بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فلسفه علم | طاقچه
کتاب فلسفه علم اثر سمیر  اکاشا

بریده‌هایی از کتاب فلسفه علم

نویسنده:سمیر اکاشا
انتشارات:فرهنگ معاصر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۴۵ رأی
۴٫۴
(۴۵)
علم تلاشی است در راه فهمیدن جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، تبیین این جهان، و نیز پیش‌بینی وقایع این جهان. مسلماً جوابِ معقولی است، اما آیا تمام قصه همین است؟ آخر دین‌های گوناگون هم درصدد فهم و تبیین این جهان‌اند ولی معمولاً ما دین را شاخه‌ای از علوم به شمار نمی‌آوریم. طالع‌بینی و فال‌گیری هم در پی پیش‌بینی آینده‌اند اما اکثر مردم این کارها را علم نمی‌دانند. همچنین است تاریخ. مورخان می‌کوشند آنچه را در گذشته روی داده دریابند و علت رویدادها را معلوم کنند، اما تاریخ را معمولاً در ردیف علوم محض قرار نمی‌دهند، بلکه آن را جزء ادبیات و علوم انسانی به شمار می‌آورند. پس، از قرار معلوم مانند بسیاری از پرسش‌های فلسفی پرسش «علم چیست؟» نیز غامض‌تر از آن است که در ابتدا به نظر می‌آمد.
Havisht
بر مبنای عقیده‌ای بسیار مقبول، علم در مسیری خطی و مستقیم به سوی حقیقت پیش می‌رود، بدین صورت که اندیشه‌های صحیح و جدید به جای اندیشه‌های نادرست قدیمی می‌نشینند. با این حساب، نظریات جدیدتر به معنایی عینی برتر از نظریات قدیمی‌ترند. این تلقیِ «انباشتی» از علم، هم در میان عوام رواج دارد هم در میان دانشمندان، اما کون می‌گوید که این تلقی از لحاظ تاریخی نادرست و از لحاظ فلسفی کودکانه است.
کاربر ۱۶۱۷۱۶۳
فلسفه علم چیست؟ در فلسفه علم کار اصلی ما این است که روش‌های تحقیق مورد استفاده در علوم مختلف را بررسی کنیم. شاید این سؤال پیش بیاید که چرا باید این کار را به فیلسوفان سپرد و نه به خود دانشمندان. سؤال خوبی است و یک پاسخش این است که نگاه کردن به علم از منظر فلسفه به ما امکان می‌دهد ژرف‌کاوی کنیم و از مفروضات پنهان پژوهش علمی پرده برداریم؛ مقصودم مفروضاتی هستند که دانشمندان درباره آنها مستقیماً بحث نمی‌کنند.
homishelby
حقایقِ مربوط به جهان، وابسته به پارادایماند، بنابراین با تغییر پارادایم، آن حقایق هم تغییر می‌کنند. اگر این نظر درست باشد، آن‌گاه پرسیدن این سؤال کاملاً بی‌معنی است که آیا فلان یا بهمان نظریه با واقعیات «آن‌چنان که در حاقّ واقع هستند» تطبیق می‌کند یا نه.
کاربر ۱۶۱۷۱۶۳
رئالیست‌ها و ضدرئالیست‌ها بر سر علومی مثل دیرین‌شناسی با یکدیگر اختلاف نظر ندارند. در مورد فسیل‌ها که مشاهده‌پذیرند نظر رئالیستی با نظر ضدرئالیستی کاملاً سازگار است، چون بر وفق رئالیسم هدف علم عرضه شرحی درست و دقیق درباره جهان است و از آنجا که ضدرئالیسم نیز هدف علم را عرضه شرحی درست و دقیق از بخش مشاهده‌پذیر جهان می‌داند، پس تا اینجا و در حیطه مطالعه فسیل‌ها اختلافی در میان نیست. اما وقتی نوبت به علومی مثل فیزیک می‌رسد اختلاف نظر هم آغاز می‌شود. رئالیست‌ها قائل‌اند که فیزیک‌دانان هنگام نظریه‌پردازی درباره الکترون و کوارک درصددند شرحی درست و دقیق از جهان زیراتمی عرضه کنند، دقیقاً مانند دیرین‌شناسان که درصددند شرحی درست و دقیق از جهان فسیل‌ها عرضه کنند. اما ضدرئالیست‌ها با این نظر مخالف‌اند و معتقدند که بین نظریات مربوط به فیزیک زیراتمی و نظریات دیرین‌شناختی تفاوتی اساسی هست. بنابراین، به نظر فرد ضدرئالیست، وقتی فیزیک‌دان درباره چیزهای مشاهده‌ناپذیر اظهارنظر می‌کند دقیقاً دارد درباره چه چیزهایی اظهارنظر می‌کند؟ عموماً ضدرئالیست‌ها معتقدند که چیزهای مشاهده‌ناپذیر صرفاً افسانه‌های مفیدند، افسانه‌هایی که به کمک آنها می‌توان درباره پدیده‌های مشاهده‌پذیر دست به پیش‌بینی زد.
Yaser
برخی فیلسوفان درباره پدیده‌هایی که تصور می‌کنند هرگز در تور تبیین علمی نخواهند افتاد نظر صریح و مشخص ابراز می‌کنند. یکی از این پدیده‌ها آگاهی است. مقصود از آگاهی آن خصوصیتی است که وجه ممیز ما انسان‌ها و دیگر جانوران عالی است، یعنی وجه ممیز موجوداتی است که اندیشه و احساس دارند
مهدی صمدی
تعبیرهای علیتْ‌بنیاد از تبیین مسلماً با ساختار بسیاری از تبیین‌های علمی موجود کاملاً وفق می‌دهند، اما آیا تبیین‌های علمی فقط همان‌هایی هستند که ساختارشان منطبق با چنین تعبیرهایی از تبیین است؟ بسیاری از فیلسوفان به این سؤال جوابِ نه می‌دهند، چون در علم تبیین‌هایی وجود دارند که ظاهراً علّی نیستند. نمونه‌هایی که در مقوله «معادل‌انگاری نظری» جای می‌گیرند از این قبیل‌اند. معادل‌انگاری نظری یعنی معادل قرار دادن یک مفهوم با مفهومی دیگر. مفهوم دوم غالباً از شاخه علمی متفاوتی اخذ می‌شود. این‌ها دو نمونه معادل‌انگاری نظری‌اند: «آب عبارت از دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن است» و «دما عبارت است از میانگین انرژی جنبش مولکولی». در این دو نمونه، یکی از مفاهیم آشنای مربوط به زندگی ما معادل مفهومی علمی قرار گرفته است که در قیاس با مفهوم قبلی ناشناخته‌تر است. معمولاً معادل انگاری‌های نظری ما را مجهز به تبیین‌های علمی می‌کنند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
نظر فرد تجربه‌گرا، تحلیل مفهوم تبیین برحسب مفهوم علیت ظاهراً کاری نادرست است. اگر کسی، مثل همپل، قصد داشته باشد مفهوم تبیین علمی را توضیح بدهد دیگر معنی ندارد از مفاهیمی استفاده کند که خودشان همان‌قدر محتاج توضیح‌اند. باری به نظر تجربه‌گرایان مفهوم علیت بی‌شک توضیح فلسفی لازم دارد. پس این واقعیت را که در مدل قانون فراگیر هیچ اثری از مفهوم علیت نیست صرفاً نباید ناشی از غفلت همپل دانست.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
چون همپل، از نظر فلسفی قائل به تجربه‌گرایی است، و تجربه‌گرایان، بنابر سنت‌شان، درباره مفهوم علیت نظر منفی دارند. بر وفق تجربه‌گرایی منشأ کل دانش ما تجربه است. دیوید هیوم، که در فصل قبل به او پرداختیم، از برجسته‌ترین فیلسوفان تجربه‌گراست. به نظر هیوم تجربه کردن پیوندهای علّی از محالات است. بنابراین هیوم به این نتیجه می‌رسد که پیوندهای علّی وجود خارجی ندارند و علّیت صرفاً زاده خیال ماست! تن دادن به این نتیجه بسیار سخت است. مسلماً این واقعیتی عینی است که افتادن گلدان، علت شکسته شدن آن است. اما هیوم این نظر را رد می‌کند. او این واقعیت عینی را می‌پذیرد که تاکنون بیشتر گلدان‌ها وقتی افتاده‌اند شکسته‌اند. اما مفهوم علیت بیش از این را شامل می‌شود.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
علیت هم به وضوح رابطه‌ای است نامتقارن: اگر x علت yباشد، پس y علت x نیست
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
با این حال، مدل قانون فراگیر و تعبیرهای علّی به‌تمامی معادل یکدیگر نیستند، بلکه در برخی موارد با هم فرق می‌کنند. اصلاً بسیاری فیلسوفان درست به این دلیل طرفدار تعبیر علّی از تبیین‌اند که گمان می‌کنند با این تعبیر می‌توان از برخی مشکلات که دامن‌گیر مدل قانون فراگیر است دوری جُست. مسئله میله پرچم را به یاد بیاورید. چرا درک شهودی ما به ما می‌گوید که، با فرض برخی قوانین، ارتفاع میله طول سایه را تبیین می‌کند، اما طول سایه ارتفاع میله را تبیین نمی‌کند؟ جواب معقول این است: چون ارتفاع میله علت ۲۰ متر طول سایه است، اما ۲۰ متر طول سایه، علت ۱۵ متر ارتفاع میله نیست. پس تعبیر علّی از تبیین، برخلاف مدل قانون فراگیر، در نمونه میله پرچم پاسخ «درست» در اختیار ما می‌گذارد، چون با درک شهودی ما که بر وفق آن ارتفاع میله را نمی‌توان با طول سایه میله تبیین کرد سازگار است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
در بسیاری موارد تبیین یک پدیده واقعاً فقط همین است که بگوییم علت[ رخ دادن ]آن پدیده چیست.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
در بسیاری موارد تبیین یک پدیده واقعاً فقط همین است که بگوییم علت[ رخ دادن ]آن پدیده چیست.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
این نتیجه کلی را می‌توان گرفت که تبیین مناسب یک پدیده باید حاوی اطلاعاتی مربوط به وقوع آن پدیده باشد. و از این بابت است که جواب پزشک به کودک اشکال دارد. هر چند آنچه پزشک به کودک می‌گوید کاملاً درست است، اما این واقعیت که آن مرد قرص‌های ضدآبستنی مصرف می‌کند ربطی به آبستن نشدن او ندارد، چون او حتّی اگر این قرص‌ها را مصرف هم نمی‌کرد باز آبستن نمی‌شد. به همین دلیل، جواب پزشک به سؤال کودک جواب رضایت‌بخشی نیست. در مدل همپل این جنبه مهم مفهوم تبیین در نظر گرفته نشده است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
مدل قانون فراگیر مانع اغیار نیست، بدین معنی که بر اساس آن، چیزهایی تبیین علمی محسوب می‌شوند که وقتی به شمّ و شهودمان رجوع می‌کنیم می‌بینیم نباید آنها را تبیین علمی به شمار آوریم.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
علم چیست؟ شاید تصور کنیم که پاسخ دادن به این سؤال آسان است: معلوم است، علم یعنی موضوع‌هایی مثل فیزیک، شیمی، و زیست‌شناسی، حال آن که مباحثی از قبیل هنر، موسیقی و الهیات علم نیستند. اما وقتی فیلسوف می‌پرسد علم چیست به دنبال این نوع جواب نیست. آنچه فیلسوف در نظر دارد صرفاً فهرستی از یک رشته فعالیت‌ها که معمولاً به آنها نام «علم» می‌دهند نیست، بلکه او در پی ویژگی مشترک این فعالیت‌هاست یعنی در پی آن خصیصه‌ای است که ما بر اساس آن چیزی را علم می‌شمریم. با این حساب، سؤال ما پیش‌پا افتاده نیست.
Yaser
مشاهدات ما تاحدی وابسته‌اند به دانسته‌های ما.
لاابالی
حقیقت، خود وابسته به پارادایم است.
لاابالی
در حقیقت، رئالیست‌هایی که بحث را به اینجا می‌کشانند می‌خواهند بگویند مسئله‌ای که از رهگذر برهان ایجاب‌ناپذیری مطرح می‌شود چیزی نیست جز شکل ظریف و پیچیده همان مسئله استقرا. وقتی می‌گوییم داده‌ها نظریه‌ای را ایجاب نمی‌کنند مقصودمان این است که داده‌های یکسان را می‌توان با نظریات مختلف تبیین کرد. و معنای این حرف دقیقاً این است که داده‌ها مستلزم نظریه نیستند و این معادل است با این سخن که استنتاج نظریه از داده‌ها استنتاج قیاسی نیست. بر این اساس دیگر فرق هم نمی‌کند که نظریه درباره امور مشاهده‌ناپذیر باشد یا درباره امور مشاهده‌پذیری که بالفعل مشاهده نشده‌اند. چون در هر دو حالت منطقِ واحدی حکم‌فرماست
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
. از طرفی مسلم است که علم درباره امور مشاهده‌نشده به ما شناخت می‌دهد و از طرف دیگر نظریات مربوط به امور مشاهده‌نشده توسط داده‌های ما ایجاب نمی‌شوند. از این دو مقدمه نتیجه می‌گیریم که ایجاب‌ناپذیری سدّ راه شناخت نیست. بنابراین، از این واقعیت که نظریات مربوط به امور مشاهده‌ناپذیر نیز توسط داده‌های ما ایجاب نمی‌شوند این نتیجه به دست نمی‌آید که برای کسب شناخت درباره حیطه مشاهده‌ناپذیرِ جهان نمی‌توان به علم دل بست.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱

حجم

۸۶۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

حجم

۸۶۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
۳۴,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۸صفحه بعد