دلیل است که در روزهای کاری و هنگامی که حجم زیادی از اخبار را پیگیری میکنید، حتی اگر یک لحظه از وقتتان را هم هدر نداده باشید، احساس خوشایندی ندارید: چون فرصت نمیکنید هیچ کاری را پیش ببرید.
از آنجا که شکستتان در نبرد با سایتهای خبری اجتنابناپذیر است، تنها راهکار منطقی این است که اصلاً پا به میدان جنگ نگذارید: وارد سایتهای خبری نشوید. چرا باید دقایق ارزشمند زندگی، منابع باارزش اراده و اطلاعات شخصی خود را صرفاً در ازای دریافت مطالب پوچ و تبلیغات در اختیار رسانههای خبری قرار دهید؟ به نظر معاملهٔ خوبی نمیآید! اخبارْ نوعی آلودگی ذهنی است. مغزتان را پاکیزه نگه دارید. مغز مهمترین عضو بدن شماست.
فربد
بااینحال، ویدیوهای آنلاین بزرگترین عامل حواسپرتیاند، بهخصوص وقتی صرفاً به قصد جلبتوجه تنظیم و تزیین شده باشند. مغز شما به تقلا میافتد تا تمام نیروی ارادهتان را صرف کلیک نکردن روی آن کند و در این مسیر، چند دقیقهٔ دیگر از وقت ارزشمندتان نیز به هدر میرود. البته شاید بیشتر از چند دقیقه، چون بلافاصله یک ویدیوِ دیگر به شما عرضه خواهد شد. پس از آن هم یکی دیگر. بعد از مدتی به ساعت نگاه میکنید و با تعجب از خود میپرسید که چهطور اینهمه زمان گذشته و بعد به این فکر میکنید که «کجای کارم بودم؟»
هربرت سایمن، اقتصاددان برندهٔ جایزهٔ نوبل، حدود پنجاه سال قبل متوجه این مشکل شد. «واضح است که خوراک مصرفیِ اطلاعات چیست: اطلاعات از توجه مخاطبان تغذیه میکند. بنابراین کثرت اطلاعاتْ کاهش حواس و توجه را در پی دارد.»
فربد
ماکس فریش، نمایشنامهنویس نکتهسنج سویسی، بیش از چهل سال پیش نوشت: «هیچکس نمیداند اوضاع از چه قرار است، اما روزنامهها هر روز و هر روز صرفاً تظاهر به دانستن میکنند.» رخدادهای جاری روی درک ما سایه میاندازند. بهترین کار آن است که کاملاً از خواندن اخبار روزانه اجتناب کنیم. آن دسته از کتابها و مقالات تفصیلیای را بخوانید که حق پیچیدگی جهان را ادا میکنند. تیترهای چشمگیر، فوارههای حقیقتپراکنی و نقاط فاقد خطوط اتصال را کنار بگذارید. پس از گذشت چند ماه، پاداش شما درکی شفافتر از جهان خواهد بود.
فربد
وقتی پای ایدئولوژیها در میان باشد، خطای تأیید از همیشه خطرناکتر است. ایدئولوژیها جزء احمقانهترین تولیدات مغز ما هستند. آنها اساساً زندانهای خودساختهٔ ذهنیاند. ایدئولوژی یعنی عقایدی که شدتشان به توان ده رسیده است: آنها نظرهای ازپیشتعیینشدهای را ارائه میدهند و جهانبینیهای تماموکمالی به وجود میآورند. تأثیر آنها در مغز مانند جریان فشارقوی است: منجر به دنبالهای از تصمیمات عجولانه میشود و تمام فیوزها را میسوزاند. به هر قیمتی از ایدئولوژی و تعصبات دوری کنید. ایدئولوژیها دیدتان را به دنیا محدود میکنند و شما را به سوی اتخاذ تصمیماتی فضاحتبار سوق میدهند. اخبار با تقویت خطای تأیید، به شریکجرم ایدئولوژی تبدیل میشود. چنین چیزی را میتوان عیناً در گفتمانهای سیاسی دید: اگر سیلی از اخبار را به سوی مردم روانه کنید، جامعه دوپاره خواهد شد.
فربد
بحران مالی سال ۲۰۰۸ را در نظر بگیرید. این بحران معجونی مسموم از مجموعهٔ شرایطی بود که سبب فروپاشی سیستم اقتصادی شد: خوشبینی واهی در بازار بورس، میزان بالای اعتبار خصوصی وام مسکن، اطمینان همگانی از نزولی نبودن قیمت مسکن، نسبت بدهی به حقوق سهامداران، اوراق بهادار مصنوعی (با عناوین مبهمی چون «اوراق قرضه با پشتوانهٔ رهن» و «وام با تعهد وثیقه»)، رفتار مجرمانهٔ مؤسسات سنجش اعتبار، رفتار مجرمانهٔ فروشندگان وام مسکن، اشتهای سیریناپذیر سرمایهگذاران اروپایی برای تهیهٔ اوراق قرضهٔ امریکایی، نظارت سهلانگارانهٔ ناظران اروپایی و امریکایی، معادلات نامتناسب ریسک، ضمانتهای شبهدولتی و غیره.
وقتی به گذشته نگاه میکنیم، اینها همه بدیهی به نظر میرسند و این توهم را به ما القا میکنند که چنین بحرانهایی قابلدرک و البته قابلپیشبینیاند، امری که به آن خطای پسنگری گفته میشود.
فربد
حجم
۱۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۲ صفحه
حجم
۱۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۲ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان